امیرحسنخانی:
عناوین و سمتها در جبهه اصالت نداشت/ روایت متفاوت امیرحسنخانی از مجروحیت سردار جعفری
4 ارديبهشت 1397 ساعت 11:40
نماینده مردم فردوس، طبس، بشرویه و سرایان در مجلس شورای اسلامی گفت: در جنگ عناوین و سمتهایی همچون فرمانده و سرباز اصالت نداشت وهمه با هم یکی بودند و هیچ فرماندهای نیز تکبر و تفاخر نداشت ولی امروز وضعیت خیلی متفاوت و برخوردها کلاسیک شده است.
به گزارش گروه فرهنگی خراسانتایم به نقل از خبرگزاری فارس از بیرجند، پیش از آن که او را به عنوان یک رزمنده و جانباز دفاع مقدس بشناسند در سالهای اخیر و به طور خاص در خراسانجنوبی به عنوان یک رجل سیاسی شناخته میشود، دلیل آن را نیز شاید در عدم تمایل او برای بازگویی و یادآوری خاطرات تلخ و شیرین دوران رزمندگی و هشت سال دفاع مقدس دانست، دورانی که مصادف با ورود او به پرشورترین دوران زندگی یعنی سنین جوانی و آمادهشدن برای شرکت در کنکور همزمان شده بود.
حضور دکتر محمدرضا امیرحسنخانی نماینده مردم فردوس، طبس، بشرویه و سرایان در مجلس شورای اسلامی در جبهههای نبرد دفاع مقدس در قامت رزمنده، امدادگر و نیز پزشکیار بهانهای شد تا در روز جانباز به شنیدن روایت او از حضور در جبهه، نحوه جانبازی و دغدغههای امروز او بنشینیم. متن زیر ماحصل گفتو گوی متفاوت فارس با دکتر محمدرضا امیرحسنخانی است:
ورود شما به جبهه در چه سنی بود و در چه عملیاتهایی حضور داشتید؟
اولین عملیاتی که در آن شرکت داشتم عملیات والفجر در بستان بود که بعد والفجر مقدماتی نام گرفت، بعد از آن به سوسنگرد رفتم و مدتی در سوسنگرد بودم که در همان زمان در رشته پزشکی دانشگاه کرمان پذیرفته شدم و بدون ترخیص شدن از جنگ با گرفتن مرخصی به دانشگاه رفتم. درس را در اوایل سال 62 شروع و دانشجوی رشته پزشکی شدم و در عملیاتهای بعدی از طرف دانشگاه در جنگ حضور پیدا میکردیم و روش کار به این صورت بود که معمولاً یک یا دو روز قبل از عملیات اطلاع میدادند و به عنوان تیم پزشکی به جبهه میرفتیم و در مقابله با حملات شیمیایی و یا در اورژانسهای مختلف کار میکردیم.
در کدام عملیات دچار مجروحیت شدید؟
اولین عملیاتی که پس از والفجر مقدماتی در آن حضور داشتم عملیات خیبر بود، مدتی نیز در جزیره مجنون بودیم و پس از آن در عملیاتهای مختلف شرکت میکردیم و معمولاً 20 روزتا یک ماه در دوره عملیات در منطقه بودیم و بعد از عملیات برمیگشتیم.
یکی از عملیاتهایی که درآن شرکت داشتم عملیات بدر بود که در آن به منطقه و به جاده خندق که نیروهای ما از عراقیها گرفته بودند رفته و در آنجا مستقر شدیم و در همین عملیات بود که دشمن اورژانس را هدف قرار داده و دو تن از دوستان شهید و 6 نفر که سه نفر از دانشجویان پزشکی بودیم مجروح شدیم، پس از آن نیز حضور در عملیات کربلای 5 و سپس حضور در منطقه حلبچه و درمان مجروحان شیمیایی، حضور در بیمارستان حضرت زهرا(س) و قرارگاه خاتمالانبیاء و سپس مأموریت در عملیات والفجر8 را داشتم.
**هر کجا نیاز بود حضور داشتیم
در قالب کدام نهاد یا سازمان به جبهه اعزام شدید؟
برای حضور در عملیاتها از طرف نهادهای مختلفی اعزام میشدیم و برای مثال در عملیات بدر از طرف جهاد سازندگی رفتیم و وارد گردانهای رزمی شدیم.
