به نام خداوند بخشنده و مهربان. اسم من دمیتری کوستوف است. ۲۱ سال دارم و رشته تحصیلیام اقتصاد است. روسی هستم و در شهر سنت پترزبورگ زندگی میکنم.
- چگونه با اسلام آشنا شدید و قبل از آن چه دینی داشتید؟
من در یک خانواده مسیحی به دنیا آمدم و مانند بیشتر روسها میسحی ارتدوکس بودم.
وقتی درباره دین خود تحقیق میکردم تناقضات بسیاری میدیدم و به همین دلیل با اصل مسیحیت مخالف بودم. سوالی که در ذهن داشتم این بود که از بین این همه دین مختلف کدام یک حقیقت است؟ بدین جهت درباره ادیان مختلف و علوم غریبه (مانند ستاره شناسی و خواندن کارتهای تاروت) تحقیق کردم و هنگام درس خواندن نیز دست از مطالعه این مسائل برنمیداشتم.
آشنایی با دوست آذری
اولین بار که با اسلام آشنایی مختصری پیدا کردم در مدرسه بود. دوستی آذری داشتم که از اهل سنت بود و با او درباره اسلام و مسیحیت صحبتهای زیادی داشتیم که باعث جلب توجه من به اسلام شد. درباره کتابهای اسلامی از او پرسیدم و با هم به کتابفروشی رفتیم و کتابهای اسلامی خریدیم. فروشنده که متوجه روسی بودن من شد پرسید که آیا مسلمان هستی؟ من گفتم نه، ارتدوکس هستم. فروشنده تلاش کرد با استدلالات مختلف من را از خریدن آن کتابها منصرف کند اما صحبتهای او برای من قانع کننده نبود. سرانجام فروشنده کتابی به من هدیه داد به نام “معجزههای خدا”.
معجزاتی که معجزه نبود
در خانه کتابهایی که خریده بودم را خواندم. بعضی از آنها در مورد “جن” بودند. این موضوع برای من بسیار جالب بود زیرا در دوران کودکی داستان “علاء الدین” را خوانده بودم که در آن از جن صحبت شده بود و وقتی دوستم گفت که مسلمانان به جن اعتقاد دارند برای من بسیار شگفت آور بود.
در آن زمان من همه آن کتابها را خواندم اما نمیدانستم که آن ها کتابهایی وهابی بودند. بعضی مطالبی که در آنها نوشته شده بود یا با عقل سازگار نبود و یا به کلی دروغ بود. مثلا در همان کتاب معجزههای خدا تصاویری بود که از آنها به عنوان معجزه یاد شده بود. مثلا تصویری بود که نشان می داد دستهای از زنبورها و ابرها در آسمان به شکل کلمه الله درآمدهاند. خب اینها به هیچ وجه برای من به عنوان معجزه قابل پذیرش نبود. زیرا امری غیر عادی تلقی نمیشد.
مقالههای دیگری هم خواندم که درباره شخصیتهای تازه مسلمان بود از جمله فضانورد آمریکایی، نیل آرمسترانگ. در آن مقاله نوشته بود که آرمسترانگ در کنفرانسی در مصر صدای اذان را شنید و پرسید این چیست؟ وقتی گفتند این صدای اذان مسلمانان است به اسلام گروید زیرا هنگامی که در سفر فضایی به ماه رفته بود این صدا را در آنجا شنیده بود. (البته هر انسانی مسئول اعمال خودش است و منظورم این نیست که نویسندگان این مقاله دروغ میگویند) ولی در هر صورت داستان آرمسترانگ برای من قابل قبول نبود چون در فضا صوت وجود ندارد و صدایی در آنجا به گوش نمیرسد.
کتابی که معجزات واقعی داشت
همین مسائل باعث شد که بعد از خواندن این کتابها بسیار عصبانی شوم و علاقهام را به اسلام از دست بدهم ولی در تحقیقات بعدیام به این نتیجه رسیدم که قرآن کتابی خارق العاده است و محمد (ص) یکی از پیامبران خداست. همینطور وقتی زندگینامه حضرت زرتشت را خواندم متوجه شدم که او یکی از پیامبران خداست.
