بررسی یک ادعای تاریخی؛ آیا صدام ضداسرائیلی بود؟

1 خرداد 1399 ساعت 12:00

با بازخوانی اتفاقات دوران جنگ تحمیلی می‌توان پی برد که آیا ادعای صدام مبنی بر ضداسرائیلی بودن، صحیح است یا اینکه همکاری غیرآشکار بین او و صهیونیست‌ها وجود داشت.


به گزارش گروه سیاسی خراسان‌تایم به نقل از خبرگزاری تسنیم، نقش رژیم صهیونیستی در معادله جنگ ایران و عراق، به ظاهر مجهول و ناشناخته است؛ چرا که از یک سو ایران مخالف جدی این رژیم و مدافع حقوق فلسطینیان بود و از سوی دیگر صدام که داعیه رهبری جهان عرب را داشت، مدعی مبارزه با ر‌ژیم صهیونیستی و دفاع از ملت‌های عرب بود.

هرچند صدام ادعا می‌کرد که رژیم صهیونیستی تهدیدی برای منطقه است؛ اما در دوران جنگ با ایران، نه تنها هیچ اقدام عملی علیه صهیونیست‌ها انجام نداد، بلکه کنش‌ها و سیاست‌های رژیم بعث عراق و رژیم صهیونیستی مکمل اهداف یکدیگر بود. صدام حتی در یک مورد راهپیمایان ضداسرائیلی در روز قدس در همدان را نیز بمباران کرد.

در مورد دیدگاه اسرائیل در خصوص پایان یافتن جنگ تحمیلی نیز تحلیل‌های متفاوتی ارائه شده است. برخی معتقدند که رژیم صهیونیستی برخلاف آمریکا و شوروی، موافق پایان یافتن بدون پیروز جنگ ایران و عراق نبود و تلاش داشت جنگ ادامه یابد و در بهترین شرایط نظام جمهوری اسلامی ایران ساقط شود. در مقابل برخی دیگر معتقدند که اسرائیل نیز تابع تصمیم آمریکا مبنی بر پایان یافتن بدون پیروز جنگ ایران و عراق بود.

چند روز پس از اجرای عملیات بیت‌المقدس که منجر به آزادسازی خرمشهر و بخش وسیعی از سرزمین‌های اشغالی شد و همزمان با تقاضای صدام برای برقراری آتش‌بس بین ایران و عراق، رژیم صهیونیستی به جنوب لبنان حمله کرد.
هدف صدام از تقاضای آتش‌بس و عقب‌نشینی از برخی مناطق اشغالی کشورمان، مهلت یافتن برای تجدید قوای نیروها و بازسازی ارتش عراق با هدف پوشش ضعف‌های پدافندی و انجام عملیات‌های مجدد بود.

حمله رژیم صهیونیستی به جنوب لبنان در آن شرایط، موجب متوجه ساختن ایران به جنوب لبنان شد. ایران از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی ضمن به رسمیت نشناختن رژیم صهیونیستی، حمایت خود را از فلسطین و قدس اعلام کرده بود. از این رو مقامات رژیم صهیونیستی و آمریکا به خوبی می‌دانستند که هر اقدامی از سوی صهیونیست‌ها علیه سرزمین‌های اسلامی مورد واکنش ایران قرار خواهد گرفت.

 
در آن زمان شورای عالی دفاع با هدف دفاع از سرزمین‌های اسلامی و مقابله با تجاوز رژیم صهیونیستی تصمیم به اعزام قوای محمد رسول الله (ص) به سوریه گرفت تا از آنجا عازم لبنان شوند که البته با آگاهی یافتن امام از تصمیم شورا و با شناختی که از انگیزه‌های صدام و رژیم صهیونیستی داشتند، دستور به بازگشت نیروهای ایرانی از سوریه داد و فرمودند راه قدس از کربلا می‌گذرد.