معمولا بعد از اعزام به واحدهای بهداشت و درمان منطقه میرفتیم و یک واحد درمان داشتیم که آن واحد تقسیم را انجام میداد و میگفت که به کدام منطقه و لشکر برویم؛ در بدر اول با لشکر پنج نصر بودیم که این لشکر خط را تحویل دادند و الغدیر یزد خط را تحویل گرفت و چون نیروهای آنها هنوز نرسیده بود خواستند تا ما بمانیم و به همین دلیل از لشکر پنج نصر جدا شدیم و به الغدیر پیوستیم چراکه برایمان فرقی نمیکرد که کجا باشیم و هر کجا که نیاز بود حضور داشتیم والبته در همین زمان بود که زخمی شدم.
حضور شما در منطقه به عنوان رزمنده تداخلی با تحصیل در دانشگاه نداشت؟
در هر دوره اعزام با مخالفتهای دانشگاه روبه رو میشدیم و دانشگاه زیاد همراهی نداشت اما ابتدا به عنوان امدادگر، بعد به عنوان پزشکیار و در نهایت به عنوان پزشک به منطقه رفتم.
** آرمانگراها و متظاهرها
شهید باکری جملهای مشهور در مورد رزمندگان گفته که رزمندگان پس از جنگ به سه دسته تقسیم میشوند، نظر شما در مورد این جمله چیست و چقدر به این جمله معتقدید؟
افراد ممکن است در طول زمان تغییر کنند و متأسفانه مشکل اصلی ما این است که خوبها و افرادی که خیلی خالص بودند رفتند و امیدواریم که عیبها برطرف شود نه اینکه از آرمانهای جنگ و انقلاب فاصله بگیریم؛ افراد زیادی هستند که بدون تظاهر و با نگاه آرمانی در حال فعالیت هستند اما از آن طرف افرادی را داریم که متظاهر هستند و اگر به آنها عمیق نگاه کنیم میبینیم که به بسیاری از مسائل اهمیت نمیدهند.
**دعا کنیم یک لحظه به حال خود واگذار نشویم
چه اتفاقی باعث میشود که طبق گفته شهید باکری یک رزمنده دوران دفاع مقدس از آرمانها و ارزشهای خود برگشته و استحاله شود؟
به اعتقاد من خود خدا باید افراد را نگه دارد و ما نیز باید دعا کنیم که بر این مسیر بمانیم و یک لحظه به حال خود واگذار نشویم چرا که اگر یک لحظه واگذاشته شویم ممکن است به هر مسیری برویم؛ اعتقاد به آرمانها در زندگی خانوادگی، تربیت فرزند و نحوه عملکرد مؤثر است، سخن شهید باکری دور از ذهن نیست و خیلی از اوقات ممکن است که افسوس بخوریم که چرا این جوانان رفتند.
**راه حل مشکلات بازگشت به روحیه جهادی است/ در جبهه عناوین و سمتها اصالت نداشت
به اعتقاد شما چه ویژگی موثری در مدل زندگی رزمندگان وجود داشت که گمشده امروز جامعه ما است؟
مقام معظم رهبری همیشه کلمه مدیریت جهادی را در سخنان خود تکرار میکنند و واقعیت نیز این است که در این کلمه همه چیز وجود دارد که به معنای برگشتن به همان روحیه و انگیزه دوران جنگ است.
در جنگ عناوین و سمتهایی همچون فرمانده و سرباز اصالت نداشت وهمه با هم یکی بودند و هیچ فرماندهای نیز تکبر و تفاخر نداشت ولی امروز وضعیت خیلی متفاوت و برخوردها کلاسیک شده چرا که احساس برخی مسؤولین این است که برخورد باید دیپلماتیک باشد و زمانی که به عمق این قضیه نگاه میکنیم میبینیم که از جامعه جدا شده و روحیه جهادی و بسیجی را از دست دادهایم و عمده انتقادات و اعتراضاتی که در جامعه داریم نیز به همین دلیل است.
