ما یک نظام ایدئولوژیک داریم که بر پایه ارزشهای اخلاقی و اجتماعی دین اسلام شکل گرفته و تضعیف هریک از مبانی به منزله آسیب به نظام جمهوری اسلامی است.
در فرمایشات مقام معظم رهبری نیز داریم برای انقلاب چهار مرحله تعریف می کنند، انقلاب اسلامی، نظام اسلامی، دولت اسلامی و مرحه چهارم تمدن اسلامی است و در واقع دو وجه فرهنگ و اقتصاد نیز در واقع دو وجه تمدن سازهستند یعنی یک فرهنگ و اقتصاد قوی زمینهی شکل گیری تمدن اسلامی را برای ما فراهم میکند.
اوایل پیروزی انقلاب اسلامی با توجه به قوی بودن بار ایدئولوژی حاکم بر روابط سیاسی جامعه و بین تودهها و نخبه های سیاسی جامعه، دشمن مجبور بود که با تهدید ساختار سیاسی که همان مرحله دوم نظام اسلامی باشد بخواهد آنرا ساقط کند که نمونه آن جنگ تحمیلی و تهدیدات نظامی بود که به کشور تحمیل شد ولی بعد از دهه 70 ما در بخش سیاستمداران خودمان نگاهی داشتیم که اینها برای استراتژی حق تقدم قائل شدند بر ایدئولوژی و این زمینه ای شد که جامعه از آرمانهایش فاصله بگیرد و دشمن فرصت رخنه در باورها و اعتقادات مردم با ابزارهای فرهنگی فراهم کند که مقام معظم رهبری تعبیر به تهاجم فرهنگی و شبیخون فرهنگی داشتند.
همواره ایدئولوژی بر استراتژی مقدم است مگر جایی که تقدم استراتژی بر ایدئولوژی مصلحت نام بگیرد که در آن جا است که ما می توانیم یک استراتژی که برای حفظ ایدئولوژی اتخاذ شده است را مقدم بدانیم ولی نوعا از دهه هفتاد به بعد در باور بسیاری از دولتمردان و سیاسیون حاکم بر ارکان نظامی این باور وجود نداشت که همین نیز باعث شد که دشمن به این گمان برسد که آن چیزی که می تواند برایش موفقیت ایجاد کند نه صرفا از بین بردن ساختار سیاسی بلکه مرحله ای فراتر یعنی عزل نمودن انقلاب اسلامی زیرا جمهوری اسلامی ذیل انقلاب اسلامی تعریف می شود و انقلاب اسلامی معنی فراگیر تر دارد.
در دهه هشتاد شاهد تلفیق این دو روش بودیم یعنی دشمن با پرونده هسته ای هم تهدیدات سخت و اقتصادی را شروع کرد و هم ادامه تهدیدات فرهنگی شامل جنگ نرم و کودتای مخملی در سال 88 نزدیک شد . دشمن این هدف را داشت که تزلزل در مبانی عقیدتی نظام می تواند ما را از انقلاب اسلامی و تشکیل دولت اسلامی که به دیدگاه ما مقدمه ظهور است دور کنند.
ما می بینیم که دشمن در حوزه فرهنگ به عنوان یک وجه تمدن ساز و مقدم تشکیل دولت اسلامی و تمدن اسلامی خصوصا برای طبقه متوسط رو به بالا ارزش های دوگانه ای را تعریف می کند و در واقع پولوراریسم را تبلیغ می کند ما می بینیم که مثلا در حوزه حجاب قائله خیابان انقلاب یا نرفتن زنان به ورزشگاه را بزرگ می کنند در حوزه اقتصاد نیز با اشاره هایی که وارد می کنند به این امید هستند که طبقات ضعیف جامعه را با فشار اقتصادی از این اعتقادشان به نوعی دور کنند و همواره تلاش دارند که مرجعیت فکری جامعه را مشخص کنند مثلا در دهه 60 مرجعیت فکری به گونه ای بوده که اجازه رسوخ کمتر به دشمن داده می شده ولی در دهه هفتاد دشمن در واقع به نگاهی که به جامعه کرد سعی کرد دانشگاهیان به خصوص دانشگاهیانی که زاویه داشتند با باورهای عقیدتی جمهوری اسلامی سعی کرد تبلیغ کند به عنوان نخبگان جامعه و در واقع مرجعیت فکری جامعه.
در دهه های هشتاد به بعد ما دیدیم که اینها برای رسیدن به این ابزار از سلبریتی ها استفاده می کنند و در واقع می خواهند به نوعی با استفاده از این ابزار بتوانند توده های مردم را با خودشان هماهنگ کنند و اینکه آن چیزی که امروز بر دوستداران انقلاب فرض است این است که ما باید علاوه بر حفظ ساختار سیاسی انقلاب برای حفظ ماهیت خود انقلاب اسلامی تلاش مضاعف کنیم و این مبانی عقیدتی حفظ شود باید مرجعیت فکری مردم به سمتی رود که در واقع مبین ارزش های انقلاب اسلامی باشد و از طرفی دولتمردان ما هم باید با نگاهی مبتنی بر ایدئولوژی انقلاب اسلامی حرکت کنند و همواره اصل تقدم ایدئولوژی بر استراتژی را مدنظر داشته باشند که متاسفانه نگاه کارگزارانه به اداره امور جامعه سبب شده است که ما از این مهم غافل شویم و معنای غربی از توسعه تعریف کنیم و جامعه را دچار چندگانگی هایی کنیم که ممکن است در برخی اقشار بحران هویت شکل بگیرد اما تکیه ظرفیت های درونی انقلاب، مراجعه به شعارها و اعتقادات اولیه انقلاب و استفاده از ظرفیت بزرگ ولایتمداری مردم کمک خواهد کرد که ما در کوتاه ترین زمان ممکن بتوانیم با احیا و تقویت هویت انقلاب اسلامی و ایثار در جهت حفظ نظام اسلامی زمینه شکل گیری دولت اسلامی را فراهم کنیم و آن چیزی که نگارنده را به نگاشت این سطر ها وا داشت ذکر اهمیت حفظ مبانی انقلاب اسلامی است.
کلمات کليدی: خراسانتایم , استراتژی , ایدئولوژی