آیا در جامعه ایرانی به شکاف نسلی و عدم مفاهمه نسل جدید با مسئولین امر رسیدهایم؟ امری که در صورت بروز آن در آینده با آسیبهای اجتماعی فراوانی مواجه خواهیم شد. لیکن برخورداری از نهاد دین و حضور پویای مردم در امور اجتماعی- سیاسی مانع تبدیل این آسیبها به بحران اجتماعی میشود و ضامن بقای جامعه ایرانی میگردد.
به گزارش گروه اجتماعی خراسانتایم به نقل از راهبرد معاصر؛ جامعهای در جهان یافت نمیشود که مبرا از انواع مسائل و بحران نباشد؛ هدف از این سخن این است که برجستهسازی مشکلات و مسائل اجتماعی در ایران به عنوان نشانهسازی برای وجود بحرانهای فراوان در این کشور، مدنظر دشمنان جمهوری اسلامی است. چهارشنبههای سفید، ورود زنان به استادیوم، ازدواج سفید، گسترده شدن پدیده شاخهای اینستاگرامی، حجاب اختیاری و اجباری و ... ؛ بروز مسئلهای را بازگو میکند که غالبا متوجه نسل جوان جامعه میباشد و بیشتر ناهنجاری و نهانهای اجتماعی را بازگو میکند. متاسفانه در بستر رسانههای مجازی امر به گونهای فراتر از آسیب قلمداد میشود و سعی میشود به عنوان مطالبه و رخداد حداکثری و امر واقعی در جامعه نشان داده شود. خوب یا بد، باور کنیم که از هر منظری به این مسائل نگاه کنیم با پدیدهای روبرو میشویم به نام شکاف بین نسلی یا همان تقلا برای یافتن مرجع فکری رفتاری و دور شدن از هنجارهای اجتماعی موجود. امری که در هر نسلی با چنین پدیدهای روبرو میباشد.
اگر شکاف بین نسلی و یا حداقل تهدید بودن این موضوع را پیش فرض قرار دهیم، گسترش روزافزون شبکههای اجتماعی به عنوان یکی از مهمترین عوامل تهدید قلمداد خواهد شد، چرا که خواه ناخواه این عامل موجبی خواهد شد برای ایجاد ارزشها و گرایشهای جدید و خودبهخود به یکی از امورات اصلی زندگی تبدیل میشود. در صورت پررنگتر شدن نقش رسانه مجازی بیگانه _که بیشتر در نوع و نگاه به محتوا، در تقابل با رسانههای رسمی کشورمان است و حتی رسانههای رسمی کشور از آن رسانههای مجازی به عنوان ابزار استفاده میکنند_ انتقال ارزشهای سنتی با مشکل مواجه خواهد شد و خواهناخواه تفاوت ارزشی در نظام فکری به وجود میآید چرا که سیستم انتقال ارزشهای یک جامعه به نسل پیشروی خود با اختلال مواجه شده است، چرا که اصولا با خوانش واقعی جامعه هماهنگی ندارد.
شاید بتوان گفت یکی از مشکلاتی که در جامعه کنونی وجود دارد بحث نبود شبکه ملی اطلاعات در ایران و عدم کنترل ایجابی و سلبی بر فضای مجازی است؛ در نبود چنین بستری است که حضور شبکههای مجازی بیگانه بدون رعایت پیشزمینه و بستر فرهنگی در جامعه هدف، جولان داده و ایضا در فقدان ظرفیت فرهنگی مناسب، به طریق این رسانهها ارزشهای دیگر فرهنگها در نسل جدید رخنه میکند. به همین خاطر است که اکنون درمییابیم سمتوسوی زندگی نسل جدید با نسل قدیم وابتدای انقلاب دچار پدیده انقطاع نسلی میشود. استفاده از یک شبکه مجازی در واقع بازی در همان جریانی است که پیشاپیش آن شبکه مجازی خود به راه انداخته است فلذاست که مسئولین امر باید بدین نکته دقت داشته باشند که سعی کنیم در حوزه انتقال ارزشها بر سبک و سیاق فرهنگی خویش حرکت کنیم و اگر از بستر یک شبکه مجازی استفاده میکنیم نباید متاثر از المانهای فرهنگی غالب در آن شبکه استفاده نمود، چرا که در این صورت خود ما هم، بخشی از مصرف کننده و تابع آن شبکه خواهیم شد. به عبارت دیگر مشتریمحور خواهیم شد و تنها نظر مطلوب مخاطب ملاک قرار میگیرد.
رسانههای مجازیای که مرجعیت فکری یافتهاند
حال مبتلابه جامعه امروزی ما گسترده شدن دلمشغولیهایی است که دیگر هر ذهنی را به تحقیق وانمیدارد. فلذاست که در این میان فضای مجازی نقش آبشخور فکری برای عموم مردم را فراهم میکند. و جامعه با نسلی روبرو میشود که از اخبار روز مطلع است لیکن شبکه مجازی در حال حاضر جامعه ایران خاصیت ایجاد فضای توهم محور و تقویت ذهن ایدهآلگرا دارد و سعی بر این میکند که فرد را از فضای منطقی و عقلانی به دور نگه دارد و عواطف و احساسات مخاطب را بیشتر زنده نگاه دارد. اصولا عادت ذهن به ایدهآلگرایی است، اگر امر مطلوبی را ببیند و با نقصانهای موجود در جامعه مقایسه کند به یکباره به سمت تخطئه وضع موجود خواهد رفت و در سودای امر واقعنما در شبکه مجازی خواهد رفت. خواه ناخواه این جریان منجر به تغییرات مثبت و منفی در ارزشها، نگرشها، عواطف، احساسات، هیجانات، ارتباطات و رفتار افراد به ویژه قشر جوان میگردد که اثرات آن انکار ناپذیر است.
اختلاف نسلی؛ دوراهی بازگشت به اصول یا فروپاشی
خاصیت شبکه مجازی ایجاد یک ذهن ایدهالگراست و فضای مطالبه و مقایسه را روز به روز بیشتر میکند، به عبارت دیگر فرد را از دنیای واقعی که در بطن آن زندگی میکند، دور میسازد. ایضا در نبود سیستم آموزشی صحیح و گسترش فضای مجازی با ویژگیهای ذکر شده، باعث شده است مردم به دنبال امر مرجع فکری برای فعالیت خود باشند در میانه اختلال کارکرد سیستم دولتی، سیستم فرهنگی براساس هویت انقلابی عمل نگرده است و به موازات آن با گسترش شبکه مجازی و انتقال فرهنگ دیگر، ناکارآمدی در مرجعسازی فکری رفتاری از سمت دولتها عیان است و یا اینکه حداقل باید گفت که اقتدار در مرجعسازی نداشته است. در همین بستر است که با معضلات اجتماعی به نام هژبریها و اغفال شدگان چهارشنبههای سفید و ... روبرو میشویم. به واسطه اخلال در مرجعیت فکری برای نسل جوان با پدیده اختلاف نسلی به عنوان یک امر واقعی در جامعه مواجه میشویم و یکسوی اصلی ماجرا به عملکرد دولتهای کنونی و گذشته و سیاستهای نامناسب گذشته بازمیگردد که اکنون نسل حاضر قرابت عملی خاصی با آرمانهای مطرح شده در اوایل انقلاب احساس نمیکند، عدم حس قرابت به دو بیان و برداشت منجر خواهد شد. زمانی است که این عدم قرابت برآمده از اخلال در کارآیی و عدم همراهی مسئولین با مردم است؛ در این مسیر ساختارهای مختلف یک حکومت متناسب با آرمانها عمل نمیکنند و بالتبع خروجی متناسب با ایدهال ندارند. به عنوان مثال عدم صراحت صداوسیما در عملکرد فرهنگی و یا ساختار متضاد اقتصادی جامعه و نظام آموزشی سردرگم؛ به تبع چنین عملکردهایی، با نسلی روبرو میشویم که عدم توازن عملکرد دولتها با خواسته عامه مردم را میبیند و در عمل به دلیل ساختارهای غلط، مردم پاسخ مناسب از سوی مسئولین به جهت رفع نیازهای زندگی دریافت نمیکنند این اخلال کارکردی تا جایی پیش خواهد رفت که سیستم حاکم بر جامعه بر ضرورت اصلاح از درون و پوستاندازی از درون را به ضرورت درمییابد و یا این که این اختلال در کارکرد چنان شدت خواهد یافت که جامعه مرز هرجومرج را درمینوردد و دیگر سیستم حاکمیتی اوضاع را برای اصلاح دیر خواهد یافت.
نهاد دین ضامن بقای جامعه ایرانی
اما در مورد جامعه ایران باید گفت، از آن جایی که نهاد دین به عنوان امر محوری از گذشته تا کنون عامل حفظ و پیشرفت انقلاب اسلامی بوده است با تکیه بر همین نهاد درمییابیم که همیشه حضور مردم در صحنه به موقع ضرورت وجود داشته است. به عبارت دیگر اگرچه در حال حاضر در عرصه اجتماعی، به واسطه جولان شبکههای اجتماعی و ناکارامدی نظام آموزشی و ساختار اقتصادی، شاهد گسترش آسیبهای اجتماعی و یا ناهنجاریهای اجتماعی هستیم اما نمیتوان به این باور رسید که شکاف اجتماعی و گسست نسلی تبدیل به امر ناهنجار شده است. چرا که شاهد مثال امرناهنجار را باید در پیوستگی آن مشاهده نمود به صورتی که ضرباهنگ مشخصی برای آن تصویر کرد اما حال حاضر جوانان ایرانی بیشتر حکایت از واکاوی و نقد دارد. نقد به روزگار حال و گذشتهای که فرهنگ دهه60 را به پیشگاه توسعه و سازندگی سرمایهپرست ذبح کرده است. در سوی دیگر ، صرف دنبال بودن برای یک امر مرجع بودن هنوز کماکان نشان از پویایی، نشاط و امید به آینده برای اقشار آن جامعه است. همین امر دلیل دیگری است که هنوز جامعه ایرانی زنده است و برای رسیدن به قلههای پیشرفت امید به آینده را از دست نداده است.
انتهای پیام/4
کلمات کليدی: خراسانتایم , فضای مجازی , آسیبهای اجتماعی