مطابق هر هفته و برای بالابردن سطح و فرهنگ و آگاهی، در جهت التماس تفکر و مطالعه، کتابی نوشته بزرگان بومی استان خودمان را معرفی میکنیم تا با توجه به آن و مطالعه آثار افراد مطلع سطح اطلاعاتمان از وضع موجود، بهبود یابد و امید است که همین روند و رویه در ادامه نیز ادامه دهیم تا به سعادت برسیم و آگاهی و اطلاعات کسب کنیم.
بهگزارش خراسانتایم چرتکه را که برداری خیلی خیلی وقت کم میآوری برای خواندن کتابهایی که فقط اسمشان را شنیدهای یا دوست داری آنها را مطالعه کنی، دیگر چه رسد به اینکه بخواهی کتابهای آن کتابفروشی را از دم به مطالعه بنشینی؛ خلاصه آنکه شنیدهاید میگویند: «هرچه تو پیش نروی دیگری پیش میآید» حالا نقل ماست هر چه قدر کتاب نخواهیم، روزانه هزاران کتاب دیگر به لیست کتابهای در حال انتظار برای خواندنمان اضافه میشود.
باید ساعتی تفکر کرد و یک تصمیم جدی و مصمم گرفت. شاید بتوان کمی در روز از وقتهای بیهوده و بیارزش زد و کتاب خواند و کمی به فکر غذای روح بهمانند غذای جسم بود.
معرفی کتاب «بررسی روانشناختی خودکامگی»
کتاب
بررسی روان شناختی خودکامگی را،
مانس اشپربر روانشناس آلمانی در سن 32 سالگی و در دهه 1937 میلادی یعنی پیش از آن که هیتلر جهان را به کام جنگ جهانی دوم بکشاند، نگاشته است. او حتی در کتاب خود از روی تحلیل روانی رفتار دیکتاتورها، پیشبینی کردهاست که کسی مثل هیتلر سرانجام خودکشی خواهد کرد. وقتی این کتاب منتشر شد، نویسندهاش نه تنها مجبور شد برای مصون ماندن از خشم نازیها، به زندگی پنهانی روی آورد بلکه حتی کمونیستهای پیرو استالین نیز خواندن این کتاب را ممنوع کردند و پیروانشان حتی از دست زدن به این کتاب هم پرهیز میکردند.
بخشی از مقدمه کتاب در توصیف شرایط انتشار این کتاب بیان شده است:
«اما چرخ روزگار با این اثر سر ناسازگاری داشت. پیروی محض از دستور حزب مبنی بر ممنوعیت مطالعه این اثر باعث شد که کمونیست ها و هوادارانشان به کتاب نزدیک نشده و حتی حاضر نباشند آن را به دست گیرند. دستور به کارگیری توطئه سکوت در خصوص این کتاب چنان محکم و قاطع بود که حتی نشریات بورژوایی در تبعید نیز حاضر به چاپ آگهی انتشار آن نبودند و نهایتا گشتاپو(پلیس مخفی آلمان نازی) کار را یک سره کرد و با دست یافتن به نسخههای این کتاب تمامی آنها را نابود کرد... چرخ روزگار را بنگر که سرنوشت "
بررسی روانشناختی خودکامگی" نیز این چنین بود. نوشته ای که روح زمانه توان تحمل آن را نداشت.»
انتهایپیام/2/