عاجزِ توانا

7 آبان 1397 ساعت 10:46

تصور عده ای از نابینا، فرد عاجزی است که حتی قادر به انجام امور اولیه زندگی خود نباشد؛ اما پیرمرد سبد باف نابینا در روستای « چهارده» بیرجند ثابت کرده که در عین عاجز بودن می توان توانا نیز بود.


به گزارش گروه اجتماعی خراسان‌تایم به نقل از ایرنا، سال 1306 هجری شمسی در روستای چهارده بیرجند کودکی چشم به جهان گشود که چشمانش روشنی بخش خانه پدر بود اما از بخت روزگار در همان سن نوزادی به خاطر یک سهل انگاری یا نسخه اشتباه، نفت به داخل چشمانش می ریزند تا به خیال خودشان زالویی که از آب آلوده به چشمش رفته بیرون آورند و این طور فروغ بینایی از نگاهش می رود.
عبدالحسین چهاردهی، اکنون 91 سال از خدا عمر گرفته و بیش از 9 دهه از زندگی را با چشمان تاریک به دنیا نگریسته است.
در گویش بیرجندی به فرد نابینا «عاجز» می گویند، شاید درک نادرست از توانایی هایی که یک فرد نابینا می تواند داشته باشد اینگونه به جامعه گذشته القا می کرده که هر نابینایی عاجز هست؛ اما عبدالحسین با هنر سرپنجه هایش در ظرافت سبد بافی این معادله نامربوط را باطل کرده است.
انگشتان هنرمند این مرد از 6 سالگی با ترکه های درخت بادامشک آشنا شده و از آن پس توانسته عشق و الفتی را با آن برقرار کند به طوری که بعد از گذشت سال ها هنوز هم در ذهن خود نقش دایره وار بافت سبد را به یاد دارد.
با هر چرخش سبد در دستش، چهار ترکه به هم تنیده می شد، سه لایه در زیر و یک لایه در رو غلاف شده و گره های محکمی را بر تن سبدهای سنتی می بافد.
او هیچگاه مربی نداشته چون در زمانی که زندگی می کرده است نه خبر از مدرسه ویژه نابینایان بود و نه کسی اعتقاد داشته که او می تواند با چشم دل ببیند و کار کند.

** کشف راز ناگفته بافتن از رج های بافته دیگران
عبدالحسین خودش خواسته که توانایی هایش را به رخ جامعه ای که شاید توانمندی های چنین افرادی را باور ندارند بکشد و زمانی که همسایه هایش مشغول سبد بافی بوده اند کنار آنها می نشسته و گاهی هم به سرش می زده که گره های یک سبد را از هم باز کرده تا بتواند راز ناگفته بافتن را از رج به رج بافته های دیگران کشف کند.
او راه توانستن را با خواستن پیدا می کند و از همان سال ها ادامه می دهد تا اینکه اکنون در چند دهه بعد از اینکه هیچ اثری از سبدباف های آن زمان نمانده به اسطوره سبد بافی در چهارده تبدیل می شود.
عبدالحسین 6 فرزند دارد آمار نوه هایش را به یاد نمی آورد اما تخمین می زند که بیش از 20 نفر باشند از اینکه هنوز عمری دارد و می تواند حضور نسل چهارمش را احساس کند خدا را شاکر است.
او هیچ گاه سیمای فرزندانش را ندیده که بداند نوه یا نتیجه ای که به دیدنش می آیند از کدام فرزندش هستند، اما با لمس بازوان هر کدام از آنها نامش را صدا می زند و او را به آغوش می کشد.
عمر عبدالحسین با سبد بافی گذشته ، هر روز صبح پلاس سفید رنگش را در آفتاب حیاط پهن می کرده و روزش را اینچنین به شب می رسانده است.
همسرش نجمه رزگی که از 12 سالگی پای در زندگی مشترک او گذاشته چه خوب همراهی اش کرده است. گرچه نجمه الان در سن 82 سالگی آلزایمر دارد و روزهای خوشی که کنار همسر نابینا گذشته را به یاد نمی آورد ؛ اما از خاطر عبد الحسین هنوز فراموش نشده وقت و بی وقت هایی که نجمه به کوه و دشت می رفت و برایش ساقه های درخت بادامشک را به همراه می آورد. هیچ اتفاقی هم مانع این کار او نمی شد حتی زمانی که فرزندانش را باردار بود.
نجمه ، بار سنگین 70 سال زندگی مشترک با عبدالحسین را به دوش کشیده و اکنون ناتوان در کنج اتاقی روزهای پیری را سپری می کند.
یکی از شگفتی های کار سبد بافی عبدالحسین تشخیص رنگ ترکه هایی است که به هم می بافد؛ او با لمس هر شاخه تشخیص می دهد که سبز است یا قرمز ! آنطور که خودش می گوید: شاخه های قرمز زبرتر از شاخه های سبز هستند.
پیش دستی، دم کُنی، تَختَک ، تگیچه ، شولگ وغیره انواع دستباف های سر پنجه این پیرمرد هنرمند سبد باف است. روزانه سه تا چهار سبد می بافته و دیگران برای او می فروختند.
نابینایی هیچگاه باعث زمین گیر شدن عبدالحسین چهاردهی نبوده است، هرگز عصای سفیدی نداشته ولی با همان چوب دستی ساده اش کوچه های پلکانی چهارده را می پیموده و تا آن سمت روستا پیش می رفته که بتواند خود را بر سر مزار پدرش در بلندی یک تپه برساند. این کار هر روز او بوده البته تا زمانی که پاهایش یارای همراهی او را داشته اند.
بالارفتن از درختان و خوردن شاتوت از دیگر کارهایی بود که این نابینا در طول زندگی اش انجام می داد و دیگران را شگفت زده می کرد.
در کنار همه این کارها با جُلک (دوک نخ ریسی) پنبه نخ می کرده تا همسرش بتواند با آن نخ ها توبافی کند و اینچنین در زندگی شان کارگاه های زنجیره ای از هنرهای مختلف را اداره می کردند.
هیچ وقت از نمازش غافل نشده و با همه سختی هایی که برای امرار و معاش تاکنون کشیده از زندگی اش رضایت دارد.
در کنج حافظه اش روزهایی را به یاد می آورد که در آفتاب نیم روز زمستان مشغول سبد بافی است ؛ صدای قدم های همسرش را می شنود که برایش شاخه های بادامشک از کوه آورده در این زمان نوای فراق سر می دهد و می گوید: کاسه صبرم تمام شد از فراقت / دل من ناتوان شد از فراقت /همو رنگ گل ناره که دیدی / مثال زعفرون شد از فراقت /صدا کردی به قربون صدایت / بِبُرم چادری تا ساق پایت/ ببرم چادری کوتاه نباشه که نامحرم نبینه ساق پایت.
او هیچگاه چشمی نداشته که تصویری از واقعه کربلا را در جایی ببیند یا فیلمی تماشا کرده باشد اما صدایش با روضه امام حسین (ع) آشنا است و با همان عشقی که از کودکی در دل پرورش داده چند بیت شعر را به یاد 2 سفری که با همسرش به کربلا رفته با سوز دل می خواند: به کربلا کسی با حسین مهربان نبود / دلسوزی غیر از خنجر و تیرو صنان نبود / مهمان که به هر کجا رود هست محترم / در کربلا مگر حسین مهمان نبود / بستند آب بر روی فرزند فاطمه / بر مَهر مادرت مگر آبی روان نبود.
لحظات تلخ و شیرین زندگی عبد الحسین در کنج روستای چهارده با روزهایی که هنوز هم چاشنی آن شوخی ها و خنده های از ته دل است می گذرد؛ اما او آرزو دارد که آخر عمری زمین گیر نشود و با آبرومندی بمیرد.
زندگی در روستا بسیار برایش دلچسب تر از شهرنشینی است و با اینکه منزلی هم در بیرجند دارد اما معتقد است که اگر به شهر برود چند روزی بیشتر دوام نمی آورد.
روشن دل هنرمند با نابینایی اش آنچنان مانوس شده که 10 سال پیش، پزشکی پیشنهاد عمل چشمانش را مشروط به اینکه یکی از چشم ها بینا شود، می دهد اما او حاضر به عمل نمی شود و همچنان زندگی در جلوی چشمان بی فروغش جاری است.
« چهارده» روستایی بسیار کوچک با هفت خانوار در شمال بیرجند واقع شده که شغل عمده مردم آن از قدیم سبد بافی بوده و هنوز هم این هنر در آنجا نفس می کشد. دلیل نامگذاری این روستا 14 آبشار کوچک است که در اطراف آن قرار دارد.
سبدبافی هنری است که مردم خراسان جنوبی آن را نسل به نسل از پدرانشان آموخته و توسعه داده اند. سبد حاصل سرپنجه های روستائیان هنرمند است.
مواد اولیه سبد بافی ساقه های 2 درخت به نام سافت یا سافترگ (بادامشک) و درخت بید قرمز است. این 2 درخت ساقه های کشیده ای دارند که می توان از آنها برای سبدبافی استفاده کرد. ساقه های سافت سبز رنگ و ساقه های بید، قرمز است.
معمولا در فصل بهار که ساقه های این 2 درخت آماده هستند روستائیان به کوه رفته و ساقه های سافت را می چینند و ساقه های بید قرمز را از باغ ها تهیه می کنند. سپس با جدا کردن شاخ و برگ های اضافی ترکه های بلند و مستقیم را که به مقدار کافی نازک بوده و قابلیت خم شدن را بخوبی داشته باشند آماده می کنند. در صورتی که بافت سبد همزمان با چیدن ساقه ها انجام گیرد نیاز به خیس کردن آن نیست در غیراین صورت باید ساقه ها را برای مدتی در آب خیس کرد تا برای پیچ و خم دادن آماده شوند.
گزارش از عصمت برزجی

انتهای پیام/4


کد مطلب: 19019

آدرس مطلب: http://www.KhorasanTime.ir/fa/doc/news/19019/عاجز-توانا

خراسان تایم
  http://www.KhorasanTime.ir