«آیا جز این بود که دستی از غیب در کار است؟ چه کسی هلیکوپترهای آقای کارتر را ساقط کرد؟ ما ساقط کردیم؟ شنها ساقط کردند. شنها مأمور خدا بودند، باد مأمور خداست.»
این جمله بخشی از سخنان امام (ره) درباره واقعه طبس بود. واقعهای که بسیاری آ ن را مصداقی بر سوره فیل دانستند و هیچکس لطف و عنایت الهی را در شکست مهاجمان آمریکایی نقض نکرد.
دانشجویان خط امام و رهبری در روز 13 آبان ماه 1358 با تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در تهران و بازداشت 66 نفر از مأموران، سفارت را به اختیار درآوردند. ازاینرو ایالاتمتحده آمریکا تصمیم گرفت با نقشهای از پیش تعیینشده و به گمان خود بینقص با 90% احتمال پیروزی به خاک ایران تجاوز و مأموران خود را نجات دهد. نام عملیات را که عملیاتی نظامی از سوی نیروی دلتا به شمار میرفت پنجه عقاب گذاشتند و با شش فروند هواپیما و هشت فروند هلی کوپتر نفربر، به مقصد ایران و طبس پرواز کردند.«پس مکر کردند و خدا نیز مکر کرد. همانا خدا بهترین مکر کنندگان است.» (سوره مبارکه آلعمران، آیه ۵۴)
پس از ورود به حریم هوایی ایران اسلامی در غروب 4 اردیبهشت 1359، در 120 کیلومتری شهر راور کرمان، یکی از هلی کوپترها دچار نقص فنی شده و ناچار به زمین نشست تا سرنشینان آن به هلی کوپتر دیگری منتقل شوند که آن هم پس از طی مسافتی با ازکارافتادن دستگاه هیدرولیک عملاً از کار افتاد! (تمامی هلی کوپتر ها فرسوده بودند!)
بااینحال، شش فروند هواپیما و شش فروند هلی کوپتر در مدار 33 درجه طبس در ظلمات شب به زمین مینشینند. حالا باید وارد مرحله بعدی عملیات میشدند، یکی دیگر از هلی کوپترها در حال سوختگیری برای مرحله بعد، دچار نقص فنی شده و با ازکارافتادن این هلی کوپتر تمامی برنامههای عملیات به هم میریزد، زیرا برای ادامه حداقل به 6 هلی کوپتر نیاز داشتند. با اعلام وضعیت، عملیات لغو و دستور عقبنشینی صادر میگردد.
در این هنگام است که به مدد الهی، طوفانی از شن برمیخیزد و تمامی هواپیماها و هلی کوپترهایی که در حال برخاستن از زمین بودند را دچار مشکل میکند. در این میان یک هواپیما و یک هلی کوپتر براثر برخورد به یکدیگر آتشگرفته و 8 نفر کشته میشوند! 5 هلی کوپتر دیگر بیحرکت در شن میمانند و بقیه بهاصطلاح کماندوها با استفاده از هواپیما میگریزند! اینگونه شکستی عجیب برای عملیاتی با نود درصد احتمال موفقیت رقم میخورد.
پسازاین اتفاق و درواقع در همان سالهای پس از واقعه، تاریخنگاران، راویان و شاهدان عینی ماجرا که احساس میکردند نسبت به این مهم، وظیفه و مسئولیتی دارند دستبهکار شده و آثاری را منتشر نمودند که همانند دیگر اتفاق هایی اینچنینی، سهم کتاب بیشتر از دیگر آثار است. ازاینرو میتوان به آثاری چون: کابوس شن، انقلاب اسلامی به روایت دیگر، عقاب در آتش، نیروی دلتا از پلی می تا طبس که به قلم آمریکاییهاست و ترجمهشده اشاره کرد.
بااینکه بهراحتی میتوان بیش از دهها کتاب و صدها مقاله در این زمینه جستجو کرد؛ اما به خاطر عدم تبلیغات و اطلاعرسانی بهنگام بسیاری از مردم این واقعه مهم را فقط در حد دو خط کتاب تاریخ دبستان میدانند و بس. البته در این زمینه مستندهایی نیز ساختهشده؛ اما هیچکدام راضیکننده و درخور اتفاقی که همگان در اقصی نقاط جهان آن را شکست مفتضحانه آمریکا بدانند، نیست!
متأسفانه در میان آثار سینمایی و سریالهای تلویزیونی نیز دست پُری نداریم؛ درحالیکه در میان رسانههای جمعی، فیلمها و سریالها بیشتر دیده و بازخورد بیشتری نیز دارند.
هرسال تلویزیون در خوشبینانهترین حالت فیلم سینمایی طوفان شن (تولید سال 75) را که شاید بیش از صدها بار پخششده را بازپخش میکند و با یک یا دو گزارش خبری و مستندی 30 دقیقهای به پایان میرساند؛ همین و تمام! همه اتفاقهایی که در 5 اردیبهشت از شبکههای سراسری ایران رخ میدهد به همین سادگی به پایان میرسد تا سال بعد و باز تکرار مکررات.
در سینما که اوضاع بسیار وخیمتر است و شاید در چند سال اخیر بیشتر! هیچ اثری را نمیتوان یافت که حتی اشاره کوچکی به این واقعه داشته باشد! فرمول بسیار سادهای است و بهراحتی میتوان آن را به کار گرفت، رسانههای جمعی بهخصوص تلویزیون و سینمای جهان میتوانند حرف خود را به جهانیان بدون هیچ زور و فشاری تحمیل کنند؛ کاری که مدام از طرف آمریکا انجام میشود؛ دقیقاً در اولین سالهای پس از انقلاب اسلامی و با ساخت فیلمها و سریالهای ضد اسلامی و بعضاً ضد ایرانی! آنهم با خشن جلوه دادن مسلمانان و گاهی خدشهدار کردن چهره ایران پس از انقلاب! حال در میان این هجمه عظیم تبلیغاتی و تعداد بیشمار تولیدات سینمایی که خود یکی از اقلام صادراتی کشورها محسوب میشود چه کردهایم؟ برای آینده چه اندیشیدهایم؟ این سؤالی است که هنوز کسی پاسخ آن را نمیداند!
این نکته را به خاطر بسپارید: تعداد کثیری از مردم جهان معمولاً فیلمهایی را برای دیدن انتخاب میکنند که جوایزی را در کشور خود و سطح بینالملل کسب کرده باشند؛ بنابراین زمانی که فیلم (بهزعم آنان واقعی) آرگو که تقریباً بهطور غیرمستقیم این واقعه را پوشش میدهد جایزه اسکار را کسب میکند بیشک بیشتر دیده خواهد شد. پس تعداد افرادی که فریب این داستان نیمه واقعی را میخورند و ایرانیان را مردمی متجاوز تصور میکنند بیشتر می شود. مگر اینکه ما ثابت کنیم لانه جاسوسی و جاسوسان آمریکایی را افشا کردیم؛ نه سفارتخانه و انسانهای بیگناه را.