به بهانه روز «گفتوگو و تعامل سازنده با دنیا»؛
از تعامل سازنده تا تحقیری تکراری
26 تير 1397 ساعت 18:37
خود را فریب ندهیم؛ در همه دنیا گفتگو ابزاری دارد و آن هم قدرت است. تا وقتی مذاکرات ما با دست خالی و البته با چشم طمع به آن برنامه ریزی شده باشد مطمئن باشد نهایتا به چیزی ختم میشود که میتوان نامش را گذاشت برجام.
به گزارش گروه سیاسی خراسانتایم به نقل از خبرنامه دانشجویان ایران؛ ۲۳تیرماه امسال دومین سالی است که به مناسبت «روز گفت و گو و تعامل سازنده با دنیا» مراسمات و برنامههایی در سراسر کشور برگزار خواهد شد. بزرگداشتی که سال ۱۳۹۵ و برای پاسداشت موفقیت برجام در تقویم رسمی کشور ثبت شده است. اما به راستی «گفتوگو و تعامل با سازنده با دنیا» میتواند یک راهبرد باشد همانند اتفاقی که در دولتهای یازدم و دوازدهم رخ داده است و یا در حد یک تاکتیک سیاسی مطرح است؟ در این گزارش به دنبال نمونههایی از تعامل در تاریخ سیاست خارجی کشورمان هستیم تا خوب و بد این ترکیب چند پهلو را دریابیم:
کلاه بزرگ بیانیه الجزایر
بعد از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا توسط دانشجویان خط امام(ره) و ضربهای که به حیثیت سیاسی آمریکا وارد شده بود دولت کارتر با بحران سیاسی مواجه شد. بحرانی که میتوان آن را فشار داخلی برای اعاده حیثیت آمریکای بزرگ نامید. فشار داخلی بر دولت آمریکا از سویی و تمایل جناح رادیکال در خط امام(ره) برای امتیازگیری از این کشور از سوی دیگر، زمینه ساز آغاز مذاکرات مستقیم ایران و آمریکا در خاک الجزایر شد. اصول ششگانه ای که در پایان مذاکرات در قالب بیانیه الجزایر منتشر شد شامل: بازگرداندن وضعیت داراییهای ایران به دوره قبل از ۱۴ نوامبر ۱۹۷۹ ، لغو کلیه تحریمهای تجاری علیه ایران، استرداد داراییهای ایران در آمریکا، استرداد داراییهای شاه ایران، تعهد به عدم مداخله در امور داخلی ایران و پس گرفتن کلیه دعاوی مطروحه آمریکا در دادگاههای بینالمللی علیه ایران بود. در مقابل، ایران نیز متعهد شد که بعد از امضای بیانیه، تمامی گروگانها را آزاد کند. گذشت روزها اما توهمات خوش بینانه هیئت ایرانی که در راس آنها بهزادنبوی حضور داشت را خیلی زود به یاس تبدیل کرد و بیانیه الجزایر تنها با انجام تعهد طرف ایرانی برای آزادی جاسوسان آمریکایی به چند برگه بیخاصیت تبدیل شد.
مک فارلین و دلخوشی به دلالان اسرائیلی
حضور مخفیانه یک مقام بلندپایه آمریکایی بنام مک فارلین در ایران را باید نتیجه دلالی افرادی چون منوچهر قربانی و باند مشکوکی بنام «مجمع عقلا» دانست که به دنبال پایان دادن به جنگ از طریق حضور آمریکاییها و سرانجام آغاز دوباره روابط با این کشور و عادی سازی مناسبات با شرکای آمریکا در منطقه بودند. مذاکراتی که شروع آن به چندسال قبل بازمیگشت و مک فارلین آمده بود تا میوه را بچیند که البته ناکام بازگشت. مذاکرات مک فارلین را میتوان ادامه تلاش برای عادی سازی روابط با آمریکا و تقلیل جایگاه این کشور از دشمن به رقیب دانست. این مذاکرات را به علت پشت پرده اسرائیلی آن میتوان مهمترین و البته بی حاصل ترین مذاکره سیاسی تاریخ جمهوری اسلامی دانست که نهایتا با تدبیر حضرت امام(ره) به ضرر طرف آمریکایی تمام شد.