من ادیانی را که میشناختم به دو گروه تقسیم کردم. گروه اول ادیانی که تنها به یک خدا اعتقاد دارند و گروه دوم ادیانی که به چند خدا اعتقاد دارند. خیلی فکر کردم که ببینم اعتقاد کدام یک از این دو گروه درست است. به این نتیجه رسیدم که گروه اول که تنها به یک خدا اعتقاد دارد درست میگوید زیرا در ادیان چندخدایی، خدایان بسیار نیازمندند. غذا میخورند و حتی با هم میجنگند و نزاع میکنند. بنابراین آنها مسلما نمیتواستند آفریننده این جهان ایده آل باشند. حتی ما انسانها هم وقتی کار گروهی انجام میدهیم دچار اختلافاتی میشویم و خدایان این ادیان نیز این گونهاند و با هم اختلاف دارند و نیازمندند. در حالی که آفریننده به چیزی نیاز ندارد و از همه چیز بینیاز است. بنابراین حقیقت آن است که خدا یگانه و واحد است.
دلیل مسلمان شدن من
دلیل مسلمان شدن من این بودکه در همه این ادیان، تحریفها و تناقضات بسیاری میدیدم. حتی بعضی از پیامبرانی که در این ادیان معرفی شده بودند خدا را قبول نداشتند که به نظر من مسالهای بسیار بزرگ است. اما در انجیل مطالب جالبی بیان شده که برای ما درس و سرمشق بسیار خوبی است. مثلا در انجیل گفته شده که روزی حضرت مسیح با افرادی دانشمند و حکیم صحبت میکرد و برای آنها داستانی گفت: شخصی باغی داشت که در مرکز آن خانهای ساخته بود و افرادی را هم استخدام کرده بود تا در باغ زندگی و کار کنند و در آخر قسمتی از درآمد حاصله را به صاحب باغ بدهند. در موعد مقرر، صاحب باغ نمایندهاش را فرستاد تا مبلغ توافق شده را از آنها دریافت کند ولی آنها از دستور او سرپیچی کرده و او را از باغ بیرون کردند. حضرت مسیح از آن افراد حکیم پرسید که در این شرایط، صاحب باغ چه باید بکند؟ گفتند باید آنها را مجازات کرده و از باغ بیرون کند و افراد دیگری را به جای آنها بگمارد. حضرت مسیح نیز پاسخ آنها را تایید کرد. پس از این داستان نتیجه میگیریم که خداوند به ما نعمت داده و فرستادههای خود را نیز برای ما فرستاده است. اگر از آن فرستادگان اطاعت نکنیم پس از خدا هم اطاعت نکردهایم. چون آنها نماینده خدا هستند و به نمایندگی از او صحبت کرده و عمل میکنند.
دومین دلیل من
مساله دیگر این که وقتی کشیشها میخواهند بر نفی اسلام دلیل بیاورند میگویند که حضرت مسیح معجزات زیادی داشته در حالی که پیامبر اسلام معجزهای نداشته و پیش گویی هم نکرده است. ولی این سخن آنها حقیقت ندارد. زیرا در احادیث، معجزات و پیشگوییهای فراوانی از پیامبر اسلام نقل شده است. همچنین بعضی کشیشها میگویند که همه مردم معجزههای مسیح را دیدهاند ولی معجزههای محمد را فقط یارانش (اصحابش) دیدهاند. اما باید پرسید اصحاب پیامبر چه کسانی بودند؟ کسانی که در کنار پیامبر زندگی میکردند. بنابراین با این منطق میتوانیم بگوییم که معجزات حضرت مسیح را هم فقط اصحابش دیدهاند و اطلاعات راجع به آن معجزهها هم فقط و فقط در کتاب مقدس ذکر شده است. اما اطلاعات مربوط به معجزههای محمد در کتابهای بسیاری ذکر شده است.
