به گزارش خراسانتایم، چه کسی میداند جنگ چیست؟ چه کسی میداند فرودیک خمپاره قلب چند نفر را میدرد؟ چه کسی میداند جنگ یعنی سوختن، یعنی آتش، یعنی گریز به هر جا، به هر جا که اینجا نباشد، یعنی اضطراب که کودکم کجاست؟ جوانم چه میکند؟ دخترم چه شد؟ به راستی ما کجای این سوالها و جوابها قرار گرفتهایم؟ کدام دختر دانشجویی که حتی حوصله ندارد عکسهای جنگ را ببیند و اخبار آن را بشنود. از قصه دختًران معصوم سوسنگرد با خبر است؟ آن مظاهر شرم و حیا را چه کسی یاد میکند که بی شرمان دامنشان را آلوده کردند و زنده زنده به رسم اجدادشان به گور سپردند. کدام پسر دانشجویی میداند هویزه کجاست؟ چه کسی در هویزه جنگیده؟ کشته شده و در آنجا دفن گردیده؟ چه کسی است که معنی این جمله رادرک کند: نبرد تن و تانک؟! اصلا چه کسی میداند تانک چیست؟ چگونه سر 120 دانشجوی مبارز و مظلوم زیر شنیهای، تانک له میشود؟
شهید سید رضا حسین پور به تاریخ 12/8/1346 در روستای کوشه علیا از توابع شهرستان خوسف متولد و در تاریخ 15/11/1365 در منطقه شلمچه به فیض شهادت نائل شد.
شهید سید رضا حسین پور به تاریخ 12/8/1346 در روستای کوشه علیا از توابع شهرستان خوسف دیده به جهان گشود. بخاطر علاقه وافر پدر ومادر به ائمه اطهار(ع) و بویژه ثامن الحجج(ع) که در خطه خراسان رنگ و نشانی دیگر به این سرزمین داده است، نامش را رضا نامیدند. تولد او مقارن با ولادت با سعادت حضرت امام هشتم (ع) بود. او در پنج سالگی تحت تربیت قرآنی قرار گرفت و در مکتب خانه، قرآن را فرا گرفت. به علت شرایط شغلی پدرش، به زاهدان عزیمت و تحصیلات خود را در آن شهرستان گذراند.
سید رضا دوران راهنمائی تحصیلی را پشت سرمی گذاشت که کم کم فریادها و تجمعات مردمی برعلیه رژیم منحوس پهلوی، شکل گرفت و دوران مبارزاتی برعلیه طاغوت ظاهر شد. او نیز به علت رفت و آمد خانوادگی با امام جمعه وقت زاهدان، اعلامیه های حضرت امام خمینی(ره) را می گرفت و در مدرسه و جمع دانش آموزان پخش می کرد. در دوران متوسطه، علاوه بر فراگیری کتب درسی، به فعالیتهای بسیج، جنگ و جبهه می اندیشید و همواره از فعالان صحنه های انقلاب و خط امام(ره) بود و دستورات امام(ره) و ولایت فقیه را در سرلوحه کارهایش قرار داد. سید رضا ابتدا در بسیج دانش آموزی ثبت نام کرد وبعد از مدتی به یک بسیجی حقیقی مبدل شد. نماز جماعت ونماز جمعه از کارهای همیشگی او بود. آنقدر جو انقلاب و روحیه مذهبی خانواده در او تأثیر گذاشته بود که نماز شبش هم ترک نمی شد.
سید رضا مرد میدان نبرد بود و از هیچ چیز نمی ترسید و فقط در مقابل خداوند به خاک می افتاد. در سن پانزده سالگی برای اولین بار به جبهه اعزام شد. در عملیاتهای مختلف حضور داشت و حاضر نبود جبهه را ترک کند. درتاریخ 24/11/1364 بعد از عملیات والفجر 8 به علت شدت جراحات، در حالی که بدنش از زخم بمب های ضد انسانی شیمیایی سیاه شده بود و چشمانش جایی را نمی دید، او را به اجبار به خانه آوردند. این پایان کار سید رضا نبود او بعد تحمل سختی و به عشق حضور دوباره در جبهه با بدنی که هنوز کاملاً بهبود نیافته بود، در جبهه مهران حضور یافت و در همان جا از ناحیه پا وکمر به شدت مجروح شد. انگار این سید جوان با گلوله ها عشق بازی می کرد. باز او را به خانه آوردند. مرهم عاطفه مادری او را به سرعت درمان کرد و او بعد از بهبودی دوباره لباس رزم پوشید و به جبهه رفت.
شهید سید رضا حسین پور، اهل مطالعه کتابهای علمی و مذهبی و بویژه کتابهای استاد شهید مرتضی مطهری بود. ازدواج نکرد و معتقد بود که فعلاً مسئله مهمتر جنگ است و هرگاه جنگ به اتمام رسید و خواست خدا براین امر قرار بگیرد، ازدواج خواهد کرد.
عملیات کربلای 5 آخرین میعادگاه او بود و در تاریخ 15/11/1365 در منطقه شلمچه، پس از رشادتهای بسیار به فیض شهادت نائل شد. روحش شاد و یادش گرامی.
انتهایپیام/2/