از گفتگوی تمدن ها تا محور شرارت
حضور آوانجلیستها و کارتلهای نفتی- نظامی در کاخ سفید به نمایندگی جرج بوش نوید آشوبی جدید در منطقه را میداد. آشوبی که مقدمه آن حمله ائتلاف آمریکایی به افغانستان بود. جرج بوش در سخنرانی سالانه خود کنگره آمریکا در سال ۲۰۰۲ سه کشور ایران، عراق و کره شمالی را به دلیل آنچه حمایت از تروریسم میخواند «محور شرارت» نامید و ورسالت تاریخی خود را از بین بردن آن دانست. بعد از این سخنرانی بود که ترس سراسر وجود اصلاح طلبان را فراگرفت و روند مشکوکی البته به صورت کاملا سری توسط باندهای امنیتی اصلاح طلب با همکاری جریان سازشکار لیبرال شروع شده بود به جاهای باریک کشید. سفر مخفیانه دیک چنی به ایران و ملاقاتهای مخفیانه با او، دیدار اصلاحطلبان با جان کری و نامهنگاریهای پشت پرده اصلاحطلبان با کاخ سفید و سفر مقامات ارشد احزاب مجاهدین و مشارکت به قبرس، ژاپن، یونان و سایر کشورهای اروپایی جهت ملاقات سناتورهای صهیونیستی و مقامات ارشد سازمان سیا، همگی مقدمهای برای نامه معروف سال ۲۰۰۳ بود.
نامهای بدون امضا که از طریق سفارت سوئیس برای مقامات امریکایی ارسال شد مطابق آنچه بعدها «دنیس راس»، مشاور ارشد جورج بوش پدر و پسر، فرستاده ویژه کلینتون در مسائل خاورمیانه و مشاور خارجه باراک اوباما طی مقالهای در مجله نیوزویک به چاپ رساند، صادق خرازی مسئول نوشتن نامه به امریکاییها شده بود. مطابق آنچه «تریتا پارسی» رئیس شورای ایرانیان امریکاییتبار موسوم به «نایاک» افشا کرد این نامه بعد از مشورتهای طولانی صادق خرازی با سیدمحمد خاتمی نوشته شده است. مطابق آنچه در این نامه آمده بود، در ازای «خروج نام ایران از محور شرارت» و «فروش قطعات هواپیما به ایران» از سوی امریکا، ایران متعهد میشد فعالیتهای هستهای خود را شفاف کند و از خلع سلاح حماس و حزبالله حمایت کند. این نامه به واسطهگری «تیم گولدیمن» سفیر وقت سوئیس در تهران از طریق «باب نی» نماینده حزب حاکم جمهوریخواه و عضو سابق کنگره امریکا برای «روو» مهمترین مشاور جورج بوش ارسال شده بود.
سرانجام روندی که با دلالی باند نیویورکیها و با ولع مشارکتیها شروع شده بود و البته با ترس دولتیها ترکیب شده بود با پاسخ سرد کاخ سفید مواجه شد و عملا ناکام ماند. مذاکراتی که مخفیانه با سفر دیک چنی آغاز شده بود در نهایت با سخنرانی رهبری مبنی بر تکرار عاشورا خاتمه یافت و دولت اصلاحات هیچ طرفی از این ماجرا نیست.
