چرا نئولیبرالیسم شکست نمیخورد؟
29 آبان 1397 ساعت 12:59
قریب به دو دهه است که اعتراضات علیه نئولیبرالیسم در نقاط مختلف دنیا به اشکال مختلف پیگیری میشود اما این اعتراضات دیگر مانند گذشته به موفقیت دست پیدا نمیکنند.
به گزارش گروه سیاسی خراسانتایم به نقل از دیدبان، دو دهه گذشته را میتوان دهههای آشوبها و اعتراضات نامید. بسط پیدا کردن ساختار نئولیبرالیسم در سطح جهان و دامن زدن به بیعدالتیهای اجتماعی معضلهای فراوانی را برای اکثریت مردم جهان ایجاد کرده است. اصالت یافتن سرمایه و لذتگرایی موجب برانگیخته شدن حرص و طمع انسانها شده و این رذائل اخلاقی بشریت را به ورطه هولناکی کشانده است. وضعیت ناگوار اقتصادی، بیهویتی و تفردگرایی انسانها را در خشم، استیصال و سردرگمی غلتانده است. افسردگی، اضطراب، تشویش ذهنی، فقر و فساد را میتوان حداقلهای دنیای امروز دانست.
فقر و فساد موجب شکاف طبقاتی و بحرانهای اجتماعی شده است. طبقه متوسط جهانی را میتوان سیبل اصلی بحرانهای اقتصادی و اجتماعی دانست. به هنگام بررسی تظاهرات و آشوبهای دو دهه گذشته در سراسر جهان این طبقه جایگاه خاصی داشته است و میتوان طبقه متوسط را پیش قراول معترضین به وضع موجود-نئولیبرالیسم- دانست.
برآوردهای جهانی و مطالعات دقیق در حوزه علاوم سیاسی و علوم استراتژیک نشان میدهد تظاهراتهای صورت گرفته حداقل در بیست سال گذشته در بالاترین سطح از ناکارآمدی قرار داشته و تبدیل به یک پدیده روتین و تقریبا پذیرفته شده برای اکثر دولتها شده است. شیوه تظاهرات در اکثر کشورها شکل ثابتی دارد. مردم و یا جنبشهای اجتماعی و سیاسی برای رسیدن به خواسته خود روزانه به خیابانها و میادین اصلی شهر آمده تا به ظن خود بتوانند تغییراتی به نفع زندگی خود ایجاد کنند؛ خواه این اعتراضات مربوط به موضوعاتی نظیر حمایت از حیوانات باشد یا خواه مقولاتی بزرگتر نظیر تغییر دولت. آنچه که وجه مشترک همهی اعتراضات در چهار گوشه دنیا است اعوجاجات هیجانی و روانی مردم در بستری از خشم است که عموما با کمک شبکههای اجتماعی که این روزها بسیار موثر و سریع عمل میکنند، ایجاد شده است.
این اعتراضات که هماهنگی آنان دیگر کار چندان سختی نیست با تجمع در میادین اصلی آغاز شده و مخالفین یا موافقین یک موضوع با دادن شعارهای مختلف و عموما رادیکال خواسته خود را عیان میکنند که البته در بسیاری از مواقع این تجمعات منتج به فحاشی و یا پرتاب سنگ یا دیگر اشیاء به نیروهای امنیتی میشود. این روند آنقدر ادامه پیدا میکند تا غلیان روانی فرد معترض که به سبب شرایط بد جامعه ناشی از فشار نئولیبرالیسم برای او پیش آمده آرام آرام فروکش کند و پس از چند روز این عصبانیت پنهان خفته شود. حال اگر این عصبانیت ریشه قویتری داشته باشد بالتبع حجم خشونت و مدت زمان این اعتراضات بیشتر خواهد شد. در بسیاری از مواقع، حکومت و دولتهای نئولیبرال که عموما آگاه به این مسئله هستند خود نیز تعمدا بر این موضوع دامن زده و با دادن اجازههای رسمی به معترضین به شکل کاملا حرفهای خشم مردم را مدیریت و تعدیل میکنند. نکته قابل توجه آن است که حتی اعتراضاتی که خلاف میل باطنی و نظر دولتها است نیز به دلیل نداشتن عقبه فکری و ساختاری به سادگی توسط دولتها قبضه میشود. در اکثر اعتراضات مردم سرگشته بدون داشتن هر گونه استراتژی و اکشن پلنی صرفا با تبلیغ رسانههای دینفع و جناحهای سیاسی در میادین و خیابانها تجمع کرده و یا حتی چادر زدهاند اما در نهایت پس از چند روز یا چند هفته به خانههای خود بازگشته و زندگی روزمره خود را از سر میگیرند.
