به گزارش خراسانتایم، آيت الله سيد حسن تهامي يكي از مراجع بزرگ عالم تشيع و از مفاخر برجسته حوزه علميه نجف بود. وي در سال 1314 ه. ق (1276 ه. ش) در بيرجند متولد شد. به دليل هوش و استعداد خارق العاده در شش سالگي قرآن را صحيح و فصيح فرا گرفت. آيت الله تهامي پس از سپري كردن تحصيلات علوم ديني در بيرجند، مشهد و نجف به عاليترين مراتب اجتهاد نائل آمد و تصديق اجتهاد را از حضرات نائيني و اصفهاني دريافت نمود .آنگاه به تقاضاي مردم جهت ترويج دين مبين و خدمت به خلق وارد موطن خود شد. ايشان با تاسيس مدرسه معصوميه و تقويت حوزه علميه را، وجهه همت خويش قرار داد و براي اولين بار طلابي فاضل و سخنور و دانشمنداني برجسته تحويل اجتماع داد. خدمات آيت ا.. تهامي: 1- تاسيس كتابخانه اي كه حدود 700 جلد كتاب داشت و وقف بر محصلين نمود . 2- پايه گذاري سه مسجد كه عبارتند از مسجد خيرآباد نو ،مسجد رضوي ، مسجد خضر علي. اين فقيه در شب چهاردهم صفر (1385ه.ق / 1344ه.ش) به سراي باقي شتافت و بنا بر وصيتش وي را در مسجد صاحب الزماني خيرآباد نو به خاك سپردند. تاليفات و آثار وي را در عقايد ، اخلاق ، تفسير ، فلسفه ، فقه ، اصول و رجال تصنيفات گرانبهايي از آن مرحوم موجود است . دوره تقريرات فقه و اصول استاد نايئني ،كتابي در رد نصرانيت و اشعاري از اين فقيه سعيد برجاي مانده است.
سرگذشت آيت الله سيد حسن تهامي
مرحوم حضرت آیت الله سيّد حسن تهامي از فرزندان امامزاده حضرت سید مرتضی (علیه السلام) و يكي از مراجع بزرگ عالم تشيع و از مفاخر برجسته حوزه علميه نجف و از شاگردان نخبۀ آیتالله نایینی و مرحوم ميرزا بود. وي در سال 1314 ه . ق (1276 ه. ش) در بيرجند متولد شد . به دليل هوش و استعداد خارق العاده در شش سالگي قرآن را صحيح و فصيح فرا گرفت .
آيت الله تهامي پس از سپري كردن تحصيلات علوم ديني در بيرجند، مشهد و نجف به عاليترين مراتب اجتهاد نائل آمد و تصديق خویش اجتهاد را از حضرات نائيني و اصفهاني و سایر آیات و حجج آنزمان دريافت نمود.
آنگاه به تقاضاي مردم جهت ترويج دين مبين و خدمت به خلق وارد موطن خود بیرجند شد .
ايشان با تاسيس مدرسه علمیه معصوميه، تقويت حوزه علميه را وجهه همت خويش قرار داد و براي اولين بار طلابي فاضل و سخنور و دانشمنداني برجسته تحويل اجتماع داد .
برخی از خدمات آيت ا.. تهامي:
1- تاسيس كتابخانه اي كه حدود 700 جلد كتاب داشت و وقف بر محصلين نمود.
2- پايه گذاري سه مسجد كه عبارتند از مسجد خيرآباد نو ،مسجد رضوي ، مسجد خضر علي.
اين فقيه در شب چهاردهم صفر (1385ه.ق / 1344ه.ش) به سراي باقي شتافت و بنا بر وصيتش وي را در مسجد صاحب الزماني خيرآباد نو به خاك سپردند. تاليفات و آثار وي را در عقايد ، اخلاق، تفسير ، فلسفه ، فقه ، اصول و رجال تصنيفات گرانبهايي از آن مرحوم موجود است . دوره تقريرات فقه و اصول استاد نايئني ،كتابي در رد نصرانيت و اشعاري از اين فقيه سعيد برجاي مانده است.
