گزارش خبری/
بندگی بدون مرز/ «عطش، بندگی و روزه» در مرکز توانبخشی علی اکبر (ع)
25 خرداد 1396 ساعت 11:33
اینجا سبز و بهار مهمان است اما نه فقط در باغچه و حیاط مرکز توانبخشي حضرت علی اکبر (عليه السلام)، بلکه دلهای کوچک صاحبان این خانه نیز، میزبان بهار رمضان است. هرچند نقص جسمی آزارشان می دهد اما از خیلی آدم های سالم جلوتر رفته اند و...
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خراسان تایم به نقل از خبرگزاری شبستان؛زمان زیادی از روز نگذشته است عقربه های ساعت حدود ۱۰ صبح را نشان می دهد اما گرمای هوا، آزار دهنده است وارد مرکز توانبخشی حضرت علی اکبر(علیه السلام) بیرجند می شویم به یک باره با قدم گذاشتن در حیاط مرکز، گویی درجه هوا هم تغییر می کند و از گرمای بیرون خبری نیست.
حیاط آب پاشی شده و باد بهاری در آخرین روزهای خرداد، تکان خوردن شاخ و برگ درختان، تصويري زيبا در مقابل چشمانت قرار مي دهند که گرمی هوا را برای لحظاتی فراموش می کنی. درختان کاج، سنجد، انار و شمشادهای بلند، تابلوی طبیعت سرسبز این مرکز را در مقابل چشم به تصویر می کشد.
اینجا سبز و بهار مهمان است اما نه فقط در باغچه و حیاط مرکز توانبخشي حضرت علی اکبر (عليه السلام)، بلکه دل های کوچک صاحبان این خانه نیز، میزبان بهار رمضان است. هرچند نقص جسمی آزارشان می دهد اما از خیلی آدم های سالم جلوتر رفته و احساس تکلیف کرده اند و مانند هر سال، ماه مبارک رمضان را روزه می گیرند. از آرزوهای کوچک شان می گویند و از هرچیزی که می تواند حق شان باشد فراموش کرده اند.
«شفای بیماران»تنهای دعای مجتبی
«مجتبی» جوانی که به نظر می رسد 25 سال دارد هر چند معلول اما روزه دار و مشغول کار در کلاس معرق و مشبک است. به گفته «نرگس هادیانی » مربی این کلاس، بعد از گذشت سه سال از حضور در این کلاس، مجتبی به تازگی موفق شده اولین تابلوی معرق خود را آماده کند.
بهره هوشی دانش آموزان این کلاس زیر ۵۰ است به همین دلیل یادگیری آنها زمان بر است. موضوعی که صبر و حوصله فراوان مربی ها را یادآوری می کند.
مجتبی همان طور که مشغول کار است از سحرهای ماه مبارک رمضان می گوید که چگونه مددیاران او را بیدار می کنند تا سحری بخورد. می گوید: دوست دارم که سحر برنج بخورم اما حتی اگر پنیر، گوجه و چایی هم باشد سحر را دوست دارم. با لبخند و معصومیت صادقانه «خودمانی» می شود: افطار هم هرچی باشد می خورم هر چند برنج را بیشتر ترجیح می دهم.
او که با کمک مددیاران نماز را یاد گرفته است روزی سه بار این فریضه الهی را به جای می آورد. سحر و افطار فقط یک دعا در دل دارد: همه مریض ها خوب بشوند.
از آرزوی بزرگش هم می گوید: اینکه پای « آقای صالحی مسئول کارگاه حرفه آموزي موسسه توانبخشی حضرت علی اکبر(علیه السلام) » هرچه زودتر خوب شود. برای خودش چیزی نمی خواهد.
مجتبی سحری و افطاری را با دوستانش حسین زهی فر، حسین خالقی، موسی، اکبری و طاهری می خوردند و در پاسخ به این سوال که با روزه گرفتن تشنه و گرسنه نمی شوی؟ قاطعانه پاسخ نه می دهد. انگار آموخته است که باید سخت تر و مقاوم تر باشد.
