شاید اگر به ده سال پیش برگردیم خواهیم دید که در آن زمان در جغرافیای منطقه استراتژیک خاورمیانه، رژیم صهیونیستی تاثیر بسزایی در شکلگیری تحولات منطقه داشت. رژیمی که چنان ترسی در منطقه ایجاد کرده بود که دولتهای عرب قدرت رویارویی با آن را در خود نمیدیدند و همواره زیر بار تحکم این رژیم بودند و موصاد هم به عنوان بزرگترین و قویترین نیروی اطلاعاتی منطقه خودنمایی میکرد.
اما اکنون دیگر رژیم صهیونیستی در معادلات منطقه نقشی ندارد و دیگر در نزد ملتهای عرب ابهتی ندارد. نقطهی عطف چگونگی به وجود آمدن این ماجرا را باید در جنگ سی وسه روزه و شکست مفتضحانه آنها در مقابل نیروهای جوان و رشید حزب الله لبنان جست و جو کرد.
جنگی که در آن رژیم صهیونیستی در پی رسیدن به برنامههای خود و همدستانش برای اجرای پروژه خاورمیانه جدید بود، و آن جنگ کلید خورد؛ اما حوادثی رخ داد که باعث شد این برنامه را به کلی فراموش کنند و از آن زمان بود که اضمحلال این رژیم به وجود آمد.
نکته مهم این جریان صفآرایی حزب الله لبنان مقابل آنان با تکیه بر رهبری قوی و مردمی بودنش بود که با وجود اینکه ارتش رژیم صهیونیستی در بین ده ارتش برتر نظامی جهان قرارداشت در طی سی وسه روز اسیر توانمندی های جوانان حزب الله قرارگرفت.
ناکامی بزرگ این رژیم و همدستانش و نرسیدن به اهدافشان باعث قوت گرفتن جریان مقاومت شد، جریانی که بیش از هر چیز دیگری تحقق یکی از اهداف امام بزرگوار ما برای صدور انقلاب بود.
بعد از آن، رژیم صهیونیستی که میخواست از ننگ این شکست رهایی پیدا کند به فکر حمله به غزه - که سالها در محاصره بود – افتاد اما در آنجا هم با مقاومت جنبش حماس -یکی دیگر از محورهای مقاومت- روبرو شد و در آنجا نیز مجبور به عقبنشینی شد.
جنگ سی و سه روزه و مقاومت حزب الله لبنان، نقطه عطف و نقطه سرازیری رژیم تا دندان مسلح صهیونیستی شد و بعد از آن بود که محور مقاومت از لبنان به سوریه و عراق و فلسطین و یمن گسترش یافت.
این گسترش محور مقاومت باعث شد که مستکبران دست به تشکیل گروهکهای تکفیری در ابتدا جبهه النصره و بعد ها داعش بزنند تا به وسیله آنها جریان مقاومت را از پا در بیاورند که باز هم در طراحی این نقشه شکست خوردند.
کلید واژههای این پیروزیها در محور مقاومت را میتوان به چند نکته خلاصه کرد که باید امروز مورد توجه همگان باشد:
1-الگو گرفتن از انقلاب اسلامی یا بهتر بگویم صدور انقلاب اسلامی ایران
2-التزام داشتن به اسلام و توکل بر خدا و در کنار آن مردمی بودن آن، یعنی همان حکومت مردم سالاری دینی
3-باور به خود و به تواناییهای درونی در درون جریان مقاومت
4-مبارزه با استکبار، ظالم و عدم تسلیم در برابر ظالم
5-تشکیل بسیج مردمی برای مبارزه با گروههای تکفیری
و...
زمانی که به همهی این نکات توجه میکنیم؛ این اصول را همان اصولی میبینیم که باعث تاسیس انقلاب اسلامی شد. انقلابی که هر روز که رو به جلو میرود به عظمتش افزون تر میشود و به طور مسلم دشمنان آن هم درصدد برمیآیند تا نقشههایی تازهتر برایش بکشند ولی باید امروزه بدانند که دیگر برای مبارزه با انقلاب اسلامی نمیتوانند از مرز ایران وارد شوند، بلکه ابتدا باید از حزب الله، حماس، عراق، سوریه و جنبش انصارالله یمن بگذرند که تجربه نشان داده است نمیتوانند.در واقع صدور انقلاب اتفاق افتاده و دیگر غربیها در باتلاقی هستند که هر چه دست و پا بزنند بیشتر فرو میروند.
نکته مهم و قابل توجه در تمامی این حوادث تبدیل تهدیدهای به وجود آمده توسط غربیها به فرصتهای بینظیر برای محور مقاومت و انقلاب اسلامی است. تاریخ چه در صدر اسلام – برای نمونه جنگ احزاب- و چه در قرن اخیر – برای مثال دفاع مقدس- نشان داده است که آنچه خداوند نوید داده است برای پیروزی جریان حق بر علیه باطل - البته با رعایت شرایط و الزام های این پیروزی – اتفاق خواهد افتاد.
این تبدیل تهدید به فرصت ( فرصت محوری بودن) را یادمان باشد، این کلید واژه نبردهای بزرگ آینده خواهد بود. اکنون محور مقاومت یک فرصت است، فرصتی که میتوان از آن به نحو احسنت استفاده کرد و در پایان لازم است 23 مرداد ماه روز مقاومت اسلامی را گرامی داریم.