يکشنبه ۴ مهر ۱۳۹۵ ساعت ۱۳:۳۸

بازگشت به تهران با بلیط بغداد!

صدام علیرغم اطلاع از مخالفت سیا با افشای نقش کلیدی ایالات متحده در راه اندازی جنگ بر علیه ایران، برای ارضای جاه طلبی های خود و تثبیت جایگاهش به عنوان رهبر جهان عرب، مناسب می بیند تا خبر آن ملاقات محرمانه را از طریق طارق عزیز به گوش سران عرب برساند.
بازگشت به تهران با بلیط بغداد!
 
«سولیوان اعتقاد داشت که جمهوری اسلامی مورد درخواست مردم به رهبری[امام خمینی] واقعیتی گریز ناپذیر است. سولیوان هیچ اعتقادی به پایگاه مردمی و توانایی بختیار نداشت. معتقد بود که باید تسلیم واقعیت محتوم شد و مستقیما با تصور روی کارآمدن یک دولت از سوی امام خمینی کار کنیم و از حالا برنامه مقابله با آن را بریزیم.» 

اینها بخشی از نوشته های ژنرال آمریکایی؛ رابرت هایزر در کتاب «ماموریت ایران» است. هم او که در ماه های پایانی رژیم پهلوی با هدف راه اندازی کودتایی برای بدل زدن به انقلابیون ایرانی وارد تهران شده و سرانجام نیز با دست خالی به آمریکا بازگشته است.

هایزر در بخش دیگری از همین کتاب می نویسد: «اعتقاد داشتم که فاجعه آمیزترین احتمال این خواهد بود که آیت الله به ایران بازگردد، بدون آنکه ما توانسته باشیم ابتدا با او به تفاهم برسیم.» دغدغه های شخصی هایزر که در کتابش مکتوب شده است، بیش از هر چیزی مبین یک واقعیت است: «نگرانی برای آینده حضور آمریکا در ایران!»


کابوس های هایزر خیلی زود به واقعیت تبدیل شد. آمریکایی ها از ایران رفتند و آخرین تلاش های آنها هم پس از شکست طرح کودتای نوژه و حمله نظامی به طبس با بن بست مواجه شد. 

با این حال، آنها نمی توانستند از ایران چشم پوشی کنند. از دست دادن یکی از ستون های استراتژی دوستونی نیکسون برای تسلط بر نفت و انرژی منطقه غرب آسیا، موضوعی نبود که بتوان به سادگی از کنار آن گذشت. آمریکایی ها برای بازگشت به ایران عجله داشتند. لذا برای آنکه تصویر منفوری از خود در نزد افکار عمومی ایران ایجاد نکنند، از راه دادن متحد چندین ساله خود-محمدرضا پهلوی- به خاک آمریکا هم سر باز زدند. با این حال، هیچ کدام از اینها موثر نیفتاد. اوایل سال 59، وقتی فضای عمومی ایران هنوز درگیر جنگ های جدایی طلبانه و ترورهای کور سازمان مجاهدین خلق است، سیا تصمیم می گیرد برای کنترل انقلاب ایران، یکی از مهره های قدیمی خود را فراخوان کند. 


21 تیر 59، برژینسکی مشاور امنیت ملی کارتر، در مرز اردن به‌طور پنهانی با صدام دیدار می کند. دیداری کاملاً محرمانه و بدون بازتاب رسانه ای. این دیدار محرمانه قرار است آخرین هماهنگی ها را در بالاترین سطح ممکن برای حمله نظامی به ایران فراهم نماید. سیا به جد معتقد است بازگشت آمریکا به ایران نمی تواند زیاد طول بکشد، لذا لازم است از بازتاب رسانه ای این دیدار به علت تاثیر منفی بر دیدگاه مردم ایران نسبت به آمریکا جلوگیری شود. سناریویی که سه ماه بعد از شروع جنگ تحمیلی، توسط طارق عزیز، معاون نخست وزیر عراق نیمه تمام می ماند! 

طارق عزیز، نخست‌وزیر وقت عراق، در سفر خود به فرانسه در اقدامی غیرمنتظره، خبر ملاقات برژینسکی با صدام را در مرز اردن، در اختیار مجله «فیگارو» قرار می دهد و مدعی می شود که ملاقات محرمانه برژینسکی و صدام قبل از آغاز جنگ به‌منزله چراغ سبز آمریکا به عراق برای حمله به ایران بوده است.


فیگارو در بخش دیگری از گزارش خود می نویسد:«پیش بینی‌ها چنین بود که اگر بغداد پیروز بشود، ایران بی‌ثبات می‌شود و رژیم جمهوری اسلامی از میان می‌رود و یک دولت طرفدار غرب به جای آن به قدرت می‌رسد.» 

