قطعنامه 598 زمانی بود که چند ویژگی داشت که آن را با قطعنامه های قبلیای که درباره دفاع مقدس صادر شده بود متفاوت می کرد یکی این بود که در شرایطی صادر شده بود که قسمتی از خاک ایران در دستان طرف مقابل نبود از سویی دعوت به آتش بس زمانی معنی می دهد که خاک شما در دستش باشد.
نکته مهم تر قطعنامه 598 این بود که در بند 6 مسئول جنگ یا کسی که آغازگر جنگ است دبیرکل آن را تعیین کند و چند سال بعد در دهه هفتاد صدام آغازگر جنگ معرفی شد نکاتی دیگری نیز وجود دارد از جمله این که ما چرا این قطعنامه را مدتی بعد پذیرفتیم و سر زمانش نپذیرفتیم «تقریبا یک سال بعد»، ما امیدوار بودیم فتنه صدام از جهان اسلام خارج شود و با پذیرش قطعنامه مشکلات ما با صدام حل نمیشد، برای مثال بعد از پذیرش قطعنامه صدام دوباره شروع کرد به جنگ و مجدادا خرمشهر را در سال آخر جنگ گرفت که امام خمینی (ره) پیام دادند «مگر جوانان اهواز مرده اند مگر سپاه مرده است» که با همین پیام امام، یک میلیون نفر وارد استان خوزستان شدند و چهارصد هزارنفر بیشتر نتوانستند سازماندهی کنند و کل خاکی که صدام گرفته بود را پس گرفتند و عملیات فروغ جاویدان که منافقین به حمایت عراق راه انداختند در خاک ما سند بعدی بر این بود که پذیرش قطعنامه نمیتوانست کمکی به ما برای پایان دادن به تجاوزهای صدام کند چون صدام علاقه داشت مقداری از خاک ما را داشته باشد تا دست بالا در مذاکرات داشته باشد که موفق نشد .
بخش دیگر این است که از جنبه بین المللی پذیرش قطعنامه منفی نبود ولی از لحاظ داخلی ما می توانستیم جنگ را ادامه دهیم و می توانستیم فتنه صدام را کور کنیم، معادلات آن روز عراق متفاوت می شد و مردم عراق می توانستند با نظریه مردم سالاری کشورشان را اداره کنند و اینکه ما برای همیشه فتنهای از فتنه های منطقه را چندین سال زودتر از اینکه آمریکایی ها بخواهند به عراق بیایند، حل می کردیم .
صدام بارها حتی در دهه هفتاد مرزهای ما را مورد تهدید قرار داد، از گروه های تروریستی حمایت میکرد که وارد خاک ما بشوند و خسارت بزنند و نکته مهم تر اینکه این یک الگو میشد برای شیعیان و مسلمانان که انقلاب اسلامی چه قدرتی دارد که با نداشتن هیچ سلاح نظامی در اوایل جنگ به شکست یک لشکری که تا دندان مسلح بود رسیدند و ما برای همیشه خودمان را از تهدید شدن نظامی مصون می کردیم.
جنگ تحمیلی با همان دستاوردهای فعلی که دستاور های زیادی نیز میباشد به خصوص در حوزه الگو سازی و گفتمان سازی ما را از تحمیل جنگ جدید مصون کرد ولی اگر ما موفق میشدیم صدام را به ورطه سقوط برسانیم ما از تهدید جنگی نیز مصون می شدیم جمهوری اسلامی می توانست با قدرت بیشتر از پیش نفوذ خودش را در منطقه و جهان اسلام و کلا جهان گسترش دهد و مانند امروز نباشد که ما برای فروش نفتمان و برای پیشرفت هرچه بیشتر مملکت موانعی داشته باشیم لذا سقوط صدام بسیار می توانست در این مساله کمک کننده باشد.
حالا که گفتیم ادامه جنگ چه فوایدی داشت باید مقصرین پایان جنگ کسانی که به امام تحمیل کردند و جام زهر را به امام نوشاندند را معرفی کنیم. نامه ای که آن زمان محرمانه بود و الان انتشار پیدا کرده است را می توان مطالعه کرد، امام گفته بود که با توجه به اینکه فرمانده ارتش و رئیس ستاد کل نیروهای مسلح که آن زمان مرحوم هاشمی بود اینها معتقدند که جنگ باید به پایان برسد و فقط فرمانده سپاه تحت قواعد و شرایطی معتقد به ادامه جنگ است من پذیرش قطعنامه را که برای من جام زهر است را می پذیرم و این جام زهر را می نوشم، تنها کسی که در آن برهه زمانی مخالف پایان جنگ بود مقام معظم رهبری بودند که آن موقع رئیس جمهور وقت بودند.
نخست وزیر، میر حسین موسوی از جمله کسانی بود که نامه می نوشت و می گفت که ما امکانات نداریم و پول نداریم به جنگ بدهیم تا جنگ اداره شود و میانه مذاکرات برای پذیرش قطعنامه بود که آقای موسوی اعلام استعفا کرد و ضربه ی سهمگینی به مذاکرات زد به نحوی که حتی معروف است علی اکبر ولایتی در سازمان ملل در حال مذاکره بود وقتی خبر را شنید از شدت عصبانیت با اینکه خودشان پزشک معروفی هستند طلب سیگار کرد برای حفظ آرامش و ادامه مذاکرات و سیگاری کشید تا بتواند ذهنش را آرام کند در چنین شرایطی قطعنامه 598 توسط امام قبول شد. در شرایطی که ناو آمریکایی وارد خلیج فارس شد، هواپیمای مسافربری ما را 15 روز قبل از پذیرش قطعنامه زدند و این موضوع بر کسی پوشیده نیست که چند روز قبل از پذیرش قطعنامه امام پیام داده بودند که امروز کسی در جبهه ها کم بگذارد به اسلام خیانت کرده است. چطور در آن چند روز امام را به این نتیجه رساندند که باید قطعنامه پذیرفته شود؟
کلمات کليدی: خراسانتایم , قطعنامه , جام زهر