امیر حسین کاظمی- 16 آذرماه ویژگی های متمایزی را به خود اختصاص داده است؛ ویژگی هایی که فقط مربوط به خود اوست؛ 16 آذرماه نماد ضد سلطه و ضد دیکتاتوری و طرفدار عدالت است.
ضد سلطه و ضد دیکتاتوری است برای اینکه به جوان ترین معاون رئیس جمهور تاریخ آمریکا که برای تسلط بر یک ملت غیور آمده بود جواب دندان شکنی داد.
ریچارد نیکسون عامل سرسپرده ی آمریکا، آمده بود تا کودتای 28 مرداد سال 32 را که 4 ماه قبل از ورودش اتفاق افتاده بود را به ثمر قطعی برساند؛ تا سطله اربابانش را قطعی کند اما حتی به فکرش هم نمی رسید که جبهه دانشجویان آگاه و بصیر در مقابل او ایستادگی کنند.
اما کمی به عقب باز گردیم یعنی 28 مرداد ماه سال 32؛ درآن تاریخ مصدق از همه پشیمان تر و پریشان تر بود و شاید حکایت آن روزهای دکتر مصدق خبر از اوضاع این روزهای برخی دوستان داشته باشد.
مصدق که امریکا را یگانه حامی خود می دانست تصمیم داشت با کمک کاخ سفید بساط عوامل انگلیسی را از درون کشور برچیند اما دیری نگذشت که همین یار غار تنهایی های مصدق از پشت بدو خنجری وارد آورد و کودتای 28 مرداد ماه را ترتیب داد و آنگاه مصدق ماند و یک صحنه تاریخی برای عبرت اندوزی آیندگان.
از همین مسئله واضح است که مسئله دشمنی آمریکا با ملت مسلمان ایران به بعد از انقلاب باز نمی گردد بلکه از همان سال 32 و حتی خیلی قبل تر از آن امریکا کمر همت به سلطه بر ایران و ایرانی بسته بود.
از مصدق هم که عبور کنیم از نوکر سرسپرده ی آمریکایی ها که همچون علامی در خدمت سلطه جویان امریکایی بود نمی توانیم عبور کنیم.
محمد رضای پهلوی؛ یعنی همان کسی که بعد از کودتای 28 مردادماه گفت: ای کاش بعداز کودتای 28 مرداد به ایران بازنگشته بودم و درامریکا به بازرگانی میپرداختم.
اما در ایران ماند تا با چشمان خویش شاهد فروپاشی خانه عنکبوتی اش باشد.
26 دی ماه 57 بعد از اینکه بختیار با خدعه توانست رای اعتماد مجلس را بگیرد شاه و همسرش تصمیم به ترک ایران گرفتند و با اینکه مقصد آنها آمریکا بود بالاجبار به مصر رفتند و در آنجا توقفی 5 روزه داشتند.
پس از اقامت چند روزه دراسوان مصر، شاه دعوت نامه ای از ملک حسن دوم پادشاه مراکش دریافت کرد. شاه به گمان این که این دعوت هم جزئی از توصیههای امریکا برای ارام کردن اوضاع است به این دعوت پاسخ مثبت داد اما با ورود به مراکش شرایط تغییر کرد. ملک حسن که به اذعان بسیاری از تاریخ نویسان به طمع ثروت 50 میلیاردی شاه او را به مراکش دعوت کرده بود با این پاسخ شاه روبه رو شد که تمام ثروت او به صد میلیون هم نمیرسد. ملک حسن از دعوت خود پشیمان شد و بعد از انقلاب در ایران محترمانه عذر او را خواست.
روز22 فوریه (سوم اسفند 1357) نماینده ای از طرف شاه ریچارد پارکر، سفیر امریکا، را در مراکش ملاقات کرده و تمایل شاه را برای عزیمت به امریکا به آنان انتقال داد، اما امریکا که از سویی طمع در ارتباط با جمهوری نوپا را داشت و از سویی با حمله به سفارت خود مواجه شده بود به این تقاضا پاسخ منفی داد. آنچنان که بعد از این که برژینسکی این تقاضا را با کارتر مطرح کرد کارتر هم برخلاف معمول با عصبانیت و تندی گفت "من نمیتوانم ببینم که شاه در امریکا مشغول بازی تنیس است در حالی که جان اتباع امریکایی به خاطراو به خطر افتاده است" در طول ماه مارس 1979 (دهم اسفند تا دهم فروردین) شاه در تکاپوی یافتن مامنی تازه بود. انتخاب نخست او کشورهای اروپایی مانند سوئیس و انگلستان بود که در این کشورها ملکهای شخصی داشت اما حتی کشور فرانسه هم که به امام خمینی (ره) اجازه اقامت داده بود به شاه روی خوش نشان نداد.
بعد از کش و قوس هایی فراوان بالاخره مجوز ورود شاه به نیویورک آن هم به عنوان توریست داده شد؛ فریده دیبا در مورد ورود به نیویورک این گونه میگوید:
"موقعی که در یک فرود گاه ناشناس در فورت لادردیل فرود آمدیم هیچ کس را منتظر خود نیافتیم. در فرود گاه فقط یک کارشناس امریکایی از اداره بازرسی مواد کشاورزی امریکا منتظرمان بود که همه وسائل ما را بازرسی کرد تا مطمئن شود از مکزیک گل و گیاه یا تخم سبزیجات و میوه همراه خود نیاورده ایم. محمد رضا در آن حال نزار و رنگ پریده که تب شدید هم آزارش میداد گفت:
ببینید روزگار با ما چه کرد؟ در همین امریکا ترومن، اف کندی و کارتر به استقبال من میآمدند و فرش قرمز زیر پایم پهن میکردند "شاه در بیمارستان نیویورک وابسته به دانشگاه کورنل با نام مستعار دیوید نیوسام بستری شد. فرح هم در اتاقی در مجاورت همان اتاق اسکان یافت که با یک در به هم وصل میشد. با تمام تلاشهایی که برای سری نگاه داشتن این مطلب میشد سریعا این مطلب به رسانهها کشیده شد.
این اشارات تاریخی صرفا آگاهی بخشی بود به آن کسانی که یاد استکبار ستیزی را از دل خود بیرون رانده اند و یا توجه چندانی به آن ندارند؛ ما باید این را متوجه باشیم که دشمن هیچ گاه دست از دشمنی با ما برنمی دارد و اگر در یک جایی هم روی خوش نشان می دهد نه به خاطر این است که منفعت ما را می خواهد بلکه به دنبال به ثمر نشستن اهداف خود می باشد. ای کاش سرنوشت شاه و امثال او عبرتی باشد برای همگان تا بدانند که مستکبرین هیچگاه نقطه اتکایی برای پیشبرد اهداف نظام نبوده و نخواهند بود چرا که آنها در دشمنی عزمی جدی دارند.