من نیز به نوبه خود معتقدم که هیچ یک از ما معجزهها و پیش گوییهای پیامبران را با چشمان خود ندیدهایم و تنها به واسطه کتابها از آنها آگاهی یافتهایم.
به طور کلی قبل از اینکه مسلمان بشوم، دلیلی که بخواهم بر اساس آن دینم را تغییر دهم نیافتم و وقتی درباره تغییر دین فکر میکردم دچار ترس میشدم. اما در طول این مدت کتاب تجوید خریدم و تلاش کردم حروف الفبای عربی را یاد بگیرم.
یک کلیپ در اینترنت
روزی در اینترنت در یک گروه اسلامی کلیپی را دیدم که نشان میداد کتاب مقدس مسیحیان ۵۰ پیشگویی درباره ظهور اسلام داشته است. یکی از آن پیشگوییها جاری شدن آهنگی جدید به دهان حضرت داوود بود که در آن کلیپ ادعا میشد منظور از آن آهنگ جدید، همان قرآن است. من با دیدن این کلیپ خیلی عصبانی شدم. چون واقعیت نداشت. برای همین از آن گروه اسلامی پرسیدم که قرآن را پیامبر اسلام نقل کرده است ولی آنچه بر زبان حضرت داوود جاری شده از جانب خدا بوده. پس با این استدلال شما معتقدید که قرآن از قول حضرت داوود بیان شده است؟ چرا اسلام را از راه نادرست تبلیغ میکنید؟ بعد از آنکه آن سوال را پرسیدم خواهری از اهالی مراکش شروع به صحبت با من کرد. به سوال من پاسخی نداد اما در مورد مسائل زیادی با هم صحبت کردیم. او گفت اگر در جست و جوی حقیقت هستید به من گوش دهید و آیاتی از کتاب مقدس (آیات ۱۱ و ۱۲ از فصل ۲۹ کتاب اشعیا از کتب عهد قدیم) را به من نشان داد:
“هر وحی به مانند کتابی بسته و مختوم است. اگر به انسان باسواد بگویند که آن را بخوان میگوید نمیتوانم چون کتاب بسته است. ولی اگر به انسان بی سواد بگویند بخوان میگوید نمیتوانم چون سواد ندارم”.
با دیدن این آیه به یاد ماجرای به پیامبری رسیدن حضرت محمد (ص) افتادم که وقتی جبرئیل به او گفت بخوان گفت نمیتوانم. این آیه تلنگری در من ایجاد کرد و پس از آن تصمیم گرفتم مسلمان شوم.
وقتی مسلمان شدم تصمیم گرفتم تا وقتی که ندانم کدام یک از مذاهب اسلامی حقیقت است، پیرو هیچ مذهبی نشوم. من درباره اهل سنت، صوفیها و وهابیها مطالعه کردم ولی درباره شیعه هیچ اطلاعاتی نبود. از دوستان اهل سنت درباره شیعه پرسیدم و آنها کلیپی برای من فرستادند که در آن یک شیخ وهابی عربستانی درباره شیعه مطالبی میگفت. او میگفت: “شیعیان از فردی به نام علی ابن ابی طالب تبعیت میکنند. میگفت ما هم علی را دوست داریم. علی شجاعترین مرد در امت بود. داناترین مردم بود. بسیار عادل بود. سپس آن شیخ وهابی در ادامه صحبتهایش گفت که هر کسی فکر کند علی خلیفه اول است کافر است.”