صدام علیرغم اطلاع از مخالفت سیا با افشای نقش کلیدی ایالات متحده در راه اندازی جنگ بر علیه ایران، برای ارضای جاه طلبی های خود و تثبیت جایگاهش به عنوان رهبر جهان عرب، مناسب می بیند تا خبر آن ملاقات محرمانه را از طریق طارق عزیز به گوش سران عرب برساند.

جاه طلبی های صدام بعدها سبب می شود تا بدون هماهنگی با کدخدا به کویت حمله کند. مسئله ای که سرانجام به حذف او توسط جرج بوش منتهی می شود. سند ارتباط دیرپا و عمیق صدام با سازمان سیا را اما سال ها بعد، ریچارد سیل خبرنگار اطلاعاتی یونایتدپرس، در گزارشی به نقل از مقامات پیشین اطلاعاتی آمریکا منتشر می کند. 


سیل می نویسد: «سابقه اولین ارتباط صدام با مقامات آمریکایی به سال 1959 (1338) باز می‌گردد. صدام در آن زمان عضو جوخه شش نفره‌ای بود که از سوی سازمان سیا مأمور کشتن عبدالکریم قاسم نخست وزیر عراق بودند. در آن زمان، آمریکا حکومت عبدالکریم قاسم در عراق را موجب پیشرفت مواضع شوروی در منطقه خاورمیانه تلقی می‌کرد.»

صدام بعدها با حمایت مستقیم سیا، زمام نفت عراق را در دست می گیرد و عراق را یکسره به سوی غرب می برد. پنج ماه پس از آغاز جنگ تحمیلی عراق بر علیه جمهوری اسلامی، روی کار آمدن رونالد ریگان در آمریکا باعث تثبیت بیش از پیش طرح سیا در حوزه غرب آسیا می شود. ریگان با طرح «دکترین تهاجمی رمبو» سعی می کند از تکرار ناکامی های کارتر در مقابله با انقلاب ایران بکاهد. هدف از سیاست جدید آمریکا در کشورهای، ایجاد موانعی فراروی انقلاب های ملی تمامی کشورها جهان با بهانه تمایل آنها به کمونیسم بود! 


راهکار دستیابی به این هدف نیز مشغول نمودن کشورهای انقلابی به امور داخلی خود از طریق ایجاد درگیری های قومی و مذهبی و درگیر ساختن این کشورها با کشورهای همسایه در جنگ های بدون پیروز تعریف شده بود! مسئله ای که تطابق عجیبی با شرایط جنگ جاری بین ایران و عراق داشت. ریگان بعدها طی سخنرانی اکتبر 1981 در کنگره آمریکا به صراحت گفت:« هر جا که انقلابی پدید آمد تا الگویی غير از الگوی سرمایه داری عرضه کند ٬ باید به مصائب ویتنام دچار شود. تحميل جنگ کم شدت ابزار اصلی این سياست است.»

بر این اساس، فرسایشی شدن جنگ بین ایران و عراق، مطلوب ترین شرایط ممکن برای آمریکا بود. ایالات متحده که پیش از این و بر طبق توصیه سیا، در اولین واکنش خود نسبت به جنگ ایران و عراق، طی بیانیه ای اعلام بی طرفی کرده بود، در نوامبر ۱۹۸۳ طی بیانیه‌ای اعلام کرد «دولت آمریکا هر آنچه لازم، و از نظر قانون موجه، است را انجام می‌دهد تا عراق در جنگ با ایران مغلوب نشود!»


آمریکا بعدها به صورت ملموس تری وارد معرکه جنگ شد. به صورتی که سنای امریکا  در گزارش  سالانه خود در اکتبر سال 1987 با عنوان « جنگ در خلیج فارس»  می نویسد:«آمریکا به حدی در این کشمکش درگیر شده است که بی طرفی کامل در این زمان نمی تواند اتخاذ گردد!» 

تیمرمن محقق و نویسنده آمریکایی در متن کتاب «لابی مرگ: چگونه غرب عراق را مسلح کرد» در زمینه کمک های نظامی ایالات متحده به عراق می نویسد:« آمریکا پیش از اعزام سفیر به بغداد، یک رئیس تمام وقت در ایستگاه اطلاعاتی آمریکا در بغداد مستقر کرده بود، او از منزلت و جایگاه مهمی در نزد صدام برخوردار بود و قبل از هر حمله بزرگ مورد مشورت قرار می گرفت...زیبرت از مقامات بلند پایه وزارت انرژی آمریکا، فعالیتهای هسته ای صدام را زیر نظر داشت در فوریه سال 1987 به این نتیجه رسید که بر خلاف تصور دولت آمریکا، عراق در طول سه سال و در صورت متوقف نشدن سیل فناوری های پیشرفته ی آمریکایی حتی کمتر از سه سال دیگر مجهز به بمب اتمی خواهد شد!» 