در این مدت زمان ارتش عراق فرصت پیدا کرد تا به تجدید قوا و محکم کردن مواضع پدافندی خود بپردازد. به اعتقاد برخی از کارشناسان نظامی، اگر عملیات رمضان (اولین عملیات برون مرزی ایران) زودتر اجرا می‌شد، ممکن بود عملیات با ناکامی مواجه نشود و ایران با پیروزی در آن عملیات، بتواند سازمان‌های بین‌المللی را وادار به پذیرش حقوق خود کند تا جنگ پایان یابد.

البته صدام در سال پایانی جنگ و پس از صدور قطعنامه 598 در سال 66، پاسخ لطف صهیونیست‌ها را داد. آن زمانی که قیام مردم فلسطین شدت گرفته بود و رژیم صهیونیستی در حال کشتار مردم مسلمان بود، رژیم بعث عراق جنگ شهرها را شدت بخشید و با انجام حملات موشکی به شهرهای مختلف از جمله تهران، افکار عمومی را متوجه این موضوع این ساخت. در نتیجه رژیم صهیونیستی فرصت پیدا کرد تا با خیالی آسوده به سرکوب قیام فلسطینیان بپردازد.
به نظر می‌رسد که این همکاری راهبردی در سال‌های 61 و 66 بین صدام و صهیونیست‌ها مستقیم نبوده و با مدیریت و راهبری آمریکا انجام گرفته است.

چند روز پس از حمله رژیم صهیونیستی به جنوب لبنان و در جریان عملیات رمضان، ارتش بعث عراق اقدام به بمباران هوایی راهپیمایان روز قدس در شهر همدان کرد.

صبح روز قدس سال 61 که مصادف با آخرین جمعه ماه مبارک رمضان بود ده‌ها هزار نفر از مردم همدان در میدان امام خمینی این شهر تجمع و راهپیمایی را آغاز کرده بودند. در میانه راه هواپیماهای بعثی چند نقطه از شهر همدان را بمباران کردند.

مردم در حال عبور از خیابان پاستور به‌سمت ورزشگاه آزادی شهر، محل برگزاری نماز جمعه بودند و زمزمه‌های مردم حاکی از آن بود که حدفاصل خیابان باباطاهر تا میدان آرامگاه باباطاهر بمباران شده است. دقایقی بعد مردم تکبیرگویان وارد محوطه ورزشگاه شدند و مراسم نماز جمعه آغاز شد.

چند دقیقه پس از برگزاری مراسم، دو انفجار مهیب ناشی از برخورد دو راکت هواپیمای مزدور عراق ضلع شمالی استادیوم را به‌صدا درآورد. در آن حمله هوایی 80 نفر از مردم روزه‌دار به شهادت رسیدند و 600 نفر مجروح شدند. گفته می‌شود شدت بمباران به حدی بود که پیکرهای شهدا به بیرون از ورزشگاه پرتاب شده بود و یافتن تمامی اجساد ساعت‌ها به طول انجامید.

سوریه و لیبی دو کشور عربی مدافع ایران در جنگ بودند. آنان از شکل‌گیری اجماع عربی علیه ایران جلوگیری کردند. البته لیبی در سال‌ پایانی جنگ و پس از صدور قطعنامه 598 با خواسته‌ها و مواضع عراق و حامیانش، همراهی کرد.

مقامات کشورهای سوریه و لیبی همواره از سوی همتایان عربی خود برای همراهی با صدام تحت فشار بودند. اما مهمترین اهرم فشار بر سوریه، رژیم صهیونیستی بود. اسرائیل همواره سوریه را تهدید به حمله و جنگ می‌کرد. حمله به سوریه، اثر مهمی بر جنگ ایران و عراق می‌گذاشت و باعث می‌شد تا سوریه از ایران جدا شود و حداقل موضع بی‌طرفانه‌ای اتخاذ کند.
در سال 65 میزان این تهدیدها افزایش یافت و با توجه به حمله‌ای که آمریکا چند ماه پیش از آن به لیبی دیگر مدافع عربی ایران کرده بود، این احتمال تقویت شده بود که آمریکا و اسرائیل علیه سوریه عملیاتی انجام خواهند داد.