این حرف برای من بسیار عجیب و غیر منطقی بود. مگر نگفت که علی داناترین و پاکترین بوده؟ حال چگونه ممکن است کسی که علی را خلیفه اول بداند کافر محسوب شود؟ همین موضوع کنجکاوی مرا برانگیخت و باعث شد درباره شیعه تحقیق کنم. از دوستی شیعه در دانشگاه پرسیدم که درباره تشیع چه کتابی میتوانم بخوانم. گفت نهج البلاغه و شیعه شناسی. من هم آن کتابها را خواندم. در اینترنت نیز درباره شیعه و سنی بحثهای زیادی میدیدم و پاسخ اهل سنت قانعم نمیکرد. حتی وقتی احادیث صحیح البخاری را خواندم دیدم که بعضی مطالبی که درباره پیامبر نوشته درست نیست در حالی که عدهای معتقدند تمام مطالب صحیح البخاری صحیح است. من صحیح المسلم را خواندم و آن هم این گونه بود. در کل نمیتوانستم بپذیرم که شخصی همه مطالب را به طور صحیح ذکرکند زیرا احادیث ضعیف و جعلی وجود دارند که نمیتوان به همهشان اعتماد کرد.
این نکته را هم بگویم که معیار صحت حدیث قرآن است و در قرآن هم نوشته شده که اعمال و رفتار پیامبر بهترین بود در حالی که در صحیح البخاری درباره پیامبر این طور گفته نشده.
تحقیق در مورد تشیع
در مورد شیعه تحقیق کردم و از دوستم چند سوال پرسیدم. از جمله درمورد قمه زنی که چرا بعضی شیعیان این کار را میکنند؟ او به من پاسخ داد که مراجع تقلید بزرگی مانند سید علی خامنهای که از دانشمندان بزرگ امت اسلامی است از این کار نهی کردهاند. تشویق به قمه زنی از جانب افرادی مانند یاسر الحبیب و برخی شبکههای تحت حمایت انگلیس و آمریکاست. من با شنیدم این سخنان و براساس مطالعاتی که داشتم شیعه شدم.
- کدام شخصیتهای تاریخ اسلام را دوست دارید؟
من اهل بیت را بسیار دوست دارم. شخصیتهای دیگری نیز بر من تاثیر بسیاری داشتهاند از جمله امام موسی صدر، امام خمینی، سید محمدباقر صدر و شیخ ابراهیم زکزاکی.
امام موسی صدر
امام موسی صدر به نظر من شخصیتی بسیار نورانی و خوش اخلاق بود و حتی مسیحیان لبنان نیز او را دوست میداشتند. او برای پیشرفت لبنان و کمک به شیعه در لبنان بسیار تلاش کرد و برای حفظ صلح در لبنان نیز زحمات زیادی کشید. او سخنرانیهای بسیار نافذی داشت و در دفاع از مسیحیان لبنانی فرمود: هر گلولهای که به سوی دیر الاحمر یا قاع یا شلیفا (شهرهای مسیحی نشین لبنان) شلیک شود، در حقیقت به خانه من، قلب من و به فرزندان من شلیک شده است. هر کس که برای کاهش بحران یا خاموش کردن آتش جنگ تلاش کند در حقیقت آتش را از من و خانه من و محراب و منبر من دور کرده است.
من فکر میکنم که امام موسی صدر یکی از بزرگترین الگوها برای شیعیان است. او هم اخلاق والایی داشت هم دانشمند بود و هم سیاستمداری بود که از روشهای سیاسی نیز برای حل مشکلات لبنان استفاده میکرد.
من امام خمینی را هم بسیار دوست دارم و به او افتخار میکنم. یکی از دوستانم گفت امام خمینی به نتیجهای رسید که بسیاری از پیامبران خدا هم نرسیدند. این کفر نیست بلکه واقعیت است. ایشان در واقع قدرت توکل به خدا را به جهانیان نشان دادند.
محمدباقر صدر
محمدباقر صدر هم شخصی عالم و بزرگ بود. برای من کتاب “اقتصادنا” نوشته محمدباقر صدر بسیار جالب است. من به واسطه این کتاب متوجه شدم که نظر شیعیان درباره اقتصاد صحیحترین نظرات است. (متاسفانه ما تنها جلد اول این کتاب را به زبان روسی داریم). من بسیار دوست دارم آنچه محمدباقر صدر در اقتصادنا نوشت را در زندگی واقعی هم پیاده کنیم. کتاب دیگری هم هست به نام فلسفتنا (آن هم نوشته محمدباقر صدر) که کتابی محکم در اثبات وجود خداست. شنیدهام که حتی مسیحیان برای اثبات وجود خدا از این کتاب استفاده میکنند. امیدوارم زبان عربی را یاد بگیرم و این کتاب را بخوانم.
