محسن شهید، در رسایت نمیدانم چه بگویم، در ثنایت نیز ماندهایم، فراتر از کلمهاید ودر واژهها نمیگنجید و بیرون از محدوده ستایشید. اما مگر میتوان قداست حیات تو را، تقدیس نکنیم و مگر میشود عظمت روح را در وجود تو ببینیم، ولی درمقابلش تعظیم نکنیم؟ جلالت شما تجلیل میطلبد و بزرگی و معنویت و خلوص شما رزمنده مومن و مهذب، بزرگداشت لازم دارد. هرچند با بغض، اما بلند میگویم شهادتت مبارک و تردید نداریم که خون سرخ تو، ترسیم کننده ظفر خواهد بود و سر بریده تو چون اربابت حسین علیه السلام پیامآور شکوفایی و پیکرهایی خواهد بود.
شما بربال سفید کدام ملک نشسته بودی که با آرامش در برابر جلادان هراسان وحشی، به سوی معبود شتافتی؟ جریان خون سرخ کدام شهید را در وجودتان احساس کردید و در نماز شبتان با خدا چگونه سرودی و خدایت را با دیده بصیرت چگونه دیدی؟ شما در زیارت عاشورا با حسین علیه السلام چه گفتید و چگونه گفتید که اینگونه کربلایی شدید؟ نمیدانم اسماعیلت را قربانی کردی یا خود اسماعیل بودی و جان برکف به کوی دوست شتافتی؟ شما ولی زمان را چگونه درک کردی که به عشقش این چنین به رقص در آمدی.
عاشق کجا و عاشق نما کجا ؟بافتن کجا و یافتن کجا؟ می دانیم ما را لایق اینگونه رفتن نیست ؟اما زما بیچارگان زان سو نخندید؟
محسن شهید ،شما سربلند و بیسر رفتی ،ولی ما دربرابر دیدهگان گریان طفل دوسالهات چه کنیم و چگونه تاب بیاوریم، ناسپاسیها و نامهربانی و زخم زبان مدعیان پوچ اندیش را ! محسن عزیز رشته پیوندتو با ولایت چگونه بود که از لسان آن حجت موجه، خود حجت خدا در برابر دیدگان همه شدی.
محسن عزیز ،تو در نمازعشق چه گفتی و چه شنیدی؟ تو در گمنامی چه کردید، که اینگونه پرنام و نشان شدی؟ محسن عزیز غوغای اسارت چه بود؟ غوغای شهادتت چه؟ اینک این چه غوغایی است که برای آمدنت به پاکردی؟ معرفت تو به عرفه چگونه بود؟ چه رمز و رازی با حسین علیه السلام داشتی؟ عجب محرمی به پا می سازی امسال؟ اربعین امسال را بی شک غوغای دیگر است. آری سحرم دولت بیدار به بالین آمد، گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد. محسن عزیز باز میگویم،که از هشت خوان حماسه گذشتید و ما هنوز؟ در ابتدای حادثه با شرم روبرو…
انتهایپیام/2/