اصولا ما انسانها خوب داستان درست میکنیم. یا بهتر بگویم: خوب تفسیر میکنیم. اگر بهمان بگویند الان شب است هزار و یک دلیل و برهان برایشان میآوریم تا بگوییم خیر، الان روز است. این قدرت بشر است در خلق دلیل. این قدرت بشر است در خلق داستان، اما نکته آنجایی جالب میشود که میخواهیم برای دین هم تفسیر بیاریم! میخواهیم با دلیل و منطق برایشان بگوییم: جناب این حرف بنده دروغ نبود بلکه، دروغ مصلحتی بود. حال شروع میکنیم برایشان توضیح میدهیم که دروغ مصلحتی چیست؟
از هزار و یک ترفند استفاده میکنیم،
برهان خلف را برایشان اثبات میکنیم که اخر بگوییم، ما دروغ نگفتیم. این دروغی مصلحتی بود.
برایشان میگوییم دروغ مصلحتی یعنی صلاح و درست در آن لحظه این بود که دروغ بگوییم تا آبرویمان برجای بماند چراکه آبرو مومن، مقامی بالاتر از خانه خدا دارد. آنقدر میگوییم تا فرد مقابلمان باور کند بله، شما دروغ نگفتید. بلکه دروغی مصلحتی بکار بردید.
براستی دروغ مصلحتی چیست؟
طبق لغت نامه دهخدا: مصلحت در مقابل مفسده قرار دارد. یعنی چیزی که نفع و سودش بر ما میرسد.
بگذارید خودمانیتر صحبت کنیم!
دروغ مصلحتی یعنی دروغی که نفع و سودی برایمان داشته باشد.
خب مگر هنگامی که دروغ عادی میگوییم خیر و منفعتی برایمان وجود ندارد؟
مگر هنگامی که مال فردی را به غارت میبریم، و هنگام برملا شدن ماجرا میگوییم کار من نبوده، خیر و منفعتی برایمان وجود ندارد؟
مگر هنگامی که از خزانه مردم دزدی میکنیم و میگوییم ما این کار را نکردیم، خیر و منفعتی برایمان وجود ندارد؟
آیا هنگامی که سخنی بر زبان میآوریم و بعد از عدم تواناییمان در اجرای آن میگوییم: ما این وعده را ندادیم، خیر و منفغتی برایمان وجود ندارد؟
مگر میشود انسان بدون داشتن سود و منفعتی چه برای خود و چه برای دیگری حقیقتی را نادیده بگیرد و سخنی خلاف آن بزند؟
حال از شما سوال میکنم!
آیا دروغ و دروغ مصلحتی تفاوتی دارند؟
چرا همیشه به دنبال توجیح کارهای خودمان هستیم. به قول قدیمیترها: خوبه مردانه پای کارهامون واستیم. نه اینکه به اسم دین و آوردن دلایل فلسفی به توجیح کارمان بپردازیم.
انتهایپیام/2/