حقوق بشر واژه ای است آشنا و غریب در دنیای معاصر. از یک سو حقوق اولیه انسانها در جوامع مختلف اگرچه مورد انکار واقع نمی شوند لیکن رعایت نیز نشده و از سوئی دیگر مدعیانی سینه چاک دارد که بر سر اجرای آن ظاهراً آرام و قرار ندارند.
مسئله حقوق بشر بهطور مستمر از موارد اتهام زنی نظام سلطه علیه جمهوری اسلامی ایران بوده و به سناریوی ثابت و همیشگی غرب برای پروندهسازی علیه ایران اسلامی تبدیل شده است.
متاسفانه امروزه نهادهای حقوق بشری بینالمللی به جای اجرای نقش نظارتی و ایجاد زمینههای برپایی حقوق بشر، مدافع نقض حقوق انسانی از سوی ابرقدرتها هستند و دستاویز حقوق بشر، روشی متداول برای غربیها در جهت فشار وارد کردن به کشورهای مخالف است.
ممکن است سبک و سیاق خصمانه آمریکا و غرب نسبت به ایران درخصوص حقوق بشر برای برخی اینگونه نمود داشته باشد که طرح چنین اتهاماتی با هدف ارتقاء و بهبود وضعیت حقوق بشر در ایران عنوان و تبلیغ می شود اما نگاهی دقیق تر به سیر تحولات روابط کشورمان با نظام سلطه ثابت میکند که اساساً مسئلهای به نام دفاع از حقوق انسانها برای آنها مطرح نیست و از حقوق بشر، تنها بهعنوان اهرمی برای اعمال فشار بهمنظور عقب نگهداشتن کشور مستقلی که قریب به چهار دهه در برابر زیادهخواهیهای مکرر و دائمی قدرتهای جهانی مقاومت کرده، استفاده میشود.
رویکرد کاخ سفید در موضوعات و مسائل حقوق بشری، مداخله آشکار در امور داخلی ایران و نقض اصل احترام به حاکمیت کشورهاست و مثلاً تاکید بر حذف مجازات اعدام قاچاقچیان، به ویژه دخالت در روند پروندههای خاص قضایی، بخشی از خطوط قرمز حقوق بینالملل است که به سادگی توسط کشورهای مدعی دموکراسی و احترام به روابط بینالمللی زیر پاگذاشته میشود. افزون بر این، حمله به قوه قضائیه که به ترجیعبند بیانیههای ضدایرانی تبدیل شده، نکته قابل تامل این ماجراست که از اتاقهای فکر انگلیسی کلید خورد، در وزارت خارجه آمریکا دنبال شد و با پمپاژ رسانهای به منظور انتقامگیری از دیدهبان انقلاب به دلیل مبارزه با فساد، قاچاق و برخورد قاطع با اصحاب فتنه 88 پیگیری گردید.
اینکه فقط ایران اسلامی مورد هجمه حقوق بشری قرار میگیرند و حکومتهای قرون وسطایی منطقه با خیالی آسوده به کار خود ادامه میدهند، ریشه در این واقعیت دارد که محکوم کردن ایران نوعی اعمال فشار و با هدف باجگیری سیاسی برای کوتاه آمدن کشورمان در مسائل منطقهای از جمله دست کشیدن از مقاومت و توان موشکی است.
در اعلامیه جهانی حقوق بشر که مشتمل بر 30 ماده هست ، اصول حقوقی چون وحدت خانواده بشری، کرامت و ارزش ذاتی انسان ، برابری و برادری، حقوق و آزادیهای فردی و مصونیتهای شخصی از جمله حق حیات، حق آزادی جسمانی و حقوقی، حق داشتن امنیت، اصل برائت ، اختیار و آزادی کامل مرد و زن در ازدواج ، اختیاز آزادانه انتخاب مسکن ، داشتن حقوق سیاسی و آزادی های اندیشه و عقیده و بیان ، برخورداری از حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مورد تاکید وتوجه قرار گرفته است که این حقوق ابعاد مهم حقوق بشری اعلامیه جهانی حقوق بشر را شامل می شود.
اعلامیه حقوق بشر اسلامی که در 25 ماده و یک مقدمه نسبتاً مفصل به تصویب 57 کشور اسلامی رسیده است، در برخی مسائل چون: شناسایی حق مالکیت معنوی و منع بردهداری، حق حیات، حق کرامت و حیثیت انسانی، حق تعلیم و تربیت با اعلامیه جهانی حقوق بشر مشترک هست.
اما تفاوتهای بسیاری در مبانی، اهداف، قلمرو و ضمانت اجراهای پیشبینیشده دارد که بهمراتب قویتر بودن و ریشهای بودن اعلامیه حقوق بشر اسلامی نسبت به اعلامیه حقوق بشر را کاملاً مشهود می نماید چراکه کرامت انسانی را مبتنی بر کرامت واقعی و توحیدی میداند.
بنابراین انسان فارغ از هرگونه تبعیض نژادی دارای کرامت ذاتی است و بر کائنات برتری دارد و به این فضیلت از سوی هیچ موجودی، خدشه ای وارد نمی شود مگر با نافرمانی در اطاعت از خداوند چراکه خداوند متعال حفظ کرامت ذاتی انسان را در گرو استمرار و افضلیت تقوا دانسته و فرموده" ان الله اکرمکم عندالله اتقاکم" بنابراین هرچند در تمامی اسناد حقوق بشری غربی به مساله کرامت اشاره شده است اما ابعاد معنوی که زمینه حفظ این ارزش و ترقی و کمال آن باشد جز در اسلام در هیچ مقرره ای عنوان نگردیده است.
کلمات کليدی: خراسانتایم , ایران , حقوق بشر