پرونده هستهای ایران از هنگام به جریان افتادن تا کنون، فراز و فرودهای مختلفی را طی کرده و مذاکرات هستهای ایران با کشورهای ذیمدخل، صورتهای گوناگونی به خود دیده است.
در ابتدا، مذاکرات هستهای به طرفیت ایران و تروئیکای اروپایی متشکل از آلمان، انگلیس و فرانسه صورت گرفت که ایران در این مذاکرات، استراتژی "اعتمادسازی و سپس غنیسازی" را در پیش گرفت.
مذاکرات در این برهه به انعقاد توافقنامههای تهران، بروکسل و پاریس انجامید که به موجب آن ایران پروتکل الحاقی و نیز تعلیق غنیسازی اورانیوم را پذیرفت.
معالوصف طرف اروپایی علیرغم اجرای کامل تعهدات توسط ایران و با این بهانه که ایالات متحده آمریکا، کدخدای دنیاست و بدون رخصت او نمیتوانیم اقدامی انجام دهیم؛ از عمل به تعهدات خود شانه خالی کردند که این عهدشکنی منجر به رفع تعلیق از غنیسازی هستهای در واپسین روزهای دولت هشتم شد.
پس از آن رویکرد مذاکراتی ایران بر استراتژی "غنیسازی و اعتمادسازی توأمان" استوار شد و دستاوردهای بزرگی به ارمغان آورد که از آن جمله میتوان به توافقنامه میان ایران و آژانس بینالمللی انرژی اتمی اشاره کرد که به "مُدالیته" معروف شد.
با آغاز به کار دولت یازدهم، مذاکره با آمریکا به عنوان کدخدای جهان، در دستور کار قرار گرفت تا دیگربار، با مخالفت آمریکا، مذاکرات به ورطه شکست کشیده نشود.
این دور از مذاکرات النهایه به توافقنامه برجام منجر شد که مقرّر میکرد ایران سطح فعالیتهای هستهای خود را کاهش دهد و از دیگر سو، تحریمها علیه ایران لغو و تحریم جدیدی نیز وضع نشود.
با وجود ایفای تعهدات برجامی توسط ایران، آمریکا اما با تصویب تحریمهای پیدرپی، جسم و روح برجام را مجروح کرد و بر همگان آشکار ساخت که به هیچ عهد و پیمانی پایبند نیست.
مشی پیمانشکنانه ایالات متحده آمریکا حتی روحانی را که از مدافعان نظریه مذاکره با آمریکا بود به این جمعبندی رساند که آمریکا قابل اعتماد نیست.
با این همه، به نظر میرسد دولت به اشتباه ادراکی دیگری دچار شده است و پس از سلب اعتماد از ایالات متحده، با متفاوتانگاری اروپا و آمریکا، درصدد آغاز مذاکره با اروپا در موضوعات غیرهستهای است که گپ موشکی با وزیر امور خارجه فرانسه در همین راستا قابل تحلیل است.
"دیوانگی" توصیف کردن مذاکره با آمریکا توسط روحانی نیز گویای همین گزاره است که دولت، دعوای زرگری اروپا و آمریکا را واقعی تلقی کرده و در دام استراتژی "پلیس خوب_ پلیس بد" گرفتار آمده و معتقد است عهدشکنی آمریکا به شکاف میان اروپا و آمریکا انجامیده است.
با توجه به سیاق تروئیکای اروپایی، در صورتی که با آنان بر سر مسائل غیرهستهای وارد مذاکره شویم؛ آنان کمافیالسابق، اجرای تعهدات خود را به موافقت آمریکایی منوط خواهند کرد که ما از عهدشکنی او، به اروپا روی آوردهایم و این همان چیزی است که باید نام آن را "دور باطل مذاکره" نهاد.
کلمات کليدی: خراسانتایم , مذاکرات , برجام