برخی از تحلیل‌گران، تهدیدهای رژیم صهیونیستی علیه سوریه را عملیات روانی می‌دانستند؛ اما همگی یکنظر بودند که انگیزه اصلی از تهدیدهای اسرائیل علیه سوریه، ایجاد تغییر نگرش در مناسباتش با ایران بود.

کشورهای عربی در جریان جنگ ایران و عراق به دو جناح چپ و راست تقسیم شده بودند که در جناح راست یعنی حامیان صدام، کشورهایی همچون عربستان، اردن، کویت و مصر قرار داشتند و در جناح چپ کشورهای لیبی و سوریه بودند.

دودستگی کشورهای عربی به ظاهر اتفاقی خوشایند برای رژیم صهیونیستی بود؛ چرا که اسرائیل از تهدید اتحاد کشورهای عربی هراس داشت. اما اسرائیل با نفوذ به جناح راست توانست ابتدا مصر را از صف مخالفان خود جدا کند و در ادامه عربستان را با خود همراه سازد.
مصر در بین کشورهای عربی پرچمدار مبارزه با اسرائیل بود که پس از امضای توافقنامه صلح با این رژیم مورد عتاب و تحریم عراق قرار گرفت. اما در جریان جنگ ایران و عراق، مصر به یکی از حامیان صدام تبدیل شد. در حالی که عراق هنوز به صورت رسمی مناسبات سیاسی خود را با مصر از سر نگرفته بود، مصر به یکی از مهمترین حامیان عراق در جنگ تحمیلی تبدیل و روابط دو کشور بسیار دوستانه و محکم شد. به گونه‌ای که خبرگزاری آسوشیتدپرس در گزارشی عنوان کرد: «اکنون در حدود یک میلیون مصری در عراق سکونت دارند و از این تعداد، حدود یک چهارم آن‌ها در صفوف ارتش عراق علیه حکومت اسلامی ایران می‌جنگند.»
 
دیگر کشور عربی حامی صدام، عربستان سعودی بود. عربستان در جریان جنگ ایران و عراق، درخواست خرید تسلیحات از آمریکا کرد که این درخواست علیرغم موافقت دولت آمریکا، مورد مخالفت برخی از نمایندگان کنگره قرار گرفت. نگرانی نمایندگان این بود که این تسلیحات علیه رژیم صهیونیستی مورد استفاده قرار بگیرد. مورفی معاون وزیر امور خارجه آمریکا در جلسه‌ای به اعضای کنگره اطمینان خاطر داد که فروش این سلاح‌ها نه تنها بر امنیت رژیم اشغالگر قدس تاثیری نخواهد داشت، بلکه در جنگ ایران و عراق استفاده خواهد شد. او گفت: تعهد عربستان به امنیت رژیم اشغالگر قدس تاثیری نخواهد داشت.

مظهر حمید کارشناس امور سیاسی و امنیتی عربستان سعودی در خرداد ماه سال 65 در مقاله‌ای در روزنامه واشنگتن‌پست نوشت: عربستان هیچ خطری برای اسرائیل ایجاد نخواهد کرد.

همچنین پس از اجرای عملیات والفجر هشت توسط رزمندگان ایرانی و قطع راه ارتباط آبی عراق از طریق اروندرود به خلیج فارس و مشکل عبور از راه آبی خورعبدالله، بندر عقبه اردن که تا چند سال پیش هر روز حدود 10 کشتی در حال تخلیه یا بارگیری و در انتظار نوبت در آن دیده می‌شد، جانشین مناسبی برای بندر بصره عراق و مهمترین معبر برای ورود کالاهای ضروری عراق تبدیل شده بود. به گفته رادیو لندن به نظر می‌رسید استفاده گسترده عراق از بندر عقبه که متضمن رشد اقتصاد اردن نیز می‌باشد، با موافقت رژیم صهیونیستی و در ازای تامین نیازهای نفتی و صدور اسلحه صورت می‌گیرد.