هرچند به دیگر دوستانش هم توصیه می کند که روزه بگیرند اما خودش توضیح می دهد چون آنها دارو مصرف می کنند نمی توانند روزه بگیرند!
مجتبی از ابتدای تاسیس مرکزتوانبخشی حضرت علی اکبر(علیه السلام) به این مرکز آمده است و حالا دیگر عضو ثابت گروه سرود این مرکز هم شده و در مراسم مختلف با دوستانش سرود اجرا می کنند.
امام رضا(ع) حال دل ما را خوب کن!
«فاطمه» هم که به اجبار روزگار روی ویلچر نشسته است اما نقص های جسمی حرکتی مانع از روزه گرفتن او نمی شود. اینجا بچه ها، همه یک دعای مشترک دارند که در سحر و افطار از آن غافل نمی شوند: « خدایا به مریض ها شفا بده» آنها از خودشان فراموش کرده اند و دقیقا آنچه را خود ندارند برای دیگران می خواهند و این همان اوج بزرگ اندیشی و بخشش است.
برخي از آنها هر چند بچه اند اما از کودکی با همه سختی های زندگی وابسته اند، باز هم برای بقیه سلامتی و بزرگ ترین نعمت را آرزو می کنند.
فاطمه که این روزها به شدت دلتنگ امام رضا(علیه السلام) و خانه است دلش چیز دیگری هم می خواهد. دعا می کند که هرچه زودتر حالش خوب شود و به خانه بازگردد و اگر خدا بخواهد زیارت امام رضا(علیه السلام) هم نصیبش شود.
حالا دیگر بغضش می ترکد. اشک است که همراهی اش می کند. از خاطرات سال قبل می گوید با بچه های مرکز ۲ روزه به زیارت امام رضا(عليه السلام) رفتند. وقتی به حرم رسیدند گفت « امام رضا حال دل ما را خوب کن».
می گوید: هیچ کسی را ندارم فقط «خاله ام» بعضی وقت ها سری به من می زند. دلش گرفته است مرکز توانبخشی را دوست ندارد می توانست وضعش بهتر از این باشد.
صدای هق هق او آرام است و لابه لای اشک های گرمی که صورتش را نوازش می کند خودمانی درد دل می کند: «دلم تنگ است» شوهرم، پول هایم را برداشت و فرار کرد معتاد بود. «دلم هوای حرم می خواهد» و برای خانه ام دلتنگ شده ام؛ اگر امام رضا مرا شفا بدهد برای همیشه می توانم به خانه خودم بروم. چقدر به یک زیارت دوباره نیاز دارم و گریه است که سخنانش را تمام می کند.
مرضیه دخترنوجوانی است که نمی تواند صحبت کند و تنها با ایما و اشاره پاسخ می دهد. فقط کلمه «نه» را قاطعانه می گوید. «طاهره زینلی» مربی خیاطی و گلدوزی او توضیح می دهد که سحرها و افطارها را دوست دارد دلش می خواهد هرچه زودتر پیش خدا برود روزه گرفتن را دوست دارد و می خواهد تا آخر ماه رمضان روزه بگیرد.
آرزوي زهرا «حرم به جاي راه بيمارستان!»
زهرا دختری که که از 2 ماه قبل، برای حرفه آموزی به این مرکز می آید، می گوید: دوست دارم روزه بگیرم اما به خاطر بیماری نمی توانم. از این موضوع ناراحت است حتی بغض می کند از اینکه نمی تواند روزه بگیرد.
با گریه ادامه می دهد: کاش خدا شفایم می داد تا من هم روزه می گرفتم. دوست دارم همه مریض های دنیا خوب بشوند.
او هم گریزی به خاطرات سفر مشهد می زند بغضش می ترکد: به خاطر مریضی ام، هر وقت به مشهد می رویم، اول به بیمارستان و بعد به حرم امام رضا(عليه السلام) می روم. «دلم می خواهد حالم خوب شود که به جای راه بیمارستان، اول به راه حرم بروم».