شیخ ابراهیم زکزاکی
یکی از آرزوهای بزرگ من این است که شیخ ابراهیم زکزاکی را حتی یک بار هم که شده ملاقات کنم. خیلی دوست دارم بدانم باید چه کار کرد که بتوان به نتیجهای که ایشان رسید نایل شد. او ۲۰ میلیون نفر را در نیجریه به تشیع دعوت کرد و متاسفانه این شخصیت بزرگ و شخصیتهای دیگری همانند او بسیار مظلوم بوده و هستند.
در تاریخ اسلام نیز دو شخصیت برای من بسیار جالب هستند. یکی زید بن علی و یکی مختار ثقفی. آنها بسیار دانا بودند، در مقابل ظلم ایستادگی کردند و به شهادت رسیدند.
- چه کتابهای اسلامی دیگری خواندهاید؟
اولین آن قرآن است. همچنین نهج البلاغه، “اخلاق اسلامی”، “شیعه شناسی” آیت الله مکارم شیرازی، “الغیبت”، “کافی” و “توحید”. “آشنایی با علوم اسلامی: کلام، فلسفه،عرفان” ، “داستان پیامبران”، “عقاید، اصول الدین الاسلامی” اثر مصباح یزدی، “اقتصادنا” (جلد اول) ، “پول در اقتصاد اسلامی”، “بیمه اسلامی”، “شخصیت پیامبر اسلام”. برخی کتابهای اهل سنت را هم خواندهام.
- پس از اینکه مسلمان شدید واکنش خانواده و دوستانتان چگونه بود؟
خانواده من در ابتدا اسلام را نپذیرفتند و من خیلی با خانوادهام بحث کردم. ولی الان با هم کنار آمدهایم. در مورد دوستانم باید بگویم که بعد از مسلمان شدنم تعدادی از دوستانم را تغییر دادم. با بعضی از دوستانم فقط از طریق اینترنت در ارتباط هستم. عدهای از دوستانم بودند که فکر میکردند من فریب خوردهام یا کسی مرا شستشوی مغزی داده است. ولی این طرز فکر آنها برایم عجیب است چون آنها میدانستند که من درباره ادیان مختلف بسیار تحقیق کرده بودم. در دانشگاه همکلاسیهایم میپرسیدند که چرا مسلمان شدی؟ من دلیل میآوردم و آنها دیگر چیزی نمیپرسیدند. یکی از دلایل سکوت آنها این است که جوانان روسیه علاقه چندانی به دین ندارند.
- گسترش اسلام در روسیه چگونه است و مردم روسیه درباره اسلام چه نظری دارند؟
گسترش اسلام ناب شیعی در روسیه بسیار ضعیف است. مسلمانان روسیه بیشتر از آذربایجان هستند و بعضی هم از جمهوری داغستان روسیه که جمعیتشان بسیارکم است. در مسکو موسسهای هست به نام “بنیاد مطالعات فرهنگ اسلامی” که با همکاری انتشارات صدرا کتابها را از فارسی به روسی ترجمه میکند. نمایندهی دانشگاه المصطفی هم هست که البته من دقیقا نمیدانم چه کارهایی انجام میدهد. در شهر من سنت پترزبورگ الان فقط یک حسینیه هست. قبلا سه حسینیه بود که به دلایل مختلف دو تا از آنها بسته شد. حتی این یک حسینیه هم که باقی مانده به زبان آذری فعالیت میکند و چون زبانش روسی نیست خیلی مشکل بزرگی محسوب میشود و به همین دلیل جمعیت شیعه روسی زبان بسیارکم است مثلا در شهر من سنت پترزبورگ حدود ده نفر یا بیشتر. بعضیهایشان هم دختران روس هستند که با مردان آذری ازدواج کردهاند.
