اما اکنون .... همه وعده های رییس دولت یازدهم در زمان تبلیغات سال 92 را
اینجا بخوانید
حامد شبانی-دولت یازدهم شعارهایش عملی نشد که بماند وضع بسیار بدتر از گذشته شده. الان آهسته آهسته حامیان ساده دل ایشان در سال 92 با یکدیگر می گویند آیا براستی ما در سال 92 منزوی بودیم که ایشان خواست ما را از انزوا خارج کنند؟ اگر بودیم پس کنفرانس سران غیر متعهد که ده ها میهمان تراز اول بین المللی داشت چه بود؟؟؟ عده ای می پرسند آیا عزت این بود که برای خانم "وندی شرمن" مذاکره کننده ارشد امریکایی که گفت فریب و دروغ در DNA ایرانیان است هدایای بسیار گرانقیمت ببریم؟؟؟ آیا عزت این بود که برای بهبودی وضع اقتصادی مان صنعت خودرو را دو دستی تقدیم فرانسه ای بکنیم که در مذاکرات رسماً نقش نماینده صهیون ها را داشت و پلیس بد بود؟؟؟ الان مردم سوال دارند آیا رییس جمهور قول ندادند و رسماً نگفتند تحریم ها همه لغو خواهد شد؟ پس چگونه است امروز همکاری ما با جریان مقاومت و قدرت موشکی ما را بهانه می کنند؟؟؟ و...
رهبر انقلاب نشان دادند می ارزد خسارتی عظیم را ملت تحمل کند و آثارش را در زندگی ببیند اما خودش نتیجه اعتماد به دشمنان اسلام را بچشد، ملت باید خودش با این تجربه گران قیمت می فهمید و به این رشد می رسید که امام جامعه هیچ گاه بدخواه جامعه نبوده و ولی فقیه فرق می کند با حاکمان فاسد روز عالم، زعمای شیعه هیچ گاه پشت به مردمشان نکرده اند و همیشه کنارشان بوده اند. زمانی که وزیر دولت یازدهم می گفت باید مدیر از خارج وارد کرد و برای مداوای یک گوش درد به آلمان رفت و کل توان پزشکی ایران را به سخره گرفت و از ان طرف مشاور آقای رییس می فرمودند ایران فقط در تولید آبگوشت قابلیت رقابت دارد؛ درست در همان زمان؛ رهبرانقلاب بیماریشان را در بیمارستان دولتی شهید رجایی تهران وزیر دست پزشکان ایرانی مداوا کرده و از همان روز اول مدام شعار زیبای "ما می توانیم" را در برابر این مدیران خود باخته، بر سر دست گرفتند. رهبری خواستند ما درست درک کنیم؛ لذا فرصت دادند و با تمام وجود از مذاکره کنندگان و دولت دفاع کردند تا بهانه دست بهانه گیران نباشد و امروز مردم درست می دانند چه خبر است. امروز نه رآکتور اراکی داریم نه سانتریفوژهای فعالی در نظنز و فردو، نه حق توسعه داریم نه استفاده از فن اوری های جدید هسته ای و کسانی که قول داده بودند اراک جدیدی برای ما بسازند پا پس کشیده اند. و اینها نتیجه اعتماد به غرب است.
یکی از ترفند های خطرناک دولت در مبارزات سیاسی ایجاد دوقطبی های کاذب و اختلاف برافکن بود. زمانی مردم را تقسیم کردند به دو دسته موافق برگزاری رفراندوم و مخالف، موافق مذاکره و مخالف، موافق برجام و مخالف، موافق خرید هواپیما و مخالف، موافق تعطیلی توان هسته ای و مخالف، موافق یارانه و مخالف، موافق جریان مقاومت و مخالف، موافق هنر ارزشی و مخالف، موافق کنسرت و مخالف، موافق آزادی بی حد و حصر مطبوعات و مخالف و ....
در یکی دو ماه جدید اما ما درباره دو قطبی ها دو مطلب جدید آموختیم، اولی آنکه بعضی دو قطبی ها را که دولت موافقش نیست را شناختیم که باید به انها دامن بزنیم و برخی دو قطبی ها را که دولت دوست دارد اتفاق بیوفتد و ما نباید در تور بیوفتیم را هم به خوبی شناختیم. امروز دولت از این نا اگاهی ما استفاده کرده و می خواهد یکی از مهمترین دو قطبی هایی که برایش مشکل ایجاد می کند را هر چه با قدرت از اذهان مردم دور کند و دو قطبی های کذایی دیگر بسازد!!!
