به گزارش گروه سیاسی خراسانتایم به نقل از دیدبان، در پی تحولات اخیر در جنگ یمن و همچنین تلاش انگلیس برای به پایان رساندن این جنگ، این سوال مطرح میشود که نفع انگلیس در پایان بخشیدن به جنگ چیست و چرا در بین تمام کشورهای غربی، انگلستان پرچمدار خاتمه بخشیدن به این جنگ شده است؟ در این نوشتار به سوالات فوق پرداخته خواهد شد.
برخلاف سوریه، هنوز در یمن محور مقاوت تثبیت نشده است
از سال ۲۰۱۴ تاکنون جرمی هانت اولین وزیر خارجه یک کشور غربی است که به یمن سفر میکند [1]. اما انگلستان به عنوان یکی از متحدین آمریکا و عربستان یعنی کشورهایی که آغازگر تجاوز به یمن بودهاند، چرا در پی ختم این جنگ است؟
در پاسخ به سوال فوق باید گفت اولاً، انگلیسیها به همراه دیگر کشورهای غربی، جنگ سوریه را تمام شده میدانند و به این نتیجه رسیدهاند که در سوریه شکست خوردهاند [2] و جا پای جمهوری اسلامی ایران به عنوان علمدار جبهه مقاومت در سوریه تثبیت شده است [3] و هزینه کردن هرچه بیشتر در این کشور به مثابه هدر دادن منابع است. اما بحران یمن هنوز به پایان نرسیده و برعکس سوریه که نفوذ ایران در آن سرزمین تثبیت شده است، یمن هنوز حالت ژلهای مانند دارد و امکان قطع و یا حداقل تقلیل نقش جمهوری اسلامی ایران در یمن وجود دارد. به همین دلیل انگلیسیها با کم کردن هزینههایشان در سوریه، با امید اینکه بتوانند ضربهای به جبهه مقاومت در یمن بزنند، بر روی این کشور متمرکز شدهاند.
به چنگ آوردن تنگه راهبردی باب المندب
ثانیا، تنگه باب المندب که یک پیوند استراتژیک بین دریای مدیترانه و اقیانوس هند ایجاد کرده است یکی از مهمترین تنگههای جهان به شمار میرود؛ چرا که برآورد میشود که روزانه 3.8 میلیون بشکه نفت خام و فرآوردههای نفتی تصفیه شده از طریق تانکرها از میان تنگه باب المندب عبور داده میشود [4]. با این حساب روشن است که خاک و جزایر یمن نقش مهمی در امنیت این تنگه استراتژیک بازی میکند. برای همین دولتی که در یمن بر سر کار میآید برای بسیاری از کشورها از جمله همسایگان و قدرتهای جهانی اهمیت دارد. به ویژه اینکه میتواند اجازه استقرار نیروی هوایی و دریایی کشوری دیگر را در این منطقه راهبردی بدهد. در ابتدای شروع تجاوز سعودیها به یمن، تحلیلگران غربی بر این باور بودند که با حمله نظامی میتوان مقاومت مردم یمن را در هم شکست و این تنگه را باری دیگر به چنگ آورد. اما اکنون پس از گذشت حدود 4 سال از شروع این تجاوز، همگان به غلط بودن تحلیل فوق پی بردهاند؛ به همین دلیل کشورهای غربی به ویژه انگلستان با تغییر تاکتیک، قصد دارند با مذاکره از یمنیها امتیاز بگیرند و باری دیگر، این تنگه راهبردی را تحت سلطه خود درآورند.
یمن، حیات خلوت سعودی
ثالثا، یمن برای سالهای متمادی، حیات خلوت عربستان سعودی محسوب میشده و بازپسگیری آن برای سعودیها بسیار مهم است؛ به ویژه آنکه اگر یمن دوباره اشغال نشود در دست نیروهای متحد ایران قرار میگیرد. با توجه به اینکه انگلستان یکی از اصلیترین حامیان سلطنت سعودی در عربستان است، برای نجات متحدش وارد میدان شده و سعی میکند در کنار راهبرد نظامی آمریکایی با مذاکره، نقش لبه دیگر قیچی را بازی کند و با کشاندن انصارالله در روندهای مذاکرات سیاسی و پیمانهای چندجانبه حقوقی، توانش را تحلیل برند و از این طریق به کمک عربستان بشتابد و آن را از این مخمصه نجات دهد.