مشکل دیگر آن است که آذربایجان هم در اتحاد جماهیر شوروی بود و به همین دلیل در آن جا هم دین رو به انحطاط رفته است. البته در حال حاضر رشد دین بیشتر شده ولی بیشتر مردم باید خودشان تحقیق کنند و دعوت به اسلام ناب بسیار ضعیف است.
در اینترنت هم فقط چند گروه هستند که فعالیت مذهبی میکنند که بعضی از آنها عقاید انحرافی مانند اسلام سکولار، اسلام انگلیسی و دیگر عقاید انحرافی را ترویج میکنند. وب سایتهایی هم هستند و چند وب سایت ایرانی بسیار مفید هم وجود دارد. مثلا سایت دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی بسیار مفید است و من به شخصه از آن حضرت تشکر میکنم. اما در کل تعداد وب سایتهای مفید بسیارکم است.
ضعفهای تبیلغی در روسیه
البته در روسیه تبلیغ به اسلام همواره صورت میگرفته و اکثرا وهابیان بودهاند که فعالیت کرده و کتابها و عقاید خود را در اینترنت منتشر میکنند. مشکل دیگر آن است که بسیاری از علمای اهل سنت روسیه در عربستان درس خوانده اند و نظرات و عقاید وهابی دارند. ما شیعیان در روسیه بسیارکم هستیم ولی با این وجود علمای شیعه بسیار تلاش میکنند. در اینجا خانوادههای شیعهای هستند که فرزندانشان بسیار علاقه مند و مستعد هستند اما والدینشان اهل دین نیستند و چیزی به آنها یاد نمیدهند و فقط میگویند خودت به مسجد برو و یادبگیر. آنها هم به مسجد میروند و درباره مذاهب مختلف میشنوند و نمیدانند کدام یک درست است. اخیرا گروه جدیدی از شیعیان به نام “ابن سعبه” رشد کردهاند که به اصحاب پیامبر اهانت کرده، قمه زنی کرده و علی را خدا میدانند و اهل سنت هم آنها را میبینند و نسبت به شیعه دچار اشتباه میشوند. یک بار هم در اینترنت کسی از من پرسید: “شیعیان چه کسانی هستند؟ در مسجد به ما گفتهاند با شیعیان صحبت نکن. آنها دروغگو هستند و شما را گمراه میکنند”. پسر دیگری هم بود که به او درباره شیعه دروغهای زیادی گفته بودند ولی او به مسجد ما آمد و خودش تحقیق کرد و شیعه شد.
وقتی فردی از اسلام اطلاعی ندارد و به حسینیه ما میآید و درباره اسلام و شیعه میپرسد، روحانی میگوید خودت مطالعه کن تا راه درست را انتخاب کنی. ما به همه همین پاسخ را میدهیم.
اخلاق گشمده برخی مسلمانان
مساله دیگر، تبلیغ اسلام توسط افراد بی ادب و بی اخلاق است. متاسفانه مسلمانان بسیاری در روسیه و در جهان، اخلاق پیامبر را فراموش کردهاند و از این نظر نسبت به اسلام بیتوجه بودهاند. وقتی کسی میگوید من مسلمان هستم، دیگران به اعمال و رفتار او نگاه میکنند و با دیدن کارهای زشت او به نتایج نادرستی میرسند. داعش هم این گونه عمل میکند و دیگران نمیدانند که این اسلام واقعی نیست.