چندخاطره از رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله امام خامنه ای پیرامون شخصیت آیت الله تهامی:
مسأله ى اصلاح حوزه، چيزى نيست كه در اين زمان مطرح شده باشد؛ از سالها پيش در قم، اين مسئله مطرح بوده است. در آن سالهاى اولى كه وارد قم شدم (سال 37)، فضلاى جوانى را يافتم كه دور هم مىنشستند و اين آرزوها را به زبان مىآوردند و تكرار مىكردند و براى تحقق آن، تلاش مىنمودند. بعد در آن وقت براى ما معلوم شد كه در دورهى قبل از ما- يعنى قبل از ورود مرحوم آيتاللّه العظمى بروجردى (رضوان اللّه عليه) به قم- نيز همين افكار مطرح بوده است و فضلاى برجسته و خوشفكر و خوشنام، دنبال آن بودهاند. بعد كه قدرى بيشتر با مسائل مربوط به حوزهها آشنا شديم، فهميديم كه حتّى ريشهى اين قضايا قبل از اينهاست و در نجف زمان مرحوم آقا سيّد ابو الحسن اصفهانى (رضوان اللّه عليه) اين حرفها بين طلّاب جوان و روشنفكرِ آن روز مطرح بوده است.
دو نفر براى من مشروحاً و مفصلًا جريانى را كه ده دوازده نفر از فضلاى آن روز نجف- مثل مرحوم آقاى ميلانى، مرحوم آقا سيد على مدد قاينى و عدهيى ديگر- پيش مرحوم آقا سيّد ابو الحسن رفتند و درخواست خود را با ايشان در ميان گذاشته بودند، نقل كردهاند: يكى مرحوم علامهى امينى- صاحب الغدير- بود و
ديگرى مرحوم آقا سيّد حسن تهامى (رضوان اللّه عليه) كه از مجتهدان و علماى برجستهى كشور ما محسوب مىشد و سالهاى متمادى در بيرجند منزوى شده بود و قدرش ناشناخته ماند تا وفات كرد. ايشان هم قبل از مرحوم امينى، در سال 41 يا 42 كه من براى منبر به بيرجند رفته بودم، عين همان صحبتِ مرحوم آقاى امينى را نقل كرد و جزئيات قضيه را به من گفت كه حالا نمىخواهم با تفصيل آن را مطرح كنم....
... خوشبختانه، مراجع ما موافقند. امروز، مراجع ما مثل مراجع دوران مرحوم آقا سيّد ابو الحسن اصفهانى نيستند كه فقط به تدريس فقه و اصول راضى باشند.
خاطرهاى را مرحوم آقاى تهامى (رضوان اللّه عليه) مىگفتند كه همين نكته را ثابت مىكند. ايشان مىگفتند كه جلسهاى با مرحوم آقا سيّد ابو الحسن اصفهانى برگزار كرديم و در آن جلسه مطرح شد كه طلّاب برنامه و نظام پيدا كنند و بعضى از علوم جديده را بخوانند و زبان خارجى ياد بگيرند. ايشان هم اجمالًا موافقت كردند و بناشد طرحى فراهم بكنيم. جلسهى دوم كه خدمت ايشان رفتيم، در اتاق بيرونى به انتظار نشستيم. ايشان از اتاق شخصى خود تشريف آوردند و در چارچوبِ در ظاهر شدند. ما بلند شديم و احترام كرديم. ايشان در حالى كه قباى دگمه نبسته بر تن داشتند، گفتند كه من نمىخواهم بيايم بنشينم؛ فقط خواستم نكتهيى را به آقايان بگويم و آن اين است كه اين پول و شهريهيى كه من به طلّاب مىدهم، ملك شخصى من است. به اين صورت كه آن را قرض مىكنم، بعد كه وجوهات آمد، قرض خودم را ادا مىكنم. بنابراين، شهريهيى كه من مىدهم، ملك من است و من راضى نيستم كه كسى اين سهم امام و شهريه را مصرف كند؛ در حالى كه غير از فقه و اصول چيز ديگرى را در حوزه بخواند. ايشان، اين مطلب را گفتند و در را بستند و رفتند. آقاى تهامى مىگفتند: ما همينطور متحير مانديم چه كنيم. ما آمده بوديم با ايشان ترتيبات دروس جنبى و كلام و تفسير و اخلاق و زبان انگليسى و امثال اينها را بدهيم و ايشان هم همينطور سَرِپا جوابمان را دادند و تشريف بردند.
انتهایپیام/2/