به گزارش گروه سیاسی خراسانتایم به نقل از خبرگزاری فارس، شهادت واژهایست به گستره ابدیت که زنده میسازد آرمانهای بشریت را در دنیای زرق و برق های پوشالی. تنها مردانی لایق شهادت هستند که در راه خدا کار با اخلاص انجام دهند، «حاج قاسم» هم مثل بسیاری از شهدا خالصانه و پاک خدمت کرد چه شبها و روزهایی که ما بیخیال، زندگی میکردیم ولی او مشغول پاسداری و محافظت از این کشور بود، چه روزهایی که حتی دو ساعت در شبانهروز
نمیخوابید تا خواب از چشمان ما ربوده نشود، آری اینگونه مردان پرتلاش خدا به فیض شهادت نائل میشوند.
مردانی که رتبه و درجه برایشان بیمعنی بود، شاید بالاترین رتبه بین آنها این بود که همدیگر را چون برادر دوست داشتند و به خاطر آرمانهایشان میجنگیدند، اصلا جنگ ما افتخارش این است که رتبهای نبود، این پارچهها و درجههای روی دوششان نبود. کلمه رایج، کلمه سردار و سرهنگ نبود. کلمه رایج، کلمه برادر بود؛ برادر حسین، برادر احمد، برادر مهدی، برادر قاسم، کلمه رایج این بود. کسی فکر و باور نمیکرد حقوق فرمانده سپاه دو هزار و ۵۰۰ تومان است، حقوق رزمنده عادی هم دو هزار و ۵۰۰ تومان، این، جنگ ما بود، این زیباییها جنگ ما را به اینجا رساند.
وقتی فرمانده باشی و سرسفرهای بنشینی و با نیروهایت از همان غذایی که آنها میخورند بخوری، اینگونه بر دلها حکومت کنی.
اینها را «محمدعلی آخوندی» میگوید که در سالهای دفاع مقدس همرزم و بعد از آن در مأموریتهای جنوب شرق کشور همکار حاج قاسم بوده است. حاج قاسم را از زمان جنگ که فرمانده لشکر ثارالله بود میشناختم، آن زمان همرزم بودیم و او برایمان برادر قاسم بود.
آخوندی میگوید: حاج قاسم جزو فرماندهانی بود که ابتدا خودش جلو حرکت میکرد که نیروهایش احساس کنند فرمانده سپر و امنیتی برای آنهاست و این باعث خودباوری، رشادت و دلاوری در بین نیروها میشد و هر سدی را میتوانستند بشکنند. وقتی فرمانده همان لباسی پوشید که نیرویش میپوشد، همان غذایی خورد که نیرویش میخورد، آن موقع محبوب دلها میشود.
«حاج قاسم» انسان بسیار خاکی و فروتنی بود
وی با تأکید بر اینکه «حاج قاسم» انسان بسیار خاکی و فروتنی بود، اضافه میکند: در زمانی که سپاه استانهای جنوب شرق برای ناامنیهایی که طالبان در افغانستان ایجاد کرده بود باهم هماهنگ شدند، من از تیپ انصار با قرارگاه قدس همکاری میکردم، سردار آن موقع فرمانده ما بود و یک روز در مقر برای او مراسم تشریفاتی برگزار کرده بودیم، چون تازه درجه گرفته بود، آن چنان ناشناس وارد مقر شده بود که نیروها بعد از ورودش هنوز نمیدانستند سردار چه کسی است.
همرزم حاج قاسم ادامه میدهد: حتی یکی از پاسدارها که سردار را نمیشناخت به او گفته بود چرا آقای سلیمانی نمیآید، چند ساعت است منتظر او هستیم، سردار پاسخ داده بودند منتظر نمانید ممکن است نیاید و جالب بود که وقتی آن فرد فهمید که سردار خود ایشان هستند، خجالتزده شد، اما سردار صورت او را بوسید و گفت ما به خاطر خدا کار میکنیم و این تشریفات نیازی نیست.