در مورد دیدگاه اسرائیل در خصوص پایان یافتن جنگ ایران و عراق تحلیل‌های متفاوتی ارائه شده است. برخی معتقدند که رژیم صهیونیستی برخلاف آمریکا و شوروی، موافق پایان یافتن بدون پیروز جنگ ایران و عراق نبود و تلاش داشت جنگ ادامه یابد و در بهترین شرایط نظام جمهوری اسلامی ایران ساقط شود.

مجید مختاری از پژوهشگران تاریخ جنگ ایران و عراق و نقش منافقین در جنگ تحمیلی می‌گوید: «در دوران جنگ و پس از آن همکاری‌های منافقین با سرویس‌های اطلاعاتی از جمله موساد (سرویس اطلاعاتی اسرائیل) بسیار گسترده و نزدیک بود.

تنها جایی که مخالف پایان جنگ ایران و عراق بود، اسرائیل بود. آمریکا و شوروی به توافق رسیده بودند که جنگ بدون طرف پیروز پایان یابد؛ به همین دلیل قطعنامه 598 را به گونه‌ای تنظیم کردند که جنگ پیروز نداشته باشد. غرب و شرق از پیروزی‌های ایران و غلبه بر عراق هراس داشتند. ضمن اینکه نمی‌خواستند صدام قدرت بیشتری پیدا کند؛ اما اسرائیل مخالف پایان جنگ بود، چون که از توانمندی مردم ایران و مردم عراق احساس خطر می‌کرد؛ لذا تلاش داشت همواره این دو کشور با یکدیگر درگیر باشند. ارتباطی که سازمان مجاهدین خلق با سرویس اطلاعاتی اسرائیل داشت، موجب شد تا سازمان با تحریک اسرائیل وارد همکاری با رژیم بعث عراق شود و عملیات‌های آفتاب، چلچراغ و فروغ جاویدان را انجام دهد. منافقین با تحریک و حمایت اسرائیل به ایران حمله کردند و عملیات فروغ جاویدان را انجام دادند. اگر موفق می‌شدند، نظام جمهوری اسلامی ایران سرنگون می‌شد و این بزرگترین خواسته رژیم صهیونیستی بود.

اسرائیل، صدام و منافقین به دنبال سقوط نظام جمهوری اسلامی بودند. ارتش عراق در هفت سال جنگ نتوانسته بود، این هدف را محقق سازد. اسرائیل با همکاری منافقین، صدام را قانع کرد که با پشتیبانی از عملیات فروغ جاویدان می‌توان نظام را ساقط کرد.»
البته برخی دیگر معتقدند که اسرائیل تابع سیاست‌های آمریکا بود؛ از این رو پس از تصویب قطعنامه 598 تلاش داشت ایران را به گونه‌ای وادار به پذیرش آن کند. این افراد به نقش رژیم صهیونیستی در کشتار حجاج ایرانی در مراسم برائت از مشرکین که با هدف تحمیل قطعنامه به ایران انجام گرفت، اشاره می‌کنند.

نکته قابل توجه این است که یاسر عرفات نیز از ایران درخواست پذیرش قطعنامه 598 را داشت و ادامه یافتن این جنگ را به نفع رژیم صهیونیستی می‌دانست؛ اما زمان‌هایی ایران را ترغیب به صلح و سازش می‌کرد که صلح در راستای اهداف صدام و حامیانش بود.
بازخوانی اتفاقات جنگ تحمیلی نشان می‌دهد که صدام و رژیم صهیونیستی به واسطه آمریکا، همراهی راهبردی داشتند. البته صدام پس از پایان جنگ تحمیلی و در جریان جنگ اول خلیج فارس که از سوی آمریکا و ائتلافش مورد حمله قرار گرفت، برای اینکه بتواند از حمایت‌های ملت‌ها و دولت‌های عربی بهره ببرد، اقدام به اجرای یک عملیات موشکی علیه اسرائیل کرد.

انتهای پیام/4


کد مطلب: 26325

آدرس مطلب: http://www.KhorasanTime.ir/fa/doc/news/26325/بررسی-یک-ادعای-تاریخی-آیا-صدام-ضداسرائیلی

خراسان تایم
  http://www.KhorasanTime.ir