شاید زمانی که حسن روحانی پای «برجام» را امضا میکرد کمتر احتمال میداد که خیلی زود با جابهجایی قدرت در ایالات متحده آمریکا مهمترین دستاورد دولتش با مخاطرات جدی مواجه شود. امروز اما دونالد ترامپ شمشیر را نسبت به برجام از رو بسته و هرچه از عمر دولتش میگذرد به لحظه خروج از برجام نزدیکتر میشود. ترامپ اما به همین بسنده نکرده و با ایجاد بازیهای روانی در سطح رسانههای جهان تلاش میکند دوباره موقعیت بینالمللی ایران را به وضعیت قبل از برجام برگرداند.
اگر خانم کلینتون نیز در آمریکا به قدرت میرسید سرنوشت برجام مانند امروز بود و هیچ تفاوتی بین ترامپ و کلینتون در این زمینه وجود ندارد. به صورت کلی آمریکاییها با این انگیزه وارد مذاکره با ایران شدند که سیاست ایران در موارد دیگر هم تغییر کند. به همین دلیل نیز هنگامی که این خواسته برآورده نشد، آمریکا تلاش کرد با اضافه کردن تبصرههای مختلف به برجام عرصه را برای ایران تنگ کند. این رویکرد در دولت اوباما آغاز شد و قرار بود در دولت کلینتون ادامه پیدا کند. در نتیجه برای آمریکا این مسأله که چه کسی در آینده به قدرت میرسید دارای اهمیت نبود و در اولویت بعدی قرار داشت. در داخل کشور این تلقی وجود داشت که بدون مرتفع کردن مشکلات خارجی امکان مدیریت اقتصاد داخلی وجود ندارد. این دیدگاه صحیح و منطقی بود و دولت نمیتوانست بدون حل کردن مشکلات خارجی مطالبات مردم را در داخل کشور و به خصوص در زمینه اقتصادی حل کند. با این وجود مهمترین چالش دولت آقای روحانی این بود که پیشبینیهای لازم را برای چالشهای احتمالی برجام در نظر نگرفته بود. این در حالی است که از یک تاریخ به بعد این مسأله برای همگان مشخص شده بود که بقای برجام دیگر با رویکرد فعلی امکانپذیر نیست و باید رویکردی دیگری در پیش گرفته شود. در چنین شرایطی دولت آقای روحانی به جای اینکه برای چالشهای برجام راه حل مناسب پیدا کند به مسائل دیگری فکر کرد که این رویکرد در بین دولتهای جمهوری اسلامی امر مرسومی است.
انگیزه کشورهای غربی از امضای برجام وارد کردن ایران به یک معاهده تسلیحاتی و امنیتی بود تا در گامهای بعد، ایران سیاستهای منطقهای و جهانی خود را تغییر بدهد. در همان مقطع امضای برجام نیز در درون ساختار سیاسی آمریکا دو بحث وجود داشت. نخست اینکه ایران همه رویکردهای خود را به صورت یکجا تغییر بدهد و دوم اینکه ایران به صورت تدریجی و به مرور زمان در سیاستهای منطقهای و جهانی خود تغییر ایجاد کند. با این وجود در شرایط کنونی که خواستههای کشورهای غربی محقق نشده، این کشورها به این نتیجه رسیدهاند که دوباره باید به نقطه «صفر» بازگردند و دوباره ایران را به پای میز مذاکره بکشانند. فشارهای کنونی نیز به همین دلیل است و کشورهای غربی تلاش میکنند با فشارهای مضاعف دوباره با ایران وارد مذاکره شوند.
انتهایپیام/2/