به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خراسان تایم به نقل از خبرگزاری فارس؛ دهه پایانی ماه صفر عطر حال و هوای عجیبی را در کشور و در خراسان جنوبی ایجاد کرد حال و هوایی که کمتر میتوان نظیر این صحنهها را یافت.
فضای شهر بیرجند با رجعت پیکر پاک 3 حماسه میدانهای نبرد معطر به عطر کربلای حسین(ع) میشود و حضور این حماسه پس از سالها دوری افتخار بزرگ بر امت هوشیار است تا بار دیگر با یادآوری حماسه و ایثار جانفشانی مردان بیادعا در میدانهای رزم با آرمان سرخ و عاشورایی این شهیدان در ادامه راه سرخشان تجدید بیعت و میثاق کنیم.
همه آمده بودند یک ایران به وسعت سنگرهای خاکی، پدران و مادران خواهران و برادرانی که با شور و هیجانی وصفناشدنی به استقبال برادران خود آمدهاند و تو نپندار که این شهدا گمنام هستند اگر گمنام هستند، پس این همه عاشق کیستند که به استقبال آمدهاند.
در عصر فضیلتهای گمشده این سربازان مکتب خمینی بودند که میوههای خوب زندگی کردن، خوب فکر کردن، خوب نبرد کردن و حتی خوب مردن را از درخت حماسه چیدند و چشیدند، میگویند عاشق واقعی را باید هنگام درد، رنج و بلا محک زد در این زمان است که عاشق نه تنها از معشوق دست نمیشوید بلکه در عاشقی راسختر میشود.
چقدر تپشهای دلم لحظهها را برایم شمرد، چقدر اشک و آه و تباهی کردند و دلداریام دادند زمانی که باران تابوتت روی دستان مردمان این دیار بر خود میبالید با ناباوری نگاه میکردم آغوش گرم مادری چه بیصبرانه انتظارت را میکشید و پدری چه سربلند نظاره گرت بود و در خلوت تنهایی خود زار میزدند.
هر کس به امیدی اینجاست
هر کس به امیدی اینجاست؛ چون تجربه به آنها ثابت کرده است که کسی دست خالی از دیدار آنها برنمیگردد، زیرا این ملت خود میداند چه دسته گلهایی را برای دفاع از این سرزمین و اسلام تربیت کرده است.
هوا آنقدر معطر بود که انگار تمام آسمان را یاس پوشانده بود هیاهوی استقبال از لالهها شاید باور نکنی... چه سعادتی بالاتر از اینکه اصحاب آخرالزمانی سیدالشهدا(ع)، سربازان امام زمان(عج) را بر دروازه راه آسمان که بر زمینیان گشودهاند، بدرقه کنی.
شما را میآورند ولی همه آقایان در تشییع پیکرتان حضور نمییابند مگر این حرف خودتان نیست که «شما به آمدن آنها نیازی ندارید، بلکه آنها باید محتاج آمدنتان باشند» مگر میشود انسان بداند و بشنود که شما چه کردهاید و برای چه رفتهاید ولی بی اهمیت به خود مشغول باشد.
استقبال از لالههای گمنام این سرزمین سردی و گرمی هوا را نمیشناسد، زیرا همه ما افقهای معنوی انسانیت مانند عشق، امید و شجاعت را در شهدا تجربه کردهایم.
در گوشهای از محفل نشسته، چفیهای مشکی به گردن انداخته و گاه گداری اشکهایش را با آن پاک میکند گرچه احساس میکنی نظارهگر است اما زمانی که به عمق وجودش پی میبری متوجه میشوی خلوتی عجیب با یار دیرینهاش گرفته است.
* کولهبارت را برایم به یادگار گذاشتی و پر کشیدی
به آرامی به سویش قدم برداشته که مبادا خلوتش با دوست دیرینهاش به هم بخورد مدتی را در کنارش میایستم، «کولهبارت را برایم به یادگار گذاشتی و پر کشیدی و مرا در کنج ویرانهای حسرت رها کردی» این اولین کلمهای بود که بر زبان این یادگاران هشت سال دفاع مقدس جاری شد.