**ارتباط مسؤولین با مردم کم شده است
راهکار مبارزه با این معضل یعنی دیوانسالاری تشریفاتی حاکم بر نظام اداری کشور و کاهش فاصله بین مردم و مسؤولین را چه میدانید؟
اگر در میان مردم باشیم و ببینیم که مردم چه میخواهند میتوانیم همان مسائل را پیگیری کنیم اما متأسفانه اینگونه نیست؛ زمانی شهید رجایی با وزرا در مجلس حضور پیدا میکرد و نمایندگان اگر مسئلهای را داشتند با وزیران مطرح میکردند تا مشکلات حل شود اما الان این روحیه کم شده و باید گفت که این مسئله برای جامعه ارتقاء نیست بلکه یک افت است و اگر نتوانیم این ارتباط اجتماعی را ترمیم کنیم عواقب خوبی برای کشور ندارد.
زمانی مدیران موظف بودند که روزی را برای پرسش و ملاقات عمومی داشته باشند اما امروز این مسئله زیاد دیده نمیشود و اگر باشد تشریفاتی و یا با زرق و برق است که قابل قبول نیست؛ در جامعه روحیه بسیجی را کم داریم و اگر این روحیه وجود داشته باشد خیلی از مسائل مطرح نیست.
**بزرگترین ضربه منافقین فاصله انداختن بین مردم و مسؤولین بود
حضور مسؤولین در حلقهای از محافظین در بین مردم یکی از مسائلی است که باعث ایجاد فاصله بین مردم و مسؤولین شده است، نظر شما در این مورد چیست؟
منافقین با ترور فیزیکی افراد بزرگی را حذف کردند اما بیشترین ضربه را در فاصله انداختن بین مردم و مسؤولین وارد کردند، تنها افرادی که خیلی به موضوع جدا بودن از مردم یا مسئله داشتن محافظ شخصی معتقد نیستند و به راحتی در میان مردم رفتو آمد دارند نمایندگان مجلس هستند و روزی مطرح بود که نمایندگان نیز مشمول این برنامه شوند اما امیدواریم این اتفاق نیفتد چرا که در آن زمان ارتباط با مردم تا حد زیادی قطع میشود در حالی که مسؤولین باید در میان مردم باشند تا پاسخ مردم را بدهند و پیگیر کار مردم باشند.
**مجلس در حذف بروکراسیهای اداری ناتوان است
به عنوان نماینده مردم در مجلس، نقش مجلس در حذف قوانین زائد و بروکراسیهای اداری که نقش موثری در ایجاد رضایت عمومی مردم دارد را چگونه می دانید؟
به مردم راحت میشود نه گفت و خیلیها نه میگویند و خودشان را راحت میکنند در حالی که با گفتن و اصلاح خیلی از قواعد و قوانین مسائل حل میشود اما خیلی از مدیران در ابتدا میگویند که نمیشود تا راحت باشند؛ اکنون نه گفتن مدیران خیلی بیشتر از بله گفتن آنها است و این موضوع مردم را دلخور و ناراضی میکند در حالی که در جبهه غیرممکن بود که فردی به دیگری نه بگویند و اگر حتی نمیتوانست کاری را انجام دهد تلاش خود را داشت و در این مسیر حتی جان خود را دادند اما الان حاضر نیستیم که آسایش خود را کم کنیم تا کار مردم انجام شود.
مجلس در حذف بروکراسیهای اداری به دو دلیل ناتوان است چرا که اولا بدنه کارشناسی در مجلس وجود ندارد و مرکز پژوهشها تنها لایه کارشناسی این مرکز است و دومین مسئله این است که مجلس نمیتواند طرحی را که هزینه داشته باشد را طبق اصل 75 ارائه دهد و این کار دولت است که لایحه داده و بودجه پیشبینی کند و نمایندگان نیز به آن رأی دهند. متأسفانه ارائه لایحه به مجلس خیلی از طرف دولتهای اخیر پررنگ نبوده و زمانی که طرحها و لوایح را بررسی میکنیم تعداد طرحها از لوایح بیشتر است چراکه دولت لایحه نداده و تنها نمایندگان طرح دادهاند و در این زمان اقدام کارشناسی کمتر و در بودجه دچار مشکل میشوند، به طور کلی اگر بخواهیم بروکراسی در کشور کم شود و بهرهوری بالا برود دولت باید این کار را انجام دهد زیرا مجلس در این زمینه به تنهایی نمیتواند موفق عمل کند.