نبود ترجمههای خوب
مشکل دیگر از بابت ترجمه است. نمی دانم چرا همه دوست دارند به جای کلمه ی “خدا” که در همه ی زبان ها استفاده می شود از کلمه ی عربی الله استفاده کنند. این یک مانع در برابر فهم دیگران است. مثلا ما در شهادتین می گوییم خدایی جز خدای یگانه نیست. ولی در ترجمه می گویند خدایی جز الله نیست. خب در اینجا برای مخاطب این سوال پیش می آید که این الله کیست و کدام خداست که الله نام دارد؟ از نظر مسیحیان ممکن است این طور برداشت شود که خدای مورد نظر مسیحیان انکار شده و خدای دیگری تعیین شده است یا ممکن است فکر کنند که خدای مسیحیان و مسلمانان متفاوت است. بنابراین هنگام معرفی اسلام حتما باید بگوییم که تنها یک خدا وجود دارد که آفریننده ما و آفریننده نوح، موسی و عیسی است. کشیشهایی هم هستند که یکی بودن خدای مسیحیان و مسلمانان را تایید میکنند.
- آیا خودتان برای تبلیغ اسلام کاری کردهاید؟ چه تجربهها و توصیههایی در این زمینه دارید؟
بله، من عضو گروهی هستم که در زمینه ی اثبات ولایت فقیه و دفاع از آن فعالیت کرده و کلیپها، فیلمها و احادیثی را به فارسی و انگلیسی ترجمه میکنیم.
من قبلا در اینترنت با مسیحیها، سنیها و وهابیها بحث میکردم. ولی بعد متوجه شدم که این بحثها هیچ فایدهای ندارد چون همیشه در این طور بحثها، هر طرف صرفا سعی میکند تا طرف دیگر را قانع کند ولی به استدلالات او توجه نمیکند و حرف طرف مقابل را نمیپذیرد. مثلا یک بار با طلبهای وهابی بحث میکردم. از همان اول به او گفته بودم که عربی بلد نیستم. او هم از همین موضوع استفاده میکرد و هر چه دلیل و مدرک برای او میآوردم میگفت ترجمهاش غلط است. حتی وقتی از وب سایت خودش برایش دلیل میآوردم از ترجمه من ایراد میگرفت و فقط قصد فریبکاری داشت. یک بار هم به یک صوفی گفتم که زبان عربی بلد نیستم (اما حروف عربی را بلد بودم) و به من گفت که در قرآن کلمه شیعه نیامده است. من که با حروف عربی آشنا بودم آیهای از قرآن که کلمه شیعه در آن بود
[۱] را به او نشان دادم. او نمیپذیرفت و درآخر هم عصبانی شد و از چت روم بیرون رفت.
به نظر من وقتی کسی خودش درباره ی اسلام یا شیعه از ما می پرسد و واقعا در جست و جوی حقیقت است می تواند آن را پیدا کند ولی کسی که فقط و فقط قصد بحث کردن دارد به حقیقت دست نمی یابد.
من از احادیث بسیاری دریافتهام که مطالعه و پیشرفت خودمان برای ما مفیدتر از بحثهای بی معنی است. و فکر میکنم که خوش اخلاقی و ادب و وحدت سیاسی که پیامبر (ص) و اهل بیت بر آن سفارش میکردند بسیار مهم است. ما باید حتما در نماز جماعت شرکت کنیم و با مردم ارتباط خوبی داشته باشیم تا عقاید ما را ببینند و با دیدگاههای درست ما آشنا شوند.
همچنین باید هم خوب درس بخوانیم و هم مسائل دینی را یاد بگیریم. چون باید در هر بخش از زندگی خود علم بیاموزیم و هر کار را نیز به بهترین روش آن انجام دهیم تا مردم بدانند که مسلمانان مثلا در شیمی بهترین هستند یا در فوتبال بهترین هستند، در سیاست بهترین هستند و مردمی خوش اخلاق و راست گو هستند. زیرا واژه اسلام باید برای مردم تداعیگر پیشرفت باشد. به نظر من این روش برای تبلیغ اسلام بسیار بهتر از بحث کردن است.
[۱] آیه ی ۸۳ سوره ی صافات ۳۷:۸۳ و آیه ی ۱۵ سوره ی قصص ۲۸:۱۵
مصاحبه از: پریسا محمد خانی
رهیافته