سه شنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۶ ساعت ۱۷:۱۳

مشاهیر خراسان‌جنوبی/26

هر هفته، معرفی یکی از مشاهیر تأثیرگذار استان خراسان‌جنوبی
مشاهیر خراسان‌جنوبی/26
 
​زندگینامه:
شهید علی سندروسی فرزند علی در سال 1343 در خانواده مذهبی در شهرستان بیرجند دیده به جهان گشود. شهید تحصیلات ابتدایی را در دبستان منصف و راهنمایی را در مدرسه فرزان ادامه داد. شهید فردی متدین و هوشیار بود و در راهپیمایها نقش فعال داشت و در بیشتر تظاهرت با بلند گو جلو مردم شعاری داده و نهایت در راهپیمایی عظیم روز 7 بهمن 1357 ‌مصادف با 28 صفر ساعت 11 در میدان حکیم (شهدا) بر اثر اصابت گلوله مزدوران شاه به درجه رفیع شهادت نائل آمد و سرانجام بعد از مراسم با شکوه در گلزار شماره ا شهرستان بیرجند به خاک سپرده شد روحش شاد.
 
خاطرات:
خاطره‌ اول
صبح روز شهادت علی، من نیز به اصرار او همراهش به راهپیمایی رفتم. در میان راه علی چند نفر از دوستانش را دید. یکی از آن‌ها به شوخی به علی گفت‌: چرا کاپشنت سوراخ است. نکند تیر خورده‌ای؟ علی در جواب گفت‌: نه هنوز، ولی امروز می‌خواهم تیر بخورم. اما هیچ‌کدام از دوستانش حرف او را جدی نگرفتند و خندیدند. دقیقا همان طور که گفته بود در ساعت 10/30 رو بروی مخابرات خیابان شهدا در همان جای سوراخ کاپشنش تیری به پهلویش اصابت کرد، همان طور که می‌رفتیم ناگهان ماموران انتظامی شروع به تیراندازی کردند و مردم اکثرا متفرق شدند. من تا چشم باز کردم علی به خون آغشته و نیمه جان در کف خیابان افتاده بود و دست من نیز در اثر اصابت گلوله خراش جزیی برداشته بود و حدود نیم ساعت ماموران انتظامی اجازه نمی‌دادند برادرم را از روی زمین بلند کنند. بالاخره او را به بیمارستان انتقال دادند که در آن جا علی جان به جان آفرین تسلیم کرد و به فیض عظیم شهادت نائل آمد.

خاطره‌ دوم
ماردم می‌گوید‌: شبی که قرار بود علی به شهادت برسد خیلی خوشال بود و چهره‌اش نورانی بود ساعت 10 همان شب برای غسل شهادت به حمام رفت و بعد از آن همه اعضای خانواده را به رفتن در راهپیمایی توصیه کرد و صحبت های امام خمینی (ره) را در این رابطه نقل کرد که همان شب در راهپیمایی به سوی او تیر اندازی می‌شود و به فیض شهادت نائل می‌‌گردد. 
راوی: حسین سندروس

خاطره‌ سوم
شب شهادت علی خیلی خوشحال بود. شب تا صبح راز و نیاز یا خداوند مشغول بود که صبح با غسل شهادت همراه تمام اعضاء خانواده در راهپیمایی شرکت کردیم. در بین راه یکی از دوستانش به ما ملحق شد و به شوخی به علی گفت جان چرا کاپشن تو سوراخ دارد مگر تیر خورده است علی گفت هنوز نه، امروز می‌خواهد تیر بخورد ولی دوستانش این حرف را جدی نگرفتند و خندیدند و دقیقاً در همان جای کاپشن که اشاره کرده بود ساعت 11 تیر اصابت و به فیض شهادت نایل آمد. روحش شاد. 
راوی: حسین سندروس

انتهای‌پیام/2/
Share/Save/Bookmark
کد مطلب:۱۲۰۶۰