**روایت متفاوت امیرحسنخانی از مجروحیت سردار جعفری
بیشترین تاثیر حضور در جبهه بر زندگی کاری شما چه بوده است؟
آورده حضور من در زمان جنگ این بود که همیشه احساس کنم که باید روحیه بسیجی را داشته باشم و ماندن این روحیه ارزشمند است و به خاطر داشتن آن از کاری خسته و مأیوس نمیشویم و مسائل را دنبال میکنیم و این روحیهای است که از جبهه به دست آوردم.
زمانی که به عنوان دانشجو به جبهه میرفتیم با صحنههایی روبه رو میشدیم که عبرتآموز بود و خیلی درس میداد و برای مثال سردار جعفری فرمانده کنونی سپاه در عملیاتی شیمیایی شده بود و به من مأموریت دادند تا به فاو بروم تا او را به عقب منتقل کنیم اما زمانی که او را پیدا کردیم ریههای وی در اثر حمله شیمیایی مشکل اساسی پیدا کرده بود و من گفتم که با این وضع امکان حضور دوباره در منطقه وجود ندارد اما او گفت که نمیتوانم به عقب برگردم چون نیروهای من در خط هستند و در نهایت نیز یک درمان مختصر گرفت و به خط برگشت.
از این افراد زیاد در جبهه بودند و برای مثال زمانی که در حملهای عراق به بیمارستان حضرت زهرا(س) شیمیایی زد همه پزشکان را ترخیص کردیم اما در همان شرایط پزشکانی که شیمیایی شده بودند میگفتند که حاضر نیستیم برویم. بعضی از افرادی که در جنگ بودند الان عوارض ریوی و مشکل خونی دارند اما به دنبال جانبازی نبودند و میگویند برای خدا رفتهایم و این روحیه این افراد بسیار ارزشمند است در حالی که در مجلس تصویب کردیم به افرادی که صورت سانحه جنگ را داشته باشند 5 درصد جانبازی بدهند اما این افراد به دنبال این موضوع نیستند.
**تنها یقه کار کردهها را میگیریم
چه نهادها و اشخاصی را در انتقال روحیه جهادی در جامعه موثر میدانید؟
اگر اهمیتی را که به خیلی از مسائل میدهیم به داشتن روحیه جهادی دهیم مسائل حل میشود؛ زمانی که به بهرهوری میخواهیم امتیاز دهیم باید به روحیه جهادی واقعی و مدیریت جهادی واقعی امتیاز دهیم اما متأسفانه در مدیریتها این موضوع اصلاً دیده نمیشود و اکنون وضعیت در کشور به گونهای است که کسی که بیشتر کار میکند بیشتر گیر میکند و به کسی که کار نمیکند کاری ندارند.
اگر فرد کار کرد بازرسی و دیوان محاسبات به سراغش میرود و به کار نکردهها کاری نداریم و تنها یقه کار کردهها را میگیریم، تا زمانی که این روش باشد روزبهروز روحیه جهادی کمتر خواهد شد و مردم هم عافیتطلبتر خواهند شد و اینها مسائلی است که هم مجلس و هم دولت باید به آن توجه کنند.
امیدواریم روزی به این برسیم که یقه افرادی که فرصتهای ما را سوختند و مسائل را پیگیری نکردند را بگیریم و بپرسیم در زمانی که وزیر بودید چرا این کار را نکردید نه اینکه تنها پس از چند سال به مسؤولی بگوییم چه کردید.
دلیل عدم وجود روحیه جهادی و اعتماد به جوانان در برخی ادارات و نهادهای کشور و تکیه به حلقه مدیریتی بسته را چه میدانید؟
در جبهه از جوانان استفاده میشد اما الان حاضر نیستیم به جوانان یک معاونت و یا مسؤولیت دهیم و تنها برای جوانان شرایط میگذاریم و در نهایت یک انسان محافظهکار را میگذاریم که حاضر به ریسک نیست و تنها میخواهد هوای بچه و نوه خود را داشته باشد در حالی که ریسکپذیری و اقدام و عملی که در جوانان وجود دارد در مسنترها نیست.
انتهای پیام/4
کد مطلب: 14125