فرماندهی میدانی در عمق خطر
وی گریزی به یکی دیگر از خاطرات خود با حاج قاسم میزند و ادامه میدهد: در یکی از مأمویتها قرار شد من به همراه یک نفر مقداری آذوقه برای بچههای خط ببرم، با هلیکوپتر به سمت سیمرغ کوه که محل استقرار تیپ انصار بود رفتیم، دیدم ماشینی که خیلی وضعیت مناسبی ندارد از روی رملها به سمت ما میآید، سردار بود، فرماندهای که در عمق خطر و محل درگیری با بدترین ماشین خودش را میرساند نشان توکل عمیقش به خدا دارد و خدا هم اینگونه به او عزت میدهد.
وی تصریح میکند: زیباتر از این نمیشود که کسی وقت و عمرش را در راه اسلام و امام حسین خرج کند و سنگ قبر او سنگ قبر امام حسین (ع) باشد، بیدلیل نیست که میگفت: «ما ملت امام حسینیم» و «حاج قاسم» کسی بود که همیشه از نیروهای تحت امرش دفاع میکرد و در آخر هم در کنار همان افرادی که در کنارش میجنگیدند، آرام گرفت.
«علیاکبر ملکخانه» دیگر همکار سردار است، زمانی که تیپ انصار زیرمجموعه قرارگاه قدس بود، بهعنوان فرمانده گردان همکاری میکند و با سردار آشنا میشود.
تدبیر کارگشای شهید سلیمانی
این همرزم شهید «حاج قاسم سلیمانی» هم به خاطرات خود گریزی میزند و بیان میکند: یکی از خاطرات ما به آزادی ۹۰ سرباز برمیگردد که سردار با تدبیر و قاطعیت خود، سبب میشود اشرار بدون دریافت کوچکترین امتیازی همه سربازان را تحویل دهند.
وی عنوان میکند: اوایل دهه ۷۰ بود که حدود ۹۰ نفر از سربازانی که از زابل به زاهدان میرفتند توسط اشرار گروگان گرفته شدند و به کولهسنگی جایی بین مرز افغانستان و پاکستان منتقل میشوند، قرارگاه قدس برای آزادسازی نیروها وارد عمل شد و وقتی به ایست مرزی رفتم دیدم سلاحهای منحنی زن آماده شلیک به مواضع اشرار هستند و هلی کوپترها بالای منطقه در حال پرواز بودند و خودروها محاصره زمینی اشرار را کامل میکردند.
قاطعیت حاج قاسم
وی ادامه میدهد: رابطی از طریق بیسیم با اشرار صحبت میکرد و سردار هم به آنها گفت؛ اگر تا ساعت دو نیروها را آزاد نکنید تمام منطقه با خاک یکسان میشود و اشرار که قاطعیت ایشان را دیدند تمام سربازها را قبل از ساعت دو تحویل دادند.
«حاج قاسم» اهل مادیات نبود
این همرزم شهید سلیمانی یادآور میشود: سردار شهید چون خود را از مردم میدانست و تنها رضای خدا مدنظرش بود، محبوب مردم شد، ایشان تمام وقت خود را وقف خدمت به اسلام کردند، درست است که در شهادت ایشان همه ما سوختیم، اما خوشحالیم که رفیق ما به آرزویش رسیده است.
وی بیان میکند: حاج قاسم اهل مادیات نبود و معنویت در کارهایش موج میزد، به همین جهت وقتی در جنگ سوریه مدتی در خانهای که برای داعشیها بود، مستقر شدند بعد از اتمام کار مبلغی را بابت خسارت در آنجا قرار میدهد و حتی حلالیت میطلبد، همه اینها جز تلاش برای کسب رضای خدا نیست.
«علی مولوی» یکی دیگر از همرزمان دوران دفاع مقدس «حاج قاسم سلیمانی» است که آشنایی خود را در دو مقطع سالهای جنگ تحمیلی و بعد از آن در زمان داشتن مسئولیت سپاه سیستان عنوان میکند.
وی در مرور خاطراتش با «حاج قاسم سلیمانی»، میگوید: آغاز جنگ تحمیلی میعادگاه بچههایی بود که در دل انقلاب بزرگ شدند، هر چند در این میعادگاه هنوز همدیگر را نمیشناختیم اما وقتی عملیاتها طراحی و انجام میشد، نام و آوازه دوستان میپیچید، فرماندهانی چون کاوه، چراغچی از نامآوران خراسان و حاج قاسم فرمانده لشکر ثارالله برای ما الگو بودند.
وی با بیان اینکه من آن زمان فرمانده گردان بودم و درجهای نداشتیم و همدیگر را برادر صدا میزدیم، تبیین میکند: سردار سلیمانی هم برادر قاسم بود این واژه توأم با محبت و نگاه برادر واقعی و حقیقی بود.
همرزم شهید سلیمانی یادآور میشود: اولین مقطع آشنایی ما در جنگ بود و در فاصله سالهای ۶۱ تا ۷۸ که تنها در سمینارها همدیگر را میدیدیم، ارتباط زیادی نداشتیم اما سال ۷۸ جبران تمام این سالها بود، مسئولیت فرمانده سپاه سیستان را برعهده گرفته بودم و باید برای معرفی و کسب تجربه خدمت ایشان میرفتم، هیچ وقت این جلسه از حافظه من نخواهد رفت در آن سه ساعت، به اندازه یک دوره ۹ ماهه ستادی درس گرفتم.
مولوی عنوان میکند: سردار هم درباره تهدیدها و فرصتهای منطقه نکاتی گفتند و هم تأکید زیادی بر مسئله قومیت و مذهب در آنجا داشتند، رفع محرومیتها در تمام مسائل فرهنگی، آموزشی، تحصیلی و معیشتی توصیه دیگر ایشان بود و در کنار همه اینها، گفتند:«به عنوان فرمانده با مردم آنجا خیلی مهربان باشید».
وی میگوید: از نکات دیگری که یادآوری کردند اینکه کسی به خانواده اشرار آسیب وارد نکند، اهانت نکند، اگر شروری شرارت کرده و از روی نادانی بوده است او را وادار به تسلیم به جمهوری اسلامی کنید وقتی تسلیم شد با او کاملا مهربان باشید.
مکتب حاج قاسم مکتب «رحما بینهم و اشدا علی الکفار» است
همرزم شهید سلیمانی با تأکید بر اینکه سردار فرمانده مهربانی بودند و الگوی کامل پاسداری انقلاب و محبوب ترین چهره نظامی و انقلابی بود، بیان میکند: مکتب حاج قاسم هم مکتب «رحما بینهم و اشدا علی الکفار» است، در عین مهربان در مقابل کسی که با نظام عداوت و دشمنی داشت و دست بردار عداوت نبود میگفت با او محکم بجنگید، فرمانده یک طرفه نبود، دو طرف را در نظر میگرفت.
وی با یادآوری اینکه آخرین مرحله دیدار ما در سال ۹۶ در یادواره شهید ناصری بود که مسئول ستاد برگزاری آن بودم و قرار بود سردار سخنران آن باشد، مطرح میکند: ایشان به دلایلی نیامدند، جمعیت زیادی به خاطر سردار برای جلسه آمده بود و چند روز بعد که سردار را در حرم دیدم و گفتم برای جلسه سردار جمعیت زیادی به اسم و نام شما آمدند، گفتند؛ من به همین خاطر نیامدم عدهای میخواستند برای من بیایند باید برای جلسه شهید میآمدند.
امام خمینی(ره) پرچم دفاع از اسلام را بلند کرد و فرزندانی تربیت کرد که «حاج قاسم» از جمله فرزندان تربیت شده مکتب امام است. حالا این فرزند امام هم مثل دیگر شهدا دارای مکتبی است چراکه در دوران حیات خود سبک زندگی را به جا گذاشت که الگوی ما در سازش ناپذیری، عدم تعلق به مسائل دنیایی، همزیستی با مردم شد. «حاج قاسم» جزو کسانی بود که اطاعت از ولی فقیه را مقدم بر هر چیزی میدانست و به همین دلیل است که مکتب او انسانساز خواهد شد و حاج قاسمها را پرورش خواهد داد.
انتهای پیام/4