شهید نصرالله ترابی 2/11/1342 در روستای حسین آباد عربخانه از توابع شهرستان نهبندان متولد و به تاریخ 28/12/1363درمنطقه شرق رود دجله به فیض شهادت نائل شد.
شهید نصرالله ترابی فرزند عباسعلی در تاریخ 2/11/1342 در روستای حسین آباد عربخانه از توابع شهرستان نهبندان و در خانوادهای مذهبی به دنیا آمد.
تحصیلات ابتدایی خود را دردبستان روستای زادگاهش به پایان رساند. از همان سنین خردسالی با مشکلات و رنجهای زمانه دست و پنجه نرم میکرد و به کار کشاورزی و دامداری مشغول شد. یکی از دوستانش به نام علی قاسمی میگوید: ایشان به محض اینکه زنگ مدرسه میخورد، یکسره به مزرعه میرفت و در کارهای کشاورزی به پدرش کمک میکرد و خیلی وقتها هم از همان محل کار به مدرسه میآمد. این سخت کوشی ایشان را فراموش نمیکنم.
یکی از رنجهای دردآور و غیرقابل تحمل دوران کودکیش که قلب او را پر از غم و اندوه جان سوز نمود، از دست دادن وجود نازنین مادرش بود. در همین ایام، به دلیل نبود مدرسه راهنمایی در روستا و مشکلات عدیده، علیرغم علاقه وافری که به فراگیری علم داشت، مجبور به ترک تحصیل شده و درس را رها کرد. گرچه خودش از ادامه تحصیل محروم مانده بود ولی دیگران را به ادامه تحصیل تشویق و ترغیب مینمود. ذکر و یاد خدا را همیشه بر لب داشت و به ائمه اطهار(ع) متوسل می شد و از همان کودکی با اشتیاق درجلسات مذهبی وعزاداری سیدالشهدا شرکت میکرد. همچنین دراجتماعات مذهبی از قبیل نمازجمعه ونمازهای عیدین حضوری فعال داشت. بسیارصمیمی و متواضعانه رفتار میکرد.
پس از ترک تحصیل، برای کارکردن به شهرهای بیرجند، کرمان و تهران رفت و درآنجا به کارگری و دستفروشی مشغول شد.
در دوران انقلاب، او از اولین کسانی بود که عکسهای امام خمینی(ره) را به روستا آورد و به در و دیوار نصب و اعلامیه ها و فرامین امام را پخش میکرد. برادرش میگوید: شهید در سال 1356 و در فصل زمستان چند ماهی را در مشهد گذراند. وقتی که برگشت متوجه شدم که ایشان شعارهای انقلابی را یاد گرفته و زمزمه میکند و با آنها مأنوس است. در ضمن صحبت، متوجه شدم که ایشان در این چند ماه بطور مرتب در جمع افراد انقلابی که در محضر آیت الله شیرازی به مبارزه علیه رژیم پهلوی مشغول بودند، حضور و فعالیت داشته است.
شهید همواره در برابر مشکلات صبور بود و با تدبیر و اندیشه محکم برآنان غلبه میکرد. شجاعت و بیباکی ایشان زبانزد خاص و عام بود. دوران سربازی خود را در سپاه پاسداران به پایان رساند و به عضویت رسمی آن نهاد مقدس درآمد. پس از گذراندن دوره آموزشی، به مدت دوسال در کردستان با ضدانقلابیون به مبارزه پرداخت. به دلیل شجاعت و دلاوری وی، مسئولیتهای مهم را به او واگذار میکردند. وی همواره دوستان خود را برای رفتن به جبهه تشویق می کرد و می گفت: بالاخره باید بمیریم. پس چه بهتر که با عزت و افتخار در راه خشنودی خداوند از دنیا برویم که بهترین مرگ است.
نصرالله در سن بیست و یک سالگی ازدواج کرد، که پس از عقد فقط سه ماه با همسر خویش بود و پس از آن به جبهه رفت. او هدفش از رفتن به جبهه را احساس وظیفه شرعی و دفاع از مملکت اسلامی خویش عنوان میکرد. در این امر مهم، اخلاص و قصد قربت را سرلوحه کار خود میدانست.
سرانجام شهید نصرالله ترابی با مسئولیت فرماندهی گردان امام حسین(ع) درعملیات بدر شرکت کرد و در منطقه عملیاتی جزیره مجنون، شرق دجله حضور یافت که در حین پیشروی و برای شکار تانکهای دشمن، براثر اصابت ترکش خمپاره، دست راست وی دچار جراحت گردید. ولی با این حال و به اصرار همرزمانش، حاضر به ترک میدان نشد. پس از چند لحظه ترکش دیگری به پای وی اصابت نمود که باز هم معرکه را ترک نکرد و
بنابه نقل قولهای مختلف بین12 تا 32 تانک دشمن را منهدم نمود. اما به دلیل خونریزی شدید و استقرار در یک نقطه، به تاریخ 28/12/1363 مورد اصابت گلوله توپ قرار گرفت وازپیکرمطهرش تا سال 1373 خبری بدست نیامد و پس از آن در مزارسیدالحسین روستای حسین آباد عربخانه به خاک سپرده شد. روحش شاد و یادش گرامی.
انتهایپیام/2/