شنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۵ ساعت ۱۱:۱۱
دکتر حسین مطیع در گفتگو تفصیلی با خراسان تایم:

زنده نگه داشتن عاشورا یک استراتژی همیشگی بوده است

اشتباه دوم یزید این بود که اهل بیت علیهم السلام را اسیر کرد و به شام برد. فکر نمی کرد کاروان اسرا با آن همه شکنجه، نای سخن گفتن هم داشته باشند.
زنده نگه داشتن عاشورا یک استراتژی همیشگی بوده است
 
عاشورا یک فرهنگ است و اربعین بی شک در جایگاه تثبیت کننده این فرهنگ نقش ایفا می کند. "حسین" مفهومی جدید به زندگی انسان ها می دهد و انسان اکنون در قرن 21 در جستجوی راهی جدید است. راهی که می تواند از عاشورا و اربعین عبور کند! در آستانه مراسم باشکوه اربعین حسینی، برای بررسی ابعاد مختلف قیام حضرت اباعبدالله(ع) و جایگاه اربعین در تثبیت فرهنگ عاشورا در جوامع مختلف انسانی با دکتر حسین مطیع عضو هیئت علمی گروه معارف اسلامی دانشگاه اصفهان به گفتگو نشسته ایم.

دکتر مطیع؛ آرزو دارد شرایطی فراهم شود تا همه مردم جهان حداقل یک بار در قالب سفری به کربلا رفته، با ماجرای امام حسین(ع) آشنا شوند. وی قیام امام حسین(ع) را جمع آرمانگرایی و واقع گرایی می داند و معتقد است زنده نگه داشتن عاشورا برای شیعه فراتر از تاکتیک؛ یک استراتژی به حساب می آید. مشروح گفتگوی ما و دکتر مطیع پیش روی شماست.


یکی از مباحثی که در زمینه حرکت امام حسین(ع) مطرح می شود؛ دوگانه آرمانگرایی-واقع بینی است. می خواهیم بدانیم آرمانگرایی و آرمانخواهی امام حسین(ع) واقع بینانه بود یا غیر واقع بینانه؟
بهتر است اول تعریفی از این مفاهیم ارائه کنیم. آرمانگرایی به معنای پذیرش ناموجود بودن وضع مطلوب است. درمقابل واقع گرایی یا واقع بینی یعنی پذیرش اینکه وضع موجود، نامطلوب است. حرکت یک انسان مصلح همواره در راستای رساندن خود و جامعه اش از وضع موجود نامطلوب به وضعیت مطلوب ناموجود است. همه مصلحان اجتماعی، عالمان اخلاق و انیای الهی برای همین منظور آمده اند. البته این مسئله ابتدا از فرد شروع می شود و سپس به جامعه می رسد. اینکه حضرت اباعبدالله(ع) فرمودند "إِنّى لَمْ أَخْرُجْ أَشِرًا وَلا بَطَرًا وَلا مُفْسِدًا وَلا ظالِمًا وَإِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاِصْلاحِ فى أُمَّةِ جَدّى" منظورشان همین بود. لذا آرمانگرایی و واقع گرایی در مسئله قیام امام حسین(ع) به صورت توامان وجود دارد. البته درصد همراهی افراد با کاروان اباعبدالله خیلی متفاوت است.

بعضی ها 99 درصد همراه می شوند و برخی 20 درصد و بعضی دیگر 1 درصد. ولیکن مسیر همان است که عرض کردم. امام حسین(ع) مسیر را به ما نشان می دهد. امام(ع) مکرر در سخنرانی های خود پیش و پس از ورود به کربلا، وضع موجود را ترسیم می کنند و نامطلوبیت های آن را هم برای مردم بازگو می کنند. بعد وضع مطلوب را هم ترسیم می کنند و به مردم یاد می دهند که اگر می خواهید از وضعیت موجود به وضعیت ایده آل برسید، باید مبارزه کنید، مال حرام نخورید و مسائلی از این دست.


در مقابل؛ افرادی تاکید یکسویه بر واقع بینی یا همان واقع  گرایی دارند. تکلیف این افراد چیست؟
ما اگر همیشه بخواهیم واقع گرا باشیم، هیچ وقت نباید حرکت و اصلاحی رخ بدهد. حتی نباید یک قدم جلوتر بگذاریم. چون به هر حال باید واقع گرا باشیم و وضع موجود را بپذیریم! بر مبنای تعریفی که از واقعگرایی و آرمانگرایی ارائه کردیم؛ واقعیت این است که ما الان در اینجا هستیم و هر گونه قدم برداشتن به سمت جلو، به معنای آرمانگرایی محسوب می شود. طبیعتاً واقع گرایی محض، محکوم به شکست است.