مذاکراتی که در دستشویی قطار شکست خورد
مذاکرات سعدآباد که نتیجه ترکیب سیاست «هویج و چماق» و «پلیس خوب، پلیس بد» بود توسط حسن روحانی به پیش میرود. بعد از به نتیجه رسیدن مذاکراتی که با تهدید تروئیکای اروپایی مبنی بر ترک میز مذاکره در صورت عدم قبول تمام تعهدات و دستپاچگی خاتمی و روحانی همراه بود، تعلیق تمام برنامه هسته ای ایران آغاز شد. همانند سری قبل طرف ایرانی تمام تعهدات خود را با سرعت به سرانجام رساند ولی طرف اروپایی به گفته جک استراو از دستشویی قطار درخواست وزیر خارجه کشورمان را برای فعالیت ۱۰ سانتریفیوژ رد میکند و بدین ترتیب با بدقولی چندباره طرف غربی مذاکرات سعدآباد نیز ناکام میماند. بد نیست این نقلقول تونی بلر را بازگو کنیم که :« ما میوه حمله نظامی به عراق را در سعدآباد چیدیم.» پروژه "خاورمیانه بزرگ" در آستانه به سرانجام رسیدن بود و آمریکاییها همراه متحدان اروپایی شان داشتند ثمره پیروزی عراق را در سعدآباد درو می کردند، افغانستان را پیش از آن گرفته بودند و از حاکمان دولتی و مجلسی ایران هم مطابق نامه سال ۲۰۰۳ خرازی به آنان قول گرفته بودند که از حزب الله لبنان و حماس حمایت نکند و البته نافرمانی هستهای هم نکنند که نهایتا با دستور رهبر انقلاب این روند خفت بار متوقف شد.
گفتگو برای چه؟
سیری در تاریخ مذاکرات سیاسی کشورمان نشان دهنده چند نکته مهم است. اول اینکه همیشه یک جناح سیاسی که به افراط و تفریط عقیدتی و سیاسی مبتلا هست میاندار مذاکرات بوده و همیشه شکست خورده است. دوم اینکه مذاکرات سیاسی این جناح نه برای هدف مشخص اقتصادی که همیشه مقدمهای برای هدف بزرگتر یعنی تجدید رابطه با آمریکا انجام شده است. سوم اینکه یک تجربه تلخ بنام خلف وعده طرف مقابل هربار رخ داده ولی جریان لیبرال همیشه باز فریب خورده و با طمع اینکه اینبار وضع فرق کرده دوباره در نهایت بلاهت فریب میخورد. اگر به سیر تمام مذاکرات نگاه کنیم همیشه گفتگو و تعامل سازنده با دنیا رمز آغاز یک روند واپسگرایانه بوده است. همیشه تلاش برای آغاز مناسبات سیاسی با آمریکا و کشورهای دوست آمریکا نظیر سعودی و اسرائیل ذیل نام تعامل سازنده با دنیا مخفی نگاه داشته شده ولی حقیقت مذاکرات شکست خورده در این چهار دهه همین بوده ولاغیر.
گفتگو و تعامل با دنیا را نمیتوان یک راهبرد برای سیاست خارجی کشور دانست بلکه حداکثر میتوان از آن به عنوان تاکتیکی برای مواقع ضروری استفاده کرد. اصل گفتگو با دنیا نفی نمیشود ولی اینکه هربار با این نام جعلی به صورت خفت بار زیر بار تعهداتی برویم و با بلاهت دلخوش به وعده دشمن باشیم و در نهایت هربار شکست خورده و مایوس بازگردیم نشان دهنده این است که نمیتوان تعامل با دنیا را بیشتر از یک ابزار در نظر گرفت.
خود را فریب ندهیم؛ در همه دنیا گفتگو ابزاری دارد و آن هم قدرت است. تا وقتی مذاکرات ما با دست خالی و البته با چشم طمع به آن برنامه ریزی شده باشد مطمئن باشد نهایتا به چیزی ختم میشود که میتوان نامش را گذاشت برجام.
انتهای پیام/4
کد مطلب: 16483
آدرس مطلب: http://www.KhorasanTime.ir/fa/doc/news/16483/تعامل-سازنده-تحقیری-تکراری