در استدلال اول آمده است: (( کشورهایی که در لیست سیاه قرار می گیرند، عملاً از تعاملات مالی گسترده و رسمی در سطح بین المللی محروم می شوند چون همه کشورها و شرکت ها برای انجام معاملات خود، به فهرست FATF مراجعه می کنند و اگر ببینند کشوری در فهرست سیاه است، ولو آن که تحت تحریم سازمان ملل نباشد، از معامله با آن اجتناب می کنند . حالا کمی عقل مان را به کار گیریم و انصاف دهیم که آیا همه کشورهای دنیا که مقررات FATF را رعایت می کنند، نمی فهمند و فقط کره شمالی و چند دلواپس در ایران می فهمند؟!))
پاسخ: در دوران اوج تحریم هادر سال 92 حجم تجارت خارجی ایران چیزی بیش از 90 میلیارد دلار بدون احتساب فروش نفت بوده است. لذا تعاملات با دنیا در سطح قابل قبولی وجود داشته است و از این میزان 41 میلیارد دلار صادرات غیر نفتی داشته ایم لذا مشکلی حادی در تجارت جهانی خود نداشتهایم. اما تعاملات گستردهتر صرفا متوقف بر حضور در FATF نیست. اصلی ترین داستان در مورد تجارت بین المللی ایران، ممانعت آمریکا و تهدید شرکتهای و بانکهای بزرگ دنیا در صورت معامله با ایران به تحریم از سوی وزارت خزانه داری آمریکا از یکسو و عدم عضویت در سازمان تجارت جهانی (WTO) از سوی دیگر می باشد. دولتی ها به وضوح و چندین مرتبه اعتراف کرده اند که با حضور در FATF نیز معاملات مالی و تجاری ما با دنیا روی غلتطک نخواهد افتاد مگر اینکه آمریکا بخواهد. آمریکا هم نخواهد خواست مگر اینکه ایران دست از آرمان هایش بردارد. لذا فرض تسهیل شدن معاملات کسترده و رسمی بین الملی در صورت حضور در FATF فرضی باطل است.
از سوی دیگر اینکه در کل دنیا فقط ایران و کره شمالی در این سازمان نیستند یک دروغ بزرگ است. در کل دنیا فقط 35 کشور عضو FATF هستند و این یک دروغ بزرگ است که تعداد اعضای FATF برابر اعضای سازمان ملل است.
در استدلال دوم آمده است: (( اراده عمومی بر ارتقای سطح روابط با جهان استوار است. بنابر این، چاره ای جز همراهی با مقررات بین المللی نداریم.))
پاسخ: در اینکه اراده بر رابطه داشتن با جهان است، شکی نیست. اما آیا برای برقراری رابطه با جهان آیا هیچ خط قرمزی وجود ندارد؟ آیا ما باید قوانینی را بپذیریم که با آرمان های ما در تضاد است؟ مثلا در بحث تروریسم و کمک به آنها باید قوانین آنها را بپذیریم و آنها در تعاریف شان حزب الله لبنان و گروههای مقاومت در فلسطین را تروریسم می دانند؟ حالا شما چه می کنید؟ یا کمک کردن به این گروهها با اسلحه را قاچاق سلاح می دانند. آیا شما قرار است برای عضویت در این سازمان آرمانهای خود را بفروشید؟
در استدلال سوم آمده است: ((اگر چنین است بگویند راهکار جایگزین شان چیست؟ گیریم که حرفشان را پذیرفتیم و FATF را کنار گذاشتیم. چگونه با جهان مراوده مالی داشته باشیم؟))
پاسخ: در جواب این قسمت باید گفت بی شک بهترین راه و تنها ترین راه همان است که مقام معظم رهبری فرمودند و آن راه این است که در لوزان و نیویورک و ژنو بدنبال راه حل اقتصادی نباشیم. مملکت را باید از داخل ساخت. نویسنده متن به شدت با اقتصاد مقاومتی بیگانه است. از سوی دیگر مشکل تعاملات بانکی در دستان وزارت خزانه داری آمریکاست و قرار بود در برجام حل شود اما ضعفهای ساختاری برجام باعث بوجود آمدن داستانهای کنونی شد. آن همه امتیاز دادیم و تقریبا هیچ حاصل نشد حال بدنبال دادن امتیازات جدیدی هستیم تا این مشکل حل بشود. غافل از اینکه کلید قفل در جای دیگریست. سوال اساسی اینجاست که حد یقف این موضوع کجاست؟ تا کجا قرار است ما کوتاه بیاییم و هیچ نگیریم و همچنان ادامه بدهیم؟ آیا اشتهای آقایان در کوتاه آمدن های بی جواب، پایانی دارد؟
در استدلال چهارم آمده است: ((عربستان سعودی، کشورهای عربی شورای همکاری خلیج فارس، اسراییل و لابی صهیونیستی آیپک در آمریکا، تلاش های خود را برای بازگرداندن ایران به فهرست سیاه FATF آغاز کرده اند چون می دانند ماندن ایران در این لیست به معنای انزوا و زیان مستمر است؛ همسویی صددرصدی دلواپسان داخلی با اینان، شرم آور و البته تأمل برانگیز است.))
پاسخ: برخی دوستان هنوز که هنوز است یا متوجه نمی شوند که چه موقع همسویی پیش می آید، و البته شاید می فهمند اما خود را به نادانی می زنند تا مردم را فریب دهند. جنس مخالفت دلسوزان داخلی با جنس مخالفت سعودی ها و صهیونیست ها متفاوت است. سعودی ها و صهیونیست ها نمی خواهند ایران جزء این نهاد بشود چون اعتقادشان بر این است که نباید کوچکترین امتیازی به ایران داده شود، حتی اگر ایران امتیازات گسترده ای بدهد. نمونه اش همین برجام که برای کشورمان خسارت محض بود (بنا بر تعبیر مقام معظم رهبری) و دلسوزان داخلی مخالف آن به شکل کنونی بودند و در آن سو هم سعودی ها مخالف بودند چراکه می گفتند اگر ایران همه توان هسته ای خود را هم بدهد شما نباید با آنها کنار بیایید. صهیونیستها و سعودیها تنها راه را تحریم 100% و همه جانبه و حمله موشکی به ایران می دانند و از اصل هر گونه کنار آمدن با ایران را حتی اگر امتیازات ویژه ای از ایران در قبال امتیازات حداقلی داده شده گرفته شود.
اما مخالفت دلسوزان داخلی از این منظر است که بر این اعتقادند آن چیزی که از دست می دهیم در این قضیه بیشتر از چیزی است که بدست می آوریم.
لذا جنس مخالفت ها بسیار متفاوت است، البته برای آنکه فطرتی پاک داشته باشد و واقعا بخواهد متوجه موضوع شود. همزبانی آن است که در سال 88 عده ای همزبان با آمریکا و اروپا در صدد براندازی نظام برآیند. همزبانی آن است که عده ای در مجلس ششم تحصن کنند و همزبان با آمریکا خواستار محدود شدن قدرت ولایت فقیه شوند.
در پایان از دولت و دستگاه دیپلماسی انتظار می رود در این مورد نظرات منتقدان را مد نظر داشته باشد وگرنه با لجبازی و خودکامگی نظیر آنچه در برجام انجام شد، نهایت این عمل نیز چیزی جز ضرر و خسارت برای منافع ملی، چیزی نخواهد بود.