لازمه ی این حرف این است که انسان ها را به رکود، سکون، تحجر و در نهایت به مرگ محکوم کنیم. لذا این حرف غیرمنطقی است. ما در این مسیر؛ لاجرم باید یک سری واقعیت ها را به عنوان پایه های کار در نظر بگیریم و سپس به سمت آرمان هایمان حرکت کنیم. والا هیچ تحولی در زندگی بشر نباید رخ بدهد. هیچ اکتشاف و اختراعی نباید رخ بدهد. در این منطق، ما باید مخترعین و مکتشفین را به واقعگرا نبودن متهم کنیم. فرضاً واقعیت این بود که بشر برق نداشت، ادیسون چکار داشت آرمانگرایی کند و بخواهد فضا را عوض کند. یا واقعیت این بود که انسان های زیادی به علت بیماری وبا می مردند. لذا در این دیدگاه افرادی که به دنبال کشف واکسن وبا رفتند، کار غیرواقع گرایانه ای انجام داده اند!   واقع گرایی با این روایت جز جمود و تحجر هیچ دستاوردی ندارد. واقعیت های موجود در زمان سیدالشهداء مطلوب نبود، لذا بایستی به مطلوبیت های ناموجود تبدیل می شد.


حالا شاید کسی بگوید امام حسین(ع) چون آرمانگرایانه عمل کرد، به هدفش نرسید...
باید دید منظور چیست و این افراد چه برداشتی از تاریخ دارند. بله.  امام(ع) در آن زمان به مطلوب های ناموجود نرسید. شکست خورد. ما هم این مسئله را قبول می کنیم. ولی واقعیت این است که امام حسین(ع) از لحاظ ظاهری شکست خورد. در جنگ ظاهری و جنگ سخت شکست خورد. ولیکن از لحاظ باطنی پیروز شد. از لحاظ فکری و فرهنگی پیروز شد.

در جنگ نرم پیروز شد. لذا پس از واقعه عاشورا، بنی امیه در سرازیری سقوط افتادند و حکومت شان را به زور حفظ می کردند. همین بود که چند سال بعد بنی عباس امدند و به طور کلی بنی امیه را از حکومت کنار زدند. خون امام حسین(ع) حکومت بنی امیه را در سرازیری سقوط قرار داد. این نتیجه حرکت بزرگی بود که سیدالشهداء(ع) شروع کرد و سپس حضرت سجاد(ع) و حضرت زینب(س) آن را ادامه دادند. البته معاویه به پسرش یزید راجع به خطر امام حسین(ع) گوشزد کرده بود. گفت تو در برابر حکومت خود چند مانع خواهی داشت.

معاویه از پنج نفر اسم می برد که دو نفرشان را خودش کشته یا شهید کرده بود: امام حسن(ع) و سعد ابن ابی وقاص. ولی در مورد سه نفر دیگر؛ گفت عبدالله ابن زبیر را سرکوب کن و بکش. به عبدالله ابن عمر پول بده. ولی می گوید نمی دانم باید با حسین ابن علی(ع) چه کنی! ولی می دانم که یک کار را نباید انجام دهی و آن این است است که با حسین نباید بجنگی! اگر با حسین بجنگی، دودمان بنی امیه را بر باد می دهی. درواقع معاویه یزید را نصیحت کرد و از افتادن در دام جنگ با حسین او را بر حذر داشت ولیکن یزید باز هم مرتکب این اشتباه شد. اینها واقعیت های تاریخی است و ثبت شده است.


پس امام حسین(ع) بر حسب منطق واقع گرایی به نوعی هم پیروز شدند...
طبیعتاً همینطور بود. اشتباه دوم یزید این بود که اهل بیت علیهم السلام را اسیر کرد و به شام برد. فکر نمی کرد کاروان اسرا با آن همه شکنجه، نای سخن گفتن هم داشته باشند. اما به لطف خدا و مجاهدت های حضرت زینب(س) و امام سجاد(ع) مسئله کاملاً برعکس شد. یزید حماقت بزرگی مرتکب شد. یعنی منبری که در شام بیش از 40 سال محل لعن کردن امیرالمومنین علیه السلام بود را تقدیم امام سجاد(ع) کرد. یعنی عملاً بزرگترین تریبون رسانه ای امویان(منبر مسجد اموی دمشق) در اختیار امام سجاد(ع) قرار گرفت و ایشان برای اولین بار در آن مکان از اهل بیت علیهم السلام دفاع کرد. این درواقع اشتباه یزید بود. ایشان در شام افشاگری هایی کردند که در 40 سال گذشته بی نظیر بود و طبیعتاً تاثیرات خود را گذاشت. امام سجاد(ع) از بزرگترین رسانه ضد علوی آن روز به نفع مکتب امیرالمونین و قرآن و اهل بیت(ع) استفاده کرد.