زهرا دوست دارد که امام رضا(عليه السلام) او را شفا بدهد تا مثل بقیه هم سن و سالانش، ازدواج کند و صاحب خانه و خانواده بشود اما این را هم می گوید: اگر خوب نشوم هرگز ازدواج نمی کنم.
علی هم مثل بقیه معلول است اما از ابتدای ماه مبارک رمضان روزه گرفته است گرسنگی و تشنگی در طول روز را سخت نمی داند و معتقد است خدا کمکش می کند. افطارها را دوست دارد چون موقع افطار برای شفای همه مریض ها و خوب شدن خودش هم دعا می کند.
خواسته اول و آخر او هم از امام رضا(عليه السلام) مثل دیگر دوستانش «شفای همه مریضان» است. علی هر سال با کمک دامادشان به مشهد و زیارت می رود. به نظرش حرم امام رضا (عليه السلام) مثل حرم امام حسین(عليه السلام) است.
با اشتیاق دفترش را ورق می زند تلاش می کند آنچه را نوشته برای ما بخواند « آمد- ب - آب- د- نادر ... می گوید: کلاس اول را یاد گرفته ام.
محمد که همیشه بر روی تخت خوابیده است، از روز اول ماه مبارک رمضان روزه می گیرد. چون بلع محمد مشکل دارد، آخر شب (ساعت ۲۳ ) سحری را شروع می کند و تا ساعت یک بامداد سحری خوردن او ادامه دارد.
نزدیک اذان صبح یک شیشه چایی می نوشد و تا افطار، روزه می گیرد و هرساله همین کار را می کند.
مسئول مرکز حرفه آموزشی توانبخشی حضرت علی اکبر(عليه السلام) بیرجند هم که خود همدرد با گل های بهشتی این مرکز است، مدت فراگیری برخی آموزش ها توسط این افراد را بین سه تا چهار سال عنوان و تاکید می کند: برخی زودتر و بعضی دیرتر یک هنر را فرا می گیرند.
مجید صالحی که خودش مربی کلاس های موسیقی درمانی این افراد است اضافه می کند: تولید شعر «امام رضا(عليه السلام)» با همخوانی معلولان این مرکز ۱۹ ماه طول کشید چون بیشتر آنها سواد ندارند، یاد گرفتن شعر مدتی طول کشید و بعد از آن تازه، نوبت هماهنگی آنها با موسیقی بود هرچند که نتیجه کار لذت بخش و بعد از تولید، کاری بسیار موفق بود و از شبکه های مختلف سیمای کشور پخش شد.
صالحی در دوران تصدی مسئولیتش تلاش کرده تا سوادآموزی را در دستور کار این معلولان قرار بدهد و امروز از اینکه زهرا، فرشته، حسین، احسان و ... می توانند بنویسند خرسند است.
این را هم می گوید: محصولاتی که توسط این معلولان عزیز تهیه می شود برای فروش نیست بلکه در نمایشگاه ورودی این موسسه، به مردم عرضه می شود تا در صورت تمایل و خرید، درآمدها صرف تامین مواد اولیه کارگاه های حرفه آموزی بشود.
آنها یک جمعند که هرچند نقص هایی جسمی دارند اما فکر و دلشان کامل تر از خیلی هاست. این را از دعاها، آرزوها و رفتارشان می توان فهمید که دنیایشان رنگ دیگری دارد. از «مجتبي، فاطمه، زهرا، مرضيه، علي و محمد» خداحافظي مي کنيم تا افطار که مهمان جمع باصفاي آنها و «آمين» گوي دعاي مشترک همه آنها باشيم.
کد مطلب: 6590
آدرس مطلب: http://www.KhorasanTime.ir/fa/doc/report/6590/بندگی-بدون-مرز-عطش-روزه-مرکز-توانبخشی-علی-اکبر-ع