یکی از یادگاران دوران دفاع مقدس است و سابقه حضور در جبهه را دارد خود را حسین آهنی معرفی میکند و میگوید: مردان خدا بدون هیچ ادعایی وارد جبهههای نبرد شدند و همه چیز خود را فدای این انقلاب و اسلام کردند.
وی حیات ابدی را از گرمای خورشید شهادت دانست و توضیح داد: شهیدان این حقیقت را درک کرده بودند و به همین دلیل خود را در معرض تابش نور خورشید قرار دادند.
آهنی خطاب به مسؤولان و مردم جامعه متذکر شد: باید راهی را که شهیدان خونهای زیادی نثار آن کردند را حفظ کنیم و مراقب باشیم بدون آگاهی و یا با فریب دشمن این راه را مسدود نکنیم.
صدای خسخس سینه و سرفههای خشک این یادگاران دفاع مقدس امانش را بریده بود و نمیتوانست به صحبتهایش ادامه دهد و آخرین جمله خود را با چشمانی اشکبار پایان میدهد و میگوید: شهدا شما بیایید، زیرا ما پای آمدنمان لنگ است بگذار دنیا با همه تجملاتش بشود مال همانها که هست و نیستشان را به پای آن میریزند این روزها بیشتر از هر زمانی به وجودتان نیازمندیم.
با خود میاندیشم به راستی صدای خسخس و سرفههای خشک یادگاران هشت سال دفاع مقدس چه غریبانه در هیاهوی گنگ آدمها گم شده است و این شمعها چه معصومانه در گوشه و کنار بیمارستانهای شهرمان آب میشوند.
در این بزم نورانی پدران و مادرانی شهیدی را مییابی که حکایت عاشقی آنها سالیان سال است ناتمام شدنیست، پدرانی که در چرخش روزگار کمر خم کرده و مادرانی گیسو سپید...
* انتظار تمام نشدنی پدر و مادرهای منتظر
پدران و مادرانی که سالیان سال چشم به در دوخته که شاید فردایی از فرزند شهیدشان خبری رسد، مادری که در سرما و گرمای روزگار درب خانه را آب و جاروب میکند برای پذیرایی از فرزندش اما افسوس...
اینان همان گمنامانی هستند که حاضر نشدند چهره نمایان کنند، اینان خواستند همانند مادر پهلو شکستهیشان در اوج گمنامی باقی بمانند و در صحرای محشر همجوار با مادر پهلو شکسته پا در عرصه محشر بگذارند و به آغوش مادر پناه ببرند.
هوا، هوای دعا است، از ذهنم تمام خواستههایم را میگذرانم، خواستههایی که بیشتر برای دیگران است، لحظهای را از دست نمیدهم، تنها زبان دعاست که میتواند قصور بشر را از درک وقایع این چنینی نجات بخشد.
مخاطب دیگرم در این مراسم پدر شهدی بوده که سالیان سالست منتظر آمدن فرزندش است، پدری که از سوز دل حکایت میکند، پدری که فراق فرزند سوی چشمانش را گرفته و در حسرت دیدار فرزند گریان...
* درد و دلهای سوزناک پدر شهید
خود را معرفی نمیکند و به قول خودش میخواهد همانند فرزندش گمنام بماند، لرزش دستان پدر، دیدگان کم سوی پدر بیرحمیهای روزگاری را حکایت میکند که اندک ارزشی برایش قایل نیستند.
پدر دل پر دردی دارد، لب به سخن میگشاید، از بیاعتنایی مسؤولین گرفته تا طعنههای مردم، میگوید مگر همه مسؤولین نمیگویند آرامش و استواری ایران اسلامی مدیون شهدا است، پس کجای این حقیقت را درک کردهاند؟ جز اینکه زمانی که مناسبتی میشود فقط به دیدار کوچکی بسنده میکنند و میروند و دیگر ازشان خبری نمیشود؟
پدر با صدای لرزان ادامه میدهد: بسیاری از این شهدا زن و فرزند داشتهاند اما آیا شده مسؤولی پای دردودل یک فرزند شهید بنشیند و برایش پدری کند؟ مردم چه میدانند که سالیان سال بیپدر سر بالین گذاشتن چه حسرتی دارد؟
وی از طعنههای مردم روزگار غمگین است و بیان میدارد: مردم میگویند فرزندتان که به شهادت رسید برای شما خوب شده است از همه امکانات بنیاد شهید استفاده میکنید و در اوج راحتی به سر میبرید و فرزندانتان به شغل و مقام دست یافتهاند.