با این وجود، آمریکا در تمام مدت 8 سال جنگ، با اعمال نفوذ در قطعنامه های سازمان ملل در مورد جنگ ایران و عراق، مانع گنجاندن بندهایی شامل شناخته شدن عراق به عنوان متجاوز، عقب نشینی عراق از سرزمین ایران و ملزم کردن آن به پرداخت غرامت می شد. 

در مقابل، پروپاگاندای رسانه ای ایالات متحده، ایران را به دلیل تمکین نکردن به قطعنامه های بین المللی و نپذیرفتن آتش بس، مورد هجوم تبلیغاتی شدیدی در سطح جهان قرار می داد. این در حالی بود که یگانه ذینفعِ تداوم جنگ، کسی جز دولت ایالات متحده نبود! چه اینکه کمی پیش از آغاز جنگ، اقتصاد آمریکا وارد سومین رکود تاریخی خود شده بود. با آغاز جنگ ۸ ساله آمریکا توانست حجم قابل توجهی از مایحتاج نظامی عراق را تامین کند. این صادرات تجهیزات و تکنولوژی تا سال ۱۹۸۲ که اقتصاد آمریکا توانست از شرایط رکود خارج شود به صورت گسترده ادامه یافت.


در این سال ها بر شمار کارخانه‌های اسلحه‌سازی و تولیدکننده تجهیزات نظامی افزوده شد. افتتاح کارخانه‌های جدید نیازمند به خدمت گرفتن میلیون ها نیروی کاری بود که این نیرو از میان بیکاران آمریکا جمع‌آوری شد. از این طریق مشکل بیکاری آمریکا تا اندازهٔ زیادی حل شد. از طرف دیگر آمریکا با تولید سلاح و تجهیزات نظامی، ارزش افزوده زیادی به دست آورد. همین مسئله باعث رشد تولید ناخالص داخلی آمریکا شد. آمریکا با کمک درآمدهای صادراتی و درآمدهای ناشی از تولید کارخانه‌های اسلحه سازی، به افزایش سرمایه‌گذاری در بخش های دیگر اقتصاد پرداخت و باعث از بین رفتن رکود در این بخش ها نیز شد.  با این حال، این همه ماجرا نبود.

بخش دیگری از تجارت جنگی پرسود آمریکا با صدام را فروش اطلاعات نظامی حساس شکل می داد. سازمان سیا از سال ۱۹۸۰ شروع به در اختیار گذاردن تصاویر هوایی به رژیم بعث عراق کرد. 


این تصاویر توسط ماهواره‌های جاسوسی آمریکا از مواضع نیروهای نظامی ایران و تاسیسات نفتی ایران گرفته شده بود.  این کمک‌رسانی اطلاعاتی تا برقراری آتش‌بس میان ایران و عراق ادامه پیدا کرد. آمریکا اما هرگز نتوانست با بلیط بغداد دوباره به تهران بازگردد و کابوس های هایزر تداوم یافت. سال ها بعد، آمریکا صدام را به خاطر جاه طلبی های خودسرانه و اطاعت ناپذیری از مقامات مافوق خود در سازمان سیا، به سادگی هر چه تمام تر حذف می کند و با کمال وقاحت، یک ژنرال آمریکایی را رئیس عراق قرار می دهد. هر دو مرحله تفاهم و تقابل آمریکا و صدام، در واقع هدفی جز بازگشت آمریکا به ایران ندارد.

با این حال، آمریکا این بار هم پس از چند سال دریوزگی در عراق، با خفت تمام نیروهای نظامی خود را از این کشور خارج می کند تا نزدیک ترین دولت ممکن به جمهوری اسلامی در عراق شکل بگیرد! رویای بازگشت به تهران با بلیط بغداد دیر زمانی ست که بر باد رفته است، اگر کسانی نخواسته باشند با پشت پا زدن به خون شهدای جنگ، خط مستقیم تهران-واشنگتن را افتتاح کنند!
حسن رضایی
Share/Save/Bookmark
کد مطلب:۵۸۹
مرجع : عصر امروز
کلمات کليدی: خراسان جنوبی، بیرجند، خراسان، خراسان تایم، صدام ،سولیوان، رابرت هایزر ، کتاب ،ماموریت ایران