انگلستان، بهترین گزینه برای میانجیگری
اکنون که به چرایی تلاش انگلستان برای به پایان رساندن جنگ یمن پاسخ داده شد، این سوال پیش میآید که چرا در بین دیگر کشورهای غربی متجاوز، انگلیس پرچمدار ختم جنگ شده است؟
دلایل این امر آن است که اولا، آمریکا راهبرد «مشت آهنین» را در سیاست خارجی خود انتخاب کرده است فلذا نمیتواند از طرفی مشت بکوبد و از طرفی لبخند بزند و خواهان به پایان رسیدن جنگ از طریق مذاکره شود. بعد از آمریکا، انگلستان به عنوان مهمترین متحد اروپایی عربستان، بهترین بازیگر برای ایفای نقش میانجی است؛ به ویژه اکنون که انگلستان در سیاست خارجی خود، راهبرد مقابله نرم را به کار گرفته است و سعی میکند با پنبه سر ببرد. عین این سیاست انگلستان را میتوان در قضیه برجام دید؛ انگلستان بر خلاف آمریکا نه تنها از برجام خارج نشد بلکه در سیاستهای اعلامیاش به شدت مدافع حفظ برجام و توسعه روابط است اما در حیطه سیاست اعمالی، با عدم اجرای برجام سعی میکند به ایران ضربه بزند. به نظر میرسد که انگلستان از طرفی با توجه به جایگاهی که در غرب دارد و از طرفی دیگر با توجه به راهبرد نرمی که برای حل بحرانها اتخاذ میکند، بهترین گزینه برای نقش میانجی بین عربستان و یمن است.
انگلستان و رویای بازگشت به منطقه
ثانیا، با توجه به آنکه آمریکا برای مقابله با گسترش نفوذ چین در جهان، قصد اجرای راهبرد «کوچ شرقی» را دارد [5] و
در پی کاهش تمرکزش در منطقه غرب آسیا و افزایش حضور در شرق آسیا است، انگلستان قصد دارد جای خالی آمریکا در این منطقه را پر کند. سخنان صریح گوین ویلیامسون، وزیر دفاع انگلستان در دی ماه 1397 در مصاحبه با دیلی تلگراف را نیز باید در همین راستا دید. وی گفت: «پس از برگزیت پایگاههای نظامی جدیدی در سراسر جهان از جمله منطقه خلیج فارس ایجاد خواهد شد؛ چرا گه سیاست دهه ۶۰ میلادی برای خروج از مناطق "شرق سوئز" از بین رفته است و انگلستان فرصت "بازیابی" نقش خود در عرصه جهانی را مغتنم میشمارد. مردم انگلیس باید نسبت به آیندهمان خوشبینتر باشند» [6]. به همین دلیل است که در سال 2018 انگلستان با افتتاح پایگاه نظامی دائمی در بحرین پس از 47 سال غیبت، به منطقه خلیج فارس بازگشت.
اما انگلستان برای بازگشت به منطقه و برای آنکه کشورهای منطقه از آن حرف شنوی داشته باشند نیازمند اثبات تواناییهایش است. انگلستان باید اثبات کند که هنوز به عنوان یک قدرت بزرگ جهانی، توانایی شروع و ختم بحرانهای طاقتفرسا را دارد. برای اثبات این توانمندی، حل چه بحرانی به اندازه حل
بحران یمن به انگلستان کمک میکند؟!
آیا انصارالله در دام انگلستان افتاده است؟
با توجه به آنچه گفته شد ممکن است این سوال پیش آید که پس چرا انصارالله یمن در دام غربیها افتاده و برای حل این بحران با غربیها وارد مذاکره شده است؟ در حالی که با توجه به اینکه یمن دیگر زیرساختی برای از دست دادن ندارد، شاید بهتر باشد که با دنبال کردن شرایط فعلی، این جنگ را برای عربستان به باتلاق تبدیل کند و از این طریق از سعودیها انتقام بگیرد.
پاسخ به سوال فوق باید گفت که درست است که انصارالله یمن با دنبال نمودن جنگ میتواند از سعودیها انتقام بگیرد اما حداقل بنا به دو دلیل بهتر است که در کنار گزینه نظامی، از گزینه مذاکرات هم استفاده کند؛ اولا، شرایط تغذیه در یمن رو به وخامت است. همین چند ماه پیش بود که مدیر منطقه ای صندوق جمعیت سازمان ملل متحد در بیانیه ای اعلام کرد: روزانه دو کودک زیر پنج سال در یمن به دلیل سوءتغذیه شدید جان خود را از دست می دهند [7]. طبیعی است که باقی ماندن یمن شرایط فعلی، عواقب بسیار خطرناکی میتواند برای این کشور داشته باشد؛ فلذا بهتر است مقاومت مردمی یمن از میز مذاکره نیز غفلت نکند تا اگر در آنجا راهی برای نجات کودکان یمنی پیدا نمود بتواند از آن بهرهمند شود.
ثانیا، اقدام انصارالله برای مذاکره برای حل این بحران، بار روانی علیه عربستان در سطح بینالملل را تقویت مینماید؛ چرا که دیگر سعودیها نمیتوانند به افکار عمومی جهانی اینطور القا نمایند که یمنیها اهل مذاکره و صلح نیستند و ما چارهای جز جنگ با آنان نداشته و نداریم.
با توجه به اینکه یمنیها متکی به اراده الهی هستند و در این راه از حمایت معنوی جمهوری اسلامی ایران برخوردارند، مطمئنا همانطور که تا امروز پیروز صحنه بودهاند و طی این سالها تمامی توطئههای غربی-عربی را خنثی نمودهاند، در این زمینه نیز پیروز خواهند شد و باری دیگر مکر دشمن را به خودش برخواهند گرداند.
انتهای پیام/4