سبک زندگی مجموعهای از اعمال و رفتار است که وقتی در کنار هم قرار میگیرند پازل زندگی ما را میسازند. انسان منتظر باید نوعی از سبک زندگی را انتخاب کنند که وقتی گزارش اعمالش را در محضر مولایش بیان میکند، لبخند رضایت را بر لبان ایشان بنشاند. لذا لازم است اولا نسبت به آن سبک زندگی که مورد نظر امام عصر است معرفت پیدا کند و ثانیاً با دقت و تأمل آن را در زندگی به کار گیرد. سبک زندگی مهدوی همان سبک زندگی کسی که در خطر است، مهدویت و ظهور است آنرا اعمال دینی را با نیت رضایت مولایی اش انجام دهد مثلاً اگر پیرامون تربیت فرزند تفکر میکند بهدنبال این است که چگونه فرزندی مهدوی تربیت کند، او اگر صدقه می
دهد در صدد نیتهایش که سلامتی امام عصر است میباشد. در آیات قرآن و سخنان اهل بیت (ع) تا حدود زیادی شرایط و هنجارها و ناهنجارهای دوران غیبت مورد بررسی قرار گرفته و برای دوستداران اهل بیت (ع) به عنوان یک سلسله اخبار غیبی و پیش بینی های اخلاقی_اجتماعی گزارش شده است. از سوی دیگر برای حفظ شیعه و اصالتهای انسانی الهی او، از جانب پیشوایان دین رهنمودهایی صادر شده است که به عنوان برنامه و استراتژی راهبردی در این دوران باید مورد توجه خاص قرار گیرد.
از دیدگاه قرآن و اهل بیت (ع) و نیز از منظر کارشناسان مسائل تربیتی، محدوده خانه از قداست ویژهای برخوردار میباشد که خانههای مهدوی لازم است ضمن آشنایی با این اهمیت و قوانین و آداب خانه، برای اجرای قواعد خانه داری تلاش نمایند.
اهمیت ویژه خانه سبب شده است تا دین برای ساختن خانه، ورود به آن، حضور در آن و خروج از آن قوانین و آداب خاصی را تنظیم کند، همانطور که برای خانههای خداوند (مساجد) در زمین، احکام ویژهای وضع شده است.
سبک زندگی امروز با تقسیمبندی دوگانه که یک زندگی بر مبنای ولایت الهی و عبودیت و با سه محور عاقلانه، نورانی و عبودیت محور است، یک زندگی بر مبنای عبودیت شیطانی است. بهطوری که انسان خود را پرستش میکند و خود را بالاتر از خدا تلقی میکند.
این نظام را شیطان بنیانگذاری کرده و در سوره اعراف میگوید: خدایا من سبک زندگی را طوری شکل میدهم که مردم دیگر تو را عبودیت نخواهند کرد، بلکه مبنای آنها پرستش خود و نفسشان باشد و خداوند سبک زندگی اسلامی را معرفی کرده است و فرمودند: این بندگان من هستند که بر آنها تسلط نداری.
در دنیای غرب بعد از قرن 14 میلادی و دوران مدرنیته کار خاصی صورت نگرفت بلکه آنها تفکر شیطان و سبک زندگی شیطانی را تئوریزه کردند و یک سری مبانی علمی به آن اضافه کردند و این سبک را احیا کردند.
در سبک زندگی مدرن که در مقابل سبک زندگی اسلامی است و قرار است امام بیایند و این سبک را احیا کنند، خارج از اخلاق اسلامی نیست، رسانههای غربی تلاش میکنند مبانی را به بهترین نحو القا کنند و برای همه فهم کردن آن از ابزار هنر استفاده میکنند که مهمترین ابزار آن رسانه استوقتی شیمون پرز در اتحادیه سران اروپا و آمریکا در پاسخ به این سوال که با مسلمانان چهطور برخورد کنیم که مدل زندگی آنان را تغییر دهیم؟ و مدل زندگی امریکایی را جایگزین آن کنیم؟
برای آنها فیلم آمریکایی، موسیقی آمریکایی و انیمیشن آمریکایی پخش کنیم، همین که این فیلمها وارد زندگی مردم شود و مردم به سبک و زندگی آمریکایی فکر کنند و بپوشند و زندگی را بر مبنای آن تنظیم کنند. این طرح تصویب شد و در 12 کشور خاورمیانه اجرا شد. بهطوری که در ماهواره شبکههایی با زبان فارسی برنامههایی با سبک زندگی آمریکایی ارائه میدهند تا ذائقه مردم تغییر کند.
فوکویاما میگوید؛ جهانی شدن یعنی آمریکایی شدن باید آمریکایی فکر کنید، آمریکایی غذا بخورید و آمریکایی لباس بپوشید و آمریکایی زندگی کنید. بنابراین رسانه بهترین عامل است که میتواند این سبک را در خانوادهها نهادینه کند، ما باید توجه داشته باشیم تا کودکان در انیمیشنهای غربی از سبک زندگی غربی متاثر نشوند.
بعد از قرن 14 که تفکر اومانیسم مبنا شد، اندیشمندان غربی می خواستند علم را جایگزین معنویت کنند و برای آرامش از علم بشری استفاده کنند ولی بعد از سال ها، دنیای غرب به این نتیجه رسید که ممکن است این روش زندگی آسایش داشته باشد اما آرامش در زندگی وجود ندارد، این یکی از آفات زندگی غربی است، حالا چه باید کرد؟ به این نتیجه رسیدند که باید مجدد به دین و معنویت برگردیم و این به ما آرامش میدهد ولی نظام غرب با نگاه خاص خود برای اینکه بتواند حاکمیت خود را بر مردم داشته باشد، یک معنویت به جامعه ارائه داد که نزدیکترین نگاه را به تفکرات لیبرالیسم و اومانیسم داشته باشد. معنویتهایی که خدامحور نباشد بلکه انسان محور باشد.
اینکه هر کس در خانه و کلیسا کارهای معنوی کند ولی به دنیای پیرامون خود کاری نداشته باشد که چه اتفاقی میافتد. تفکر لیبرال دموکراسی میگوید خود و خودت هستی و به کسی کاری نداری. البته اسلام این را رد می کند، با این نگرش معنویتها و نوعی جنبشهای نوپدید دینی ارائه شد که گویا دینی هستند ولی در عمقشان انسانی هستند. در نظام غرب به این نگرش فضا قرار دادند تا اینکه یک معنویت خنثی را تجربه کنند.