این پدر شهید دستهای پینه بسته خود را نشان میدهد و میگوید: من نه از بنیاد شهید خدمات دریافت میکنم و نه ارگانی دیگر هر آنچه در زندگی به دست آوردهام از زحمت بازوی خودم بوده است، زیرا اجر و پاداش خون فرزند شهیدم را برای فردا محشر گذاشتهام.
پدر حرفهای زیادی برای گفتن داشت، در اوج حرفهایش صدای صلوات و همهمه جمعیت رشته کلام پدر را برید و به سیل جمعیت شتافت که دستی بر تابوت شهید گمنام که شاید فرزندش باشد بزند.
* وجود 118 شهید گمنام در 43 نقطه خراسان جنوبی
معاون هنری بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس خراسان جنوبی هم در جمع خانوادههای شهید است.
وی در گفتوگو با فارس، به گفته امام(ره) مبنی بر اینکه «شهدا شمع محفل بشریت هستند» اشاره کرد و اظهار داشت: این گفته امام راحل ما را با مفهومی آشنا میکند که آن را به مثابه چراغ راه سعادت مینامیم لذا شهدا راهنمای این راه هستند.
مهدی رحیمآبادی از مهمترین درسهای شهدا را امر به معروف و نهی از منکر، استکبارستیزی، ایثار و غیرت دینی دانست و تصریح کرد: مادران و همسران شهدا اسوههای صبر، استقامت و گذشت هستند.
وی از وجود 118 شهید گمنام در 43 نقطه خراسان جنوبی خبر داد و اذعان داشت: پیکر این شهدا در 11 شهرستان تابعه استان در مراکز نظامی، دانشگاهها، مرکز شهرستان و شهرها به خاک سپرده شدهاند.
معاون هنری بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس با اشاره به اینکه خراسان جنوبی در دوران دفاع مقدس حدود 2 هزار و 100 شهید تقدیم انقلاب اسلامی کرده است، اذعان داشت: اگر امروز ما بر قلههای سربلندی قرار داریم به خاطر مجاهدتها و رشادتهای رزمندگان به ویژه شهدا و جانبازان است.
رحیمآبادی با اشاره به اینکه پیکر سه شهید گمنام دفاع مقدس ششم آذرماه وارد فرودگاه بیرجند شده است، توضیح داد: پیکر این سه شهید امروز از بوستان شهدای گمنام بیرجند به سمت حسینیه جماران تشییع شد.
وی از تدفین یکی از شهدا در حسینیه جماران بیرجند خبر داد و اعلام کرد: پیکر دو شهید دیگر برای دفن به شهرستان درح منتقل و در آنجا خاکسپاری میشود.
معاون هنری بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس خاطرنشان کرد: از سه شهید گمنام، 2 شهید 42 ساله و 39 ساله در یکم اسفند سال 62 در عملیات خیبر منطقه جزیره مجنون و شهید دیگر 19 ساله در فروردین 62 در عملیات والفجر یک منطقه فکه به شهادت رسیدهاند.
میگویند جنگی دیگر شکل گرفته است و ولیفقیه نیرو نیاز دارد، شهدا توانمان دهید بتوانیم از پرداختن به خود درآییم و مثل شما تکلیف محور عمل کنیم، نه خواسته محور.
امروز بسیاری از مردم زمانه ما دیگر آرمانشان پول است و کسب بیشتر لذتها، شاید زمانه شما هم همین طور بوده و شماها از آن میان برگزیده شدید و خدا شما را برای خود تربیت کرد و ساخت، از زمانه شما خبر ندارم اما زمانه ما غربتکدهای شده که خیلیها آرمانشان از این دنیا شده پول، نه صالح و مصلح بودن...
مگر میشود گل را ندید؛ گلها حتی اگر پرپر شوند، بوی عطرشان در آسمان خاکستری و تیرهرنگ شهر هم میپیچد، قصه، قصه سوختن پروانههاست، پروانههای گمنامی که هیچ کس از عشقشان خبردار نشد.
--------------------------
گزارش از لیلی لیمویی