کدام دو قطبی است که دولت از آن می ترسد؟؟؟ مشخص است دو قطبی مخالفان و حامیان و موافقان و مدافعان حقوق های نجومی!!! بله این دو قطبی است که دولت به شدت از آن فراری است و هرچه تلاش می کند تا نگذارد این بی قانونی و تبعیض پر رنگ شود. قطعا دست گذاشتن روی این دو قطبی می تواند دولت را از آن اوجی که گمان می کند پایین بیاورد.
اما غربگرایان برای رهایی از این دو قطبی و صد البته کسب محبوبیت از دست رفته باید کاری می کردند لذا دوستان امنیتی و مشاوران رسانه ای دست به کار شدند. ابتدا شروع کردند به ایجاد دو قطبی های کاذب و بی ارزش مانند دو قطبی موافقان و مخالفان کنسرت، به بهانه سخنرانی آیت الله علم الهدی در مشهد مقدس با تمام وجود ایشان را مورد هجمه قرار دادند. یک ماه تمام هر روز درباره ایشان مطلب گذاشتند و البته در این میان آیت الله علم الهدی تنها و یک تنه ایستادند و جنتی وزیر ارشاد چون به خوبی از جو معنوی و حمایت مومنین مشهد از امام جمعه شان خبر داشت لاجرم دراین باره کوتاه امد که اصلا به مزاق روشنفکران خوش نیامد. البته بعدها این کنسرت در قم برگزار شد و حریم کریمه اهل بیت(س) مورد اساعه ادب قرار گرفت که هم شکاف دو قطبی حامیان ومخالفان موسیقی را افزایش داد و هم به اقایان علما قم نشین نشان داد که باید خیلی زودتر از اینها از آیت الله علم الهدی حمایت می کردند. دو قطبی موسیقی ادامه داشت که بحث زمین خواری در شهرداری را با قوت خاصی ادامه دادند و دامن زدند تا دو قطبی زود هنگام حامیان دولت و حامیان قالیباف را درست کنند.
همچنان این دو قطبی ها ادامه داشت که بحث بازی فوتبال در شب عاشورا رخ داد که الحمدلله مومنین از پس آن خوب برامدند و نتیجه دلخواه از دو قطبی موافقان و مخالفان بازی در شب عاشورا به دست نیامد، همچنان که پس از برگزاری کنسرت در قم و انتقاد بعضی علمایی که سابقاً حامی دولت بودند از ایشان ، باعث شد دوقطبی کنسرت ها نیز به نتیجه نرسد. دو قطبی مدافعان و مخالفان زمین خواری شهرداری تهران نیز با نامه شهردار تهران و شکایت اکثریت اعضا شورای شهر تهران اعم از اصلاح طلب و اصول گرا از پخش کننده آن جریان به جایی نرسید (شاید برایتان سوال باشد چرا هیچ کدام از اعضا اصلا طلب شورای شهر تهران جز یک نفر به مسئله زمین خواری نمی پردازد؟ زیرا همه اعضا جزو شاکیان این قضیه هستند) . لذا اکنون جریان غرب گرا دانسته که جریان انقلابی دست حریف را خوانده و دیگر اجازه دو قطبی شدن فضا را انگونه که به نفع حریف غرب گرا تمام شود نمی دهد بلکه خود دو قطبی هایی را در دست داد که جریان غربگرا حتماً در آن بازنده است.
اکنون دو راه مانده که همزمان هر دو راه را شروع کرده اند. اول عزل وزرایی که عملا در دولت وزارت خانه هایشان نقشی نداشته اند . مانند وزارت خانه های فرهنگ و ارشاد اسلامی، ورزش و جوانان و وزارت خانه اموزش و پرورش. باید مطابق برنامه هم این وزرا عزل شوند و هم تخریب شوند. استعفای دستوری آنها کاملاً عیان است و مشخصاً شعار زیبای ترمیم کابینه در چند ماه اخر دولت هیچ نفعی نخواهد داشت. این وزرا باید بروند؛ چرا؟ زیرا اولاً هیچ گونه دفاع و توجیهی برای اشتباهاتشان نیست؛ ثانیاً هیچ برنامه ای هم دولت در این وزارت خانه ها نداشته است و لاجرم وزیر باید مجرم شناخته شود؛ ثالثاً این سه وزارت خانه بیشترین ارتباط را با بدنه اجتماع دارند و بیشترین طیف مخاطب از حامیان و مخالفان دولت را شامل می شوند. در واقع هم مخالفان و هم موافقان دولت از این عزل ها خوشحال هستند و البته دولت نیز این میان هم پز ترمیم و دغدغه کار را می دهد و هم به مخالفان و موافقان پیام میدهد که من حرف شما را شنیدم و هم حواس ها را از وزارت خانه های پر طمطراقی که مثلا برای انها برنامه داشت مانند اقتصاد، کار، صنعت ، راه و ... اما هیچ کاری نکردند پرت می کند.
اگر وزیر اموزش و پرورش برود طیف زیادی از مخالفان و موافقان دولت که همه در مخالفت با آقای فانی متفق النظر هستند، راضی می شوند خوب پس چرا این وزیر باید بماند؟ عیناً همین حالت برای وزیر فرهنگ و ورزش نیز هست. موافقان و مخالفان دولت همه از رفتنشان خوشحال هستند. موافقان دولت می گویند وزیر ارشاد اقتدار نداشت و سر جریان کنسرت کوتاه امد، او نه فرهنگ می فهمد و نه شعار اعتدال را و از آن طرف منتقدانی که دلشان از بی بندوباری هاو رخنه های فرهنگی هم خون است خوشحال هستند. البته انها کار را به همینجا هم ختم نکردند بلکه باید این سه وزیر مفتضح شوند. لذا می بینید رسانه های جریان غرب گرا یک روز می گویند فانی طرفدار قالیباف در دولت بود، یک روز می گویند جنتی یک سست عنصر نفوذی در دولت بود، روز دیگر می گویند سپاه حامی جنتی بود، روز دیگر می گویند علت عزل جنتی مشکلات اخلاقی بود، آن روز دیگر مهاجرانی ملعون و خائن از جنتی دفاع می کند، دفاعی که همه می دانند درواقع راهی برای خراب کردن جنتی است. انها هم جنتی را عزل کردند و هم با دفاعیه مهاجرانی مسیر را برای جذب او توسط جریان انقلابی بستند. یک کار تمیز و مدیریت شده البته با رنگ و لعاب صد درصد انتخاباتی.
از دیگر سو، جانشینانی که حالا رسانه ها برای اینها گمانه زنی میکنند جالب هستند. مدیرانی با گرایشات شدید اصلاح طلبی که هیچ نسبتی با شعار اعتدال ندارند و قبلا همه از مجلس رای عدم اعتماد گرفته اند. مثلا یکی از گزینه های وزارت اموزش و پرورش قبلا به علت بیماری از سازمان میراث فرهنگی استعفا داده و حالا باز برای وزارت اموزش و پرورش می اید. اینها یعنی یا دولت دچار قحط الرجال است، یا قصد ایجاد دو قطبی های جدید و بحران های نو در فضای سیاسی کشور را دارد.
البته اینها همه یک طرف قضیه است. طرف دیگر ایجاد دو قطبی های خطرناک دیگر است. مانند دوقطبی امنیت – معیشت. که اگر رفاه و معیشت می خواهید باید موشک ها را کنار گذاشت. بی شک این دو قطبی در ایام پایانی این دولت پر رنگ تر خواهد شد. از طرفی دو قطبی هایی می خواهند ایجاد کنند که یک طرفش رهبر انقلاب باشد و طرف دیگر رییس جمهور و یا یکی از احتیاجات ضروری مردم مانند عدالت، با رفاه با معیشت!!!. در جریان توصیه به کناره گیری آقای احمدی نژاد، جای تعجب است که جریان غرب گرا حالا برای احمدی نژاد اشک تمساح می ریزد که اهای حق تو را خوردند بیا و کاری کن. جریان غرب گرایی که حریف خودش را حالا در صحنه ندارد دادش درآمده و می خواهد دو قطبی دموکراسی و دیکتاتوری فقها را درست کنند. شایعه مربوط به قاری معروف بیشتر از انکه قاری مربوطه را هدف قرار دهد بیت رهبری را هدف قرار داده و مدام می گویند رهبری اجازه محاکمه را نمی دهد تا دو قطبی رهبری- عدالت را درست کنند و ایشان متهم به تبعیض شود.
ملت باید هوشیار باشد. خواص باید مراقب باشند. در بازی سیاست های امروز مردودی های انقلاب زیاد نشوند که به قول رهبر انقلاب مردودی این مرحله از انقلاب یعنی سقوط...
یادداشت از حامد شبانی