سرگذشت پردرد یک معلم سربیشه ای/
معلم فداکاری که جانش را به خطر انداخت/ با وجود 24 سال خدمت، دوباره به مناطق محروم مامور شدم/ مسئولان التماس هایم را نپذیرفتند
4 بهمن 1395 ساعت 14:41
با توجه به محرومیت و مشکلات بهداشتی روستای زهک، در سال سوم خدمتم، عقرب دختر دو ساله ام را نیش زد، اما به دلیل دورافتادگی روستا و نبود امکانات پزشکی، تنها فرزندم را از دست دادم.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خراسان تایم به نقل از خاورستان، حق داد الیاسیان یکی از آموزگاران بسیجی است که سالها برای علم و فرهنگ دانش آموزان این مرز و بوم تلاش کرده و اکنون پس از 24 سال خدمت خالصانه و صادقانه، سال های آخر خدمت با ارزشش را سپری می کند.
این معلم بسیجی که بیش از سه سال و نیم است فرمانده بسیج پایگاه شهید چمران مسجد امام حسین(ع) سربیشه هم هست، از بی عدالتی ها در آموزش و پرورش گلایه مند است، و سرگذشت و دلی پر از درد دارد.
الیاسیان در گفتگو با خبرنگار خاورستان؛ با اشاره به اینکه هم اکنون 24 سال از خدمتم در آموزش و پرورش می گذرد اظهارکرد: در ابتدای خدمتم در روستای دورافتاده زهک از توابع نیک شهر سیستان و بلوچستان خدمت کردم. من به همراه خانواده ام به مدت سه سال در این روستا اقامت و خدمت کردم.
وی افزود: با توجه به محرومیت و مشکلات بهداشتی روستای زهک، در سال سوم خدمتم، عقرب دختر دو ساله ام را نیش زد، اما به دلیل دورافتادگی روستا و نبود امکانات پزشکی، تنها فرزندم را از دست دادم.
این معلم بسیجی گفت: پس از این موضوع درخواست انتقال کردم که مسئولان همکاری کردند و به شهر زاهدان انتقالی یافتم و به عنوان معاون آموزشی و پرورشی خدمت کردم.
الیاسیان بیان کرد: پس از چندین سال خدمت در زاهدان، در چهار سال قبل درخواست انتقالی به زادگاه خودم شهرستان سربیشه کردم.
وی با اشاره به اینکه سه سال گذشته را سرپرست خوابگاه شهید نواب صفوی سربیشه بودم افزود: اما متاسفانه پس از 244 سال خدمت و همچنین سابقه خدمت در مناطق محروم، امسال دوباره بنده را برای خدمت به روستای محروم بهامرز از توابع سربیشه فرستاده اند.
این معلم بسیجی اظهارکرد: باتوجه به اینکه قبلا سابقه خدمت در مناطق محروم را داشته ام؛ اکنون پس از یک عمر خدمت عدالت نیست که دوباره به مناطق محروم بروم.
الیاسیان گفت: هر روز برای رفتن به این روستا باید یک ساعت طول مسیر کنم و در واقع برای این روستا باید یک سرباز معلم مامور می شد.
وی بیان کرد: بارها به مسئولین آموزش و پرورش شهرستان التماس کردم که همسرم مریض است و پدر همسرم هم بیمار دیالیزی است و به غیر از این هم، بنده در مناطق محروم خدمت کرده ام و اکنون عمری خدمت کرده ام و سنم بالا رفته است، این عدالت نیست.
وی ادامه داد: اما ابتدا مسئولان گفتند اگر در شهر خدمت کنی 380 هزار تومان از حقوقت کم می شود، من هم گفتم مشکلی ندارد و من خدمت در شهر را ترجیح می دهم، اما در پایان هم محل خدمتم را روستا انتخاب کردند.
این معلم بسیجی اظهارکرد: صبح شنبه که از شهر سربیشه عازم محل کارم در مدرسه خرداد روستای بهامرز شدم از بارش باران خبری نبود ، اما در طول مسیر هوا بارانی شد و در مسیر روستای محل خدمتم سیلاب جاری شده بود.
وی افزود: برخلاف تاکیدات اهالی روستا، به همراه همکارم که سوار خودروی من بود، از سیلی که در مسیر جاده بود با خودرو عبور کردیم و به روستای معروفان( محل خدمت همکارم) رسیدیم.
این معلم بسیجی ادامه داد: مسیر روستای معروفان تا بهامرز حدود 4 کیلومتر است و باید برای رفتن به محل خدمتم از سیلاب دیگری می گذشتم، اما مردم روستا اصرار داشتند که به مدرسه نروم، اما چون روز پنجشنبه و جمعه تعطیل بوده و ممکن بود به دلیل شرایط جوی روزهای آینده هم تعطیل شود، با خودم گفتم دانش آموزان از درس عقب می افتند و حالا که این مسیر طولانی را آمده ام، هر طور شده به مدرسه می روم.
الیاسیان بیان کرد: چون شرایط عبور از سیلاب با خودرو امکان پذیر نبود، خودرو را در این روستا پارک کردم و با پای پیاده به سمت مدرسه حرکت کردم. اما چون زمین به شدت گل شده بود به سختی حرکت می کردم. پس از مدتی پیاده روی نفسم تنگ شد و قلبم به درد آمد که در این زمان مدتی استراحت کردم و دوباره به راهم ادامه دادم تا به مدرسه رسیدم. متاسفانه تصور می کردم که هنوز هم مانند دوران جوانی توانایی دارم.
وی با اشاره به اینکه در مدرسه هم تدریس را شروع و تا سه ساعت ادامه دادم، اما درد قلبم بیشتر شده بود و مجبور به تعطیل کردن مدرسه شدم گفت: در این زمان به کمک یکی از روستائیان و با وانت به روستای معروفان رفتم و سپس با خودروی خودم به شهر رفتم. اما چون دردم تسکین پیدا نکرد به پزشک مراجعه کردم که وی پس از انجام معاینه بستری ام کرد.
این معلم بسیجی با اشاره به اینکه قبلا سایقه بیماری قلبی نداشته ام و هم اکنون هم درد قلبم بهتر است افزود: اما غلظت خون بدنم بسیار رقیق شده که از جهت خونریزی خطرناک است و هنوز باید بستری بمانم.
الیاسیان اذعان کرد: متاسفانه برخی از مسئولان به دلیل پارتی بازی و قوم و خویش داری، حق افرادی مثل من را ضایع می کنند. اما نمی دانستم که اگر به شهر خودم برگردم ممکن است پس از 24 سال خدمت بنده را به مکانی بفرستند که باید نیروهای جوان و سرباز معلمان خدمت کنند و اکنون از این انتقال پشیمانم و ای کاش در همان زاهدان خدمت می کردم.
کد مطلب: 3080