مسئله دیگر؛ مسئله عزت حسینی است. این مسئله را چگونه تبیین و توصیف می کنید؟
عزتی که امام حسین(ع) از آن سخن می گوید همان عزتی است که قرآن گفته است. "ان العزه لله و لرسوله و المومنین". عزت مختص خدا، پیامبر و مومنان است و بقیه هر چقدر به آنها نزدیک باشند، عزتمند خواهند شد. در روایات داریم که مومن همه چیزی در دست خودش است الا عزت و آبرویش. حق ندارد عزت و آبرویش را از دست بدهد. می تواند پولش را خرج کند و از دست بدهد ولی حق ندارد آبرو و عزتش را خرج کند.

امام حسین(ع) این عزت و آبرو را با خدا معامله کرد. یعنی آن را در راه خدا داد و خدا هم عزت مضاعف به او داد. شاخص های زندگی عزتمدانه حضرت سیدالشهداء(ع) در یک جمله خلاصه می شود و آن این است که:"زندگی کردن به هر قیمتی نمی ارزد." یعنی زندگی و حیات خیلی خوب است ولی نه به هر قیمتی. بر خلاف فیلسوفان قدیم که می گفتند زندگی کردن به هر صورتی بهتر از مردن است! آنها اعتقاد داشتند در بدترین شرایط، در کثیف ترین محیط ها و در اوج تحقیر و رذالت هم اگر زنده بمانی، بهتر از آن است که زنده نباشی.

ولی مکتب اهل بیت و قرآن این را نمی گوید...
بله. حسین(ع) می گوید یک جایی زندگی دیگر ارزش ندارد. کجا؟ آن جایی که باید زیر بیعت آدمی همچون یزید بروم! امام حسین(ع) کدی را که مطرح می کنند این است:"مثل منی با مثل یزیدی بیعت نمی کند." نمی گوید من با یزید بیعت نمی کنم! یعنی حرف یکی دو روز نیست. حرف همه تاریخ است. حسینیان تاریخ با یزیدیان تاریخ بیعت نمی کنند.

نمی گوید منِ حسین به عنوان یک استثناء با این آقای یزید بیعت نمی کنم. نه؛ اصلاً یک فرمول و قاعده همیشگی است! یعنی هیچ حسینی در طول تاریخ نمی تواند با هیچ یزیدی در طول تاریخ بیعت کند. یعنی حاضر است تبعید را تحمل کند، گرسنگی را تحمل کند، اسارت را تحمل کند، محاصره اقتصادی را تحمل کند ولی زیر بار ذلت نرود. در نهایت حاضر است مرگ را تحمل کند ولی زیر بار ذلت نرود. خودشان فرمودند که :"الموت اولی من رکوب العار"؛ یعنی من مرگ را بر ذلت بر زندگی در زیر سایه نااهلان ترجیح می دهم. یا حدیث معروف "أَلَا وَإنَّ الدَّعِيَّ ابْنَ الدَّعِيِّ قَدْ رَكَزَ بَيْنَ اثْنَتَيْنِ: بَيْنَ السِّلَّه وَالذِّلَّه؛ وَهَيْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه" که به همین واقعیت اشاره دارد. امام(ع) می گوید این شخص من را بین قبول ذلت یا قبول شمشیر مخیر کرده است و بی شک ذلت از ما اهل بیت دور است. یعنی شمشیر را انتخاب می کنیم. حاضریم به مرگ فیزیکی راضی شویم تا جسم مان از این دنیا برود ولی زیر بار ذلت نرویم. این پیام همیشگی امام حسین(ع) برای تاریخ است.

می توان گفت که علت توصیه موکد ائمه علیهم السلام بر زیارت امام حسین(ع) تاکید بر همین بعد از فرهنگ عاشورا بوده است؟
بله. اصولاً به همین خاطر ما می بینیم که امامان بعدی هم همه درباره عاشورا توصیه کرده، کد می دهند. همه ائمه برای امام حسین(ع) روضه خوانده اند. به زیارت امام حسین(ع) می رفتند. مثلاً شاید همه ائمه به زیارت امام باقر(ع) نرفته اند ولی همواره هم خودشان مقید بودند و هم مردم را به زیارت امام حسین(ع) رفتن توصیه می کردند. حتی ما مواردی داشته ایم که می رفتند پیش برخی از ائمه و از ایشان کسب تکلیف می کرده اند تا برای پدرشان مراسم سالگرد برگزار کنند، امام(ع) می گفتند لازم نیست، به جایش برای امام حسین(ع) روضه خوانی کنید.

می گفتند پدرتان تازه از دنیا رفته اند، امام حسین(ع) 100 یا 200 سال قبل از دنیا رفته اند، می گفتند باشد، برای امام حسین(ع) روضه بگیرید. یعنی دارند به ما کد می دهند که همه ما اهل بیت انگشتمان به سمت کربلاست. حتی امام حسن(ع) و امام علی(ع) هم اینگونه بوده اند البته کمتر. فرضاً امام رضا(ع) به دعبل گفتند بیا و روضه بخوان. به اهالی خراسان که اصلاً قرابتی با این فضا و فرهنگ نداشتند، گفتند بیایید جمع شوید و گریه کنید. دعبل هم آن شعر معروف را خواند و حضرت هم در نهایت به آن دو بیت اضافه کردند. لذا ماجرای زنده نگه داشتن یاد امام حسین(ع) و عاشورا برای شیعه یک تاکتیک نیست، یک استراتژی است. شیعه باید تا روز ظهور و حتی بعد از ظهور این مسئله را همیشه حفظ کند. حضرت بقیه الله وقتی می خواهند ظهور کنند؛ خودشان را به اسم پسر امام حسین(ع) معرفی می کنند. می فرمایند:"انا ابن الذی قتل عظشانا" من پسر کسی هستم که تشنه شهید شد. یعنی مردم دنیا باید همه شان تا آن زمان امام حسین(ع) را شناخته باشند.

مسئله بزرگداشت و تکریم اربعین را می توان در همین راستا ارزیابی و تحلیل نمود؟
طبیعتاً همین طور است. من یکی از آرزوهایم این است که ای کاش می شد برای همه مردم دنیا یک تور دو-سه روزه کربلا بگذاریم. نه زیارت، سیاحت! بیایند قصه و داستان امام حسین(ع) را بشنوند و بروند. ما از 7.5 میلیارد جمعیت دنیا، 1.5 میلیارد که بیشتر مسلمان داریم. آن 6 میلیارد باقیمانده همه بیایند و بفهمند که قصه چه بوده است. و اگر بیایند، مطمئناً جذب می شوند. گاندی می گفت من شیوه مبارزاتی ام برای مقابله با  انگلستان را از امام حسین(ع) یاد گرفته ام.

اگر ما این مسئله را جهانی کنیم، اتفاقات بزرگی خواهد افتاد. الان 20 میلیون برای اربعین به کربلا می روند. تعداد این جمعیت به 50 میلیون برسد. 20 میلیون هم اصلاً شیعه نباشند. ملیت های دیگر بیایند. آن وقت "یدخلون فی دین الله افواجاً" رخ خواهد داد. یعنی کربلا و عاشورا اینقدر جاذبه و کشش دارد. چون امام حسین(ع) انسانیت انسان ها را تحت تاثیر قرار می دهد. ما باید هرچه می توانیم تلاش کنیم تا این مسئله را جهانی کنیم. در حالی که رسانه های غربی با تمام توان به بایکوت این رویداد بزرگ می پردازند. این مسئله خیلی عظمت دارد و می تواند دنیا را تحت الشعاع قرار دهد. به نظرم ما باید از دیپلماسی مردمی استفاده کنیم و منتظر تغییر رویکرد رسانه ها نمانیم! ما باید زمینه آشنایی بشریت را با حسین بن علی(ع) فراهم کنیم. چون بروز اسلام ناب در عاشورا است. ما جای دیگری در تاریخ اسلام نداشتیم که اسلام با این عظمت، شکوه و زیبایی بروز پیدا کند. ولی در عاشورا این اتفاق افتاده است.

و کلام پایانی...
اربعین یک تجدید عهد و تجدید میثاق با امام حسین(ع) است. یعنی ما در این 40 روز شما را فراموش نکردیم و در طول سال هم فراموش نخواهیم کرد. این چهل روز یک فرصت برای تزکیه اخلاقی است. با این حال؛ دو مسئله هستند که هیچ گاه با عاشورا در یک جا جمع نمی شوند. یکی ماهیتی سنتی دارد و دیگری مفهومی مدرن تر است. مسئله سنتی که از قدیم هم وجود داشته و به هیچ وجه با عاشورا قابل جمع نیست، "نفاق" است. در کربلا، "نفاق" خریدار ندارد. نمی توانی منافق باشی و حسینی شوی. امکان ندارد. باید باطنت را هر چه که هست، بیرون بریزی. مسئله مدرنی که با حسینی بودن و عاشورایی بودن قابل جمع نیست، سوبژکتیویته است. ما باید روی این دو مفهوم فکر کنیم. یعنی اگر آدم حسینی باشد؛ نه می تواند منافق باشد، نه می تواند سوبژکتیویته را به صورت امروزی قبول کرده باشد.
 
Share/Save/Bookmark
کد مطلب:۱۵۷۶
کلمات کليدی: یزید ، زینب ، شام ، حسین ، کربلا ، آزاد ، آرمان ، آرمان گرایی ، واقه گرایی ، مطیع