سه شنبه ۲ مرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱۹:۱۵

مشاهیر خراسان‌جنوبی/57

هر هفته، معرفی یکی از مشاهیر تأثیرگذار استان خراسان‌جنوبی
مشاهیر خراسان‌جنوبی/57
 
شيخ عبدالحسين فنودی
شيخ عبدالحسين فنودي، شاعر و مورخ بيرجندی فرزند شيخ عبدا...فنودي از ساكنان قريه فنود در سال ١٢٤٨متولد شد. هنوز مقدمات عربي و زبان فارسي را نزد پدر به پايان نرسانده بود كه وي را از دست داد.
او پس از چندي براي ادامه تحصيل روانه ارض اقدس رضوي شد. استعداد فطري و ذوق سرشار، او را سرآمد همگان كرد به طوري كه گوي سبقت را از همتايان ربود.
پس از مدتي به زادگاهش بازگشت و مورد استقبال مردم به ويژه بزرگان قرار گرفت.
از آنجا كه دوره ذكر و منبر را مغشوش ملاحظه كرد، قدم در مقام استحكام و اكمال رشته وعظ و نصيحت نهاد و اين خدمت را به جان پذيرفت.
مرحوم فنودي كه تاليف اثري مستقل و مستند درباره قهستان را ضروري مي‌ديد، پس از مدتي درصدد برآمد تا اثري جامع و مفيد درباره اوضاع قهستان و بزرگان اين ديار فراهم آورد.او به اين انگيزه پيش از تاليف بهارستان به كار تاليف كتابي به نام «مرآت المكنونات في تاريخ القاينات» اقدام كرد.
و مطالب مربوط به وقايع اين منطقه را تا سال ١٠٥٥(ه.ق) جمع آوري و ثبت كرد.
ولي فوت ناگهاني مرحوم فنودي در سال ١٣٣٢(ه.ق) برابر با ١٢٩٠ (ه.ش) باعث شد تا اين كار ناتمام بماند.
علاوه بر اين، از شيخ عبدالحسين فنودي ديوان شعري نيز به خط «محمدبن ملامحمدعلي بن الجاح ملامحمدالقايني الفنودي» بر جا مانده است.
اين ديوان شعر داراي ١٠٨صفحه ١٤سطري است و بالغ بر ١٤٠٠بيت دارد. بخشي از اين ديوان درسال ١٣٨٣ (ه.ش) به چاپ رسيد. او از نادر شاعران قهستان است كه از عامه ظاهربين و تنهايي خود در ميان آنها شكوه ها دارد.
اشعارش گاه يادآور اشعار ناصرخسرو برفراز دره يمگان است.
او احساس مي كند از هر آزادي آزاده تر و از هر قيدي رهاست. مردانه زيستن را بر طعام يافتن از دست فرومايگان برتري مي‌نهد.
به عالمي ندهم كلبه محقر خويش
گداي گوشه نشينم امير كشور خويش
به بال عاريتي مي پرند خلق جهان
منم كه مي كنم از دست مردمان پرخويش
گاه مانند ناصرخسرو، كمال و خرد خويش را وبال گردنش مي يابد:
كمال چيست نهالي كه محنت آرد بار
چه سنگ ها كه بخورديم بر سر از برخويش
شيخ همواره چرخ ستمكار را موافق جاهلان ستم پيشه اي مي‌بيند كه دست به دست هم داده‌اند تا در يك پيكار اهريمني، از او «ملعوني» بسازند كه «بددين» است.
شيخ ناچار تيغ سخن بر مي‌کشد و با شهادت دادن به ملت «امام ميامين» مي‌كوشد شر غوغاييان را دفع كند:
چرخا مگر اين همه بر كنيم
دهرا مدار اين همه غمگينم
بردار دست از دل پر دردم
بگذار رنج خاطر مسكينم
بر من سمند كينه چرا تازي
در خون چه مي كشي تن خونينم
آزاده ام اسيرغل و بندم
فرزانه ام به قيد مجانينم
چرخم چنان نمود كه ملعونم
بر ملت امام ميامينم
نسبت به جهل مي دهد مرا نادان
خواند حسود خيره بدآيينم
بالله زدين خود نشدم خارج
در دين خويش صاحب تمكينم
برخلاف خشونتي كه در قصايدش به چشم مي خورد، زلال جاري لفظ و معني در غزل هايش جاري است:
اي صنم داني شب هجران چه بر ما مي رود
آن هم از افلاك بر اشكم به دريا مي رود
اي طبيب از سر برو بيهوده بهبودم مخواه
جان من از تن گرفت امروز و فردا مي‌رود
دانه خال سياهش رهزن دين و دل است
كز كف پرهيزكاران نقد تقوا مي‌رود
دامن همت نيالايم به عصيان گرچه دل
در پي خوبان مه رو بي محابا مي رود
من كه اهل وجد و حالم ترك آن رخ چون كنم
زاهد افسرده را پاي دل از جان مي رود
شيخ، وعظ مردمان درمسجد و منبر نمود
خود به بزم باده نوشان پاي مينا مي رود

اين چرخ به كام پخته و خام گذشت
بر نااهل و اهل خويش سرانجام گذشت
چون نوبت ما رسيد از دور فلك
يك دم نزديم شاد وايام گذشت

بر من از رحم دل مردم بيگانه بسوخت
زآتش درد و غم عاقل و ديوانه بسوخت
اين چه مي  بود كه ساقي از دل داد به من
كز خمارش خم وميخانه و پيمانه بسوخت
ديوان شعر و كتاب «مرآت  المكنونات في تاريخ القاينات» شيخ، در سال ٨٤-١٣٨٣ به همت دكتر محمود رفيعي به چاپ رسيد


انتهای‌پیام/2/
 
Share/Save/Bookmark
کد مطلب:۱۶۷۱۲