آیا دوره انقلابها به سر رسیده است؟
بررسیها نشان میدهد حداقل در یک دهه گذشته و حتی قبل از آن عموم این اعتراضات منتج به ایجاد تغییرات اساسی و بنیادین نشده است و حتی اعتراضات و انقلابهایی که در ظاهر منجر به تغییراتی در ساختار حکومت شده است صرفا نوعی تغییر پوشش بوده و در عمل ساختار گذشته حفظ شده است و هیچ گونه تغییر و دگردیسی در منش و رفتار حکام و ارزشهای حاکم بر آن جامعه ایجاد نشده است.
این مسئله صرفا مربوط به کشورهای عربی و غرب آسیا نبوده و کشورهای شرقی، غربی و آمریکای لاتین را نیز شامل میشود. البته شاید تصور شود در قرن 20 میلادی این سبک از اعتراضها و تجمعات خیابانی بود که منجر به یک سری از اصلاحات و یا حتی انقلابها در اروپا و آمریکای لاتین شد که این امر تا حدی درست است اما آنچه که نباید فراموش شود رویدادهای اعتراضی در آن زمان برآمده از اتفاقات مهمی نظیر جنگ سرد شوروی و آمریکا، پایان جنگ جهانی دوم، پروپاگانداهای کمونیستی و تقابلهای ایدئولوژیک بود که در قرن 21 میلادی تقریبا هیچ یک از آنان وجود خارجی ندارد.
به واقع تحلیل اعتراضات خیابانی در قرن کنونی و به ویژه دو دهه اخیر در هر نقطه از جهان تفاوت ماهوی و تاریخی با اتفاقات رخ داده در قرن گذشته دارد. برای اثبات این موضوع میتوان کشورهای زیادی را از چهار گوشه جهان ذکر کرد که علیرغم حضور گسترده و چشمگیر مردم در خیابانها و میادین اصلی شهرها نتوانستهاند به خواستههای خود برسند و آنچه که در انتها رخ داده است استحاله این اعتراضها توسط دولتها و سیاستمداران و به حاشیه راندن مطالبات حق مردم بوده است.
در این باره میتوان به اعتراضات خیابانی و بسیار گستره مردم مصر اشاره کرد. در سال 2011 میلادی و به هنگام آغاز انقلاب ظاهری مصر، عده زیادی معتقد بودند این حضور گسترده و مصرانه مردم میتواند این کشور را به شکوه تمدنی گذشته خود بازگرداند؛ اما آنچه در میدان عمل مشاهده شد استحاله انقلاب مصر توسط نظامیان و غربگرایان بود و عملا مردم مصر علیرغم تمامی جانفشانیهایی که کردند و حتی در ظاهر موفق به حذف حسنی مبارک و تغییر نظام شدند اما در نهایت به نتیجه مطلوب خود نرسیدند.
از ابتدای شروع اعتراضات مصر، تمامی احزاب سیاسی و دول غربی سعی در جهت دادن به این موج اعتراضی داشتند. مردم به فساد، وضعیت بد اقتصادی، دیکتاتوری و نقض حقوق انسانی اعتراض داشتند و حتی به خاطر رسیدن به اهداف خود در برههای از زمان میلیون نفری در خیابانها و میدان التحریر حاضر شدند و هزینههای زیادی پرداخت کردند.
طبق آمارها، در جریان انقلاب مصر هزاران نفر کشته و زخمی شدند؛ اما در نهایت انقلاب در دام عبدالفتاح السیسی که رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح مصر بود گرفتار شدند. در سال 2013 میلادی سیسی علیه دولت محمد مرسی کودتا کرد. نکته بسیار قابل توجه آن است که بسیاری از انقلابیون که لحظهای حضور حسنی مبارک را بر کرسی ریاست بر نمیتابیدند هماکنون سیسی را پذیرفته و با آن کنار آمدهاند. اگر در سال 2011 میلادی مردم معترض در قاهره به سفارت اسرائیل حمله کردند و به پیرو آن سفیر اسرائیل از این کشور خارج شد امروز شرکت دولفینوس مصر قرارداد خرید گاز از رژیم اسرائیل به مدت 10 سال و به ارزش 15 میلیارد دلار را امضا میکند اما این بار مردم حاضر در میدان التحریر دیگر سکوت کرده و تحت سیطره سیسی همان مسیر مبارک را ادامه میدهد.
پایان عصر اعتراضات خیابانی
در موردی دیگر میتوان به موضوع استقلال کاتالونیا از اسپانیا اشاره کرد. استقلال کاتالونیا از گذشتههای دور همیشه مطرح بوده اما در حداقل یک دهه اخیر از شدت بیشتری برخوردار شده است. کاتالونیا در انتهای شمال شرقی شبهجزیره ایبری واقع شدهاست. کاتالونیا یکی از هشت منطقه اسپانیا است مرکز آن هم شهر معروف بارسلونا است. این منطقه در سال 1979 میلادی در جریان یک رایگیری به خود مختاری از دولت مادرید دست یافت و نتیجه این همه پرسی به تایید پارلمان اسپانیا رسید.
در سال 2006 میلادی اعطای درجه جدیدی از خودمختاری به کاتالونیا در پی برگزاری یک همه پرسی اعطا شد و پس از آن درآمدهای مالیاتی و کنترل بر مرزها و فرودگاهها و قوانین مهاجرتی مستقلتر از قبل شد. این خود مختاری روحیه ناسیونالیستی کاتالنویاییها را ارضا نکرد و آنان استقلالطلبی را هماند گذشته در دستور کار قرار دادند. در یک دهه گذشته گرایشهای جداییخواهانه در کاتلان که در اقلیت بود قدرت بیشتری گرفت به نحوی که میتوان مردم این منطقه را به شدت فعال در اعتراضات خیابانی دانست.
در چند سال گذشته بارها جداییطلبان تظاهرات و اعتراضهای خیابانی برگزار کردهاند؛ اما روند ده سال گذشته نشان میدهد که هیچگاه آنان به موفقیت چشمگیری دست نیافته و یا حداقل به کمترین موفقیت دست یافتهاند. جداییخواهان کاتالونیا و شماری از اقتصاددانان معتقدند جدایی این ایالت از دولت مرکزی به سود آنان خواهد بود و این خواسته ریشه تاریخی دارد. به طور نمونه، در سال 2012 میلادی بیش از یک و نیم میلیون نفر با فریاد "کاتالان، یک دولت جدید اروپایی" به خیابانهای بارسلون آمدند. در همین سال معترضین موفق به پیروزی در انتخابات شدند و به قدرت رسیدند اما در سال 2014 میلادی دادگاه قانون اساسی اسپانیا برگزاری چنین همه پرسی را مغایر قانون اساسی کشور اعلام کرد.
مجددا در همین سال مردم به خیابانها ریخته و این بار نیز با سردادن شعار و اغتشاش سعی کردند تا نظر خود را به کرسی بنشانند. در سال 2017 میلادی نیز و پس از فراز و نشیب های فراوان و علیرغم میل حکومت مرکزی و به شکل غیر قانونی همه پرسی برگزار کرد و پس از آن استقلال خود را از اسپانیا اعلام کرد؛ اما این بار به سبب عبور از خط قرمز حاکمیت، پلیس با قدرت و خشونت عمل کرده و نزدیک به هزار نفر از تظاهر کنندگان زخمی شدند. اثری نیز از اعلام استقلال کاتالونیا هم برجای نماند و دولت مرکزی آن را نپذیرفت. جالب توجه است که دیگر دول اروپایی نیز این موضوع را مسئلهای داخلی دانسته و و صرفا مادرید را به مدارا با مخالفین دعوت کردند. قدرتهای اروپایی، ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا اعلام کردند جدایی کاتالونیا از اسپانیا را به رسمیت نخواهند شناخت.
هم اکنون و در سال 2018 میلادی مخالفتها و اعتراضات به بهانههای مختلف ادامه دارد اما دولت اسپانیا با قدرت با مخالفین برخورد و حتی علیه هجده تن از رهبران استقلال طلب اعلام جرم کرده است. روند ده سال گذشته اسپانیا نشان داده است تمامی اعتراضها و خواستههای جدایی طلبان علیرغم جدیت و ثابت قدمی به سادگی توسط حاکمیت محدود شده و حتی قدرتهای بزرگ نیز که منافعشان در حفظ و یکپارچگی کشورهای اروپاییست چشم های خود را بر خشونت علیه مردم بسته و عملا سکوت میکنند.
نکته آخر
نکته حائز اهمیت اینست که به نظر میرسد دیگر ساختار دولتها-ملتها و قدرت کنترل آنها به حدی رسیده است که دیگر امکان انقلاب در هیچ کشوری وجود ندارد. هر چند که سازمان نئولیبرالیسم جهانی مردم را تحت فشارهای شدید قرار میدهد اما انگار حکومتها به مرزهای بازگشت ناپذیری خود رسیدهاند و قدرت آنها تا حد زیادی تثبیت شده است. سازو کار تغییر تنها محدود به مسیرهای پیشبینی شده در مسیرهای قانونی است و پایداری سیستمهای حکومتی در سطح جهان باعث شده است که دیگر شاهد انقلابهای موفق در سطح جهان نیستیم. حتی انقلابهای رنگی نیز نتوانستند تغییرات پایداری ایجاد کنند و خیلی زود کشورها به مسیرهای پیشین خود بازگشتند. شاید بتوان گفت عصر قدرتنمایی خیابانی به پایان رسیده است.
انتهای پیام/4
کد مطلب: 19592
آدرس مطلب: http://www.KhorasanTime.ir/fa/doc/news/19592/چرا-نئولیبرالیسم